عصر ایران؛ کتایون بناساز- معمولا یکی از طرفین ناراضی از جدایی و گاهی هر دو طرف، دچار رنج ودردهای شدید روحی می شوند که گاه بسیار طاقت فرساست و بر تمام وجوه زندگی آنان تاثیر می گذارد و فرصت یک زندگی شاد و سرشار از انرژی و موفقیت و احساس لذت در عرصه های دیگر را نیز می ستاند.
اما چرا این اتفاق می افتد و ریشه این دردهای شدید روحی را در چه باید جُست؟
بعد از جدایی از کسی که به او علاقه مندیم چه اتفاقی می افتد و اساسا راه حل رهایی ازاین دردهای طاقت فرسا چیست؟ امیدوارم در زمره کسانی نباشید که اساسا از یافتن راه حل در این زمینه نومیدند و دنیا را به آخر رسیده تصور می کنند.
آری. راه حل دارد اما ابتدا باید ریشه و منشا را شناخت. این دردهای روحی ناشی از دو علت اصلی اند: نخست، غرور جریحه دار شده طرفی که احساس طرد شدگی می کند یا واقعا طرد شده است و دوم: تنها شدن و ترس از تنها ماندن.
درباره برخی اولی مصداق دارد و برای کثیری علت دوم.
نزد گروه دوم تنها شدن وتنها ماندن چندان دشوار و گاه غیر قابل تحمل است که برخی حاضرمی شوند غرور و در مواردی هستی و زندگی خود را را دراین راه بگذارند تا تنها نمانند!
شماری ازاین افراد پس از جدایی ازکسی که به او علاقه داشته اند به هر ترفندی برای طلب دوباره عشق نیز روی می آورند! غافل از این که رفتارهایی چنین کودکانه کارایی ندارد. می گوییم «کودکانه »چون رفتارهایی از این دست دراین گونه موارد از «کودک آسیب دیده درون» سر می زند اما معمولا نه تنها بهبودی نمی بخشد که کار را از آنچه هست نیز خراب تر می کند و چه بسا طرف طردکننده را منزجرتر ودورتر می سازد.
ضرب المثل پیشینیان ما شاید اینجا کاربرد داشته باشد که « اشک کباب، موجب طغیان آتش است». اشاره به هنگامی که چربی گوشت به روی آتش می ریزد و آن را شعله ورتر می سازد. انگار دارد اشکی می ریزد اما بیشتر می سوزد. تلخ است اما واقعیت دارد.
تنها شدن تلخ است اما آن قدرها هم که تصور می کنیم دردناک نیست. آنچه دردآور است و تحمل آن بسیار دشوار و رنج بار، نه تنهایی که جریحه دار شدن غرور کودک آسیب دیده درون است و از این رو می توان ادعا کرد غالب رنج ها و آلام عاطفی ناشی از نادیده شمرده شدن از سوی کسی است که به اوعلاقه مندیم و نه تنها شدن مان.
کافی است به تاریخچه دردهای عاطفی خود نگاهی بیفکنیم تا دریابیم آن جا که ردی از خیانت، دروغ یا نادیده گرفتن درمیان نباشد رنج و درد چندانی در کار نیست و اگر باشد بسیار نیست.
توصیه می کنم کتاب «وضعیت آخر» را مطالعه کنید. این کتاب به بررسی وتحلیل رفتارهای متقابل انسان می پردازد و تصریح می کند: انسان هنگام ایجاد ارتباط با دیگران به سه روش رفتار می کند.
رفتارهایی که نویسنده از آنها با واژه «بازی» یاد می کند و واژگانی کاملا آشنا را در توضیح آنها به کار می برد: «کودک، والد و بالغ» و منظور همان خصوصیات کودکان و والدین واقعی است.
در تحلیل رفتار کسی که مورد بی توجهی و طرد شدن قرار گرفته و به این خاطر در رنج است می توان گفت در این گونه موارد انسان به دو شکل می تواند رفتار یا بازی کند:
یا همانند یک کودک یا همچون فردی بالغ. البته گاهی نیز مانند والد نکوهش گر، خود را سرزنش می کند . نویسنده این کتاب رفتارهای نشات گرفته از سر احساس را ناشی از کودک درون او می داند. به اعتقاد دکتر تامس هریس در واقع این بازی کودک آسیب پذیر درون است که موجب برقرار نشدن ارتباط بالغانه با طرف مقابل درهنگام جدایی ها می شود.
پرسش موضوع این گفتار را تکرار می کنیم: راه حل چیست؟ اگر به هر دلیل دچار مشکل جدایی شدیم چه کنیم تا رنج کمتری متوجه ما باشد؟
پاسخ این است: دراین گونه موارد بهتراست کودک خود را بازی نکنیم بلکه بالغانه بازی و رفتار کنیم و بر این اساس احساساتی از این دست را در خود بپرورانیم :
- من نیز از خوشبختی او راضی و خرسندم.
- این که او (ترک کننده) رفته است به این معنی نیست که من دیگر خوب و دوست داشتنی نیستم.
- کسی چه می داند؟ شاید من نیز بی او، خوشحال تر باشم ....
و دلایل منطقی و بالغانه دیگری که می توان آورد.
با همه این تفاصیل (که اینجا به جای تفصیل به اختصار بیان شد) گاه ناخوآگاه باز کودک خود را بازی می کنیم . اما برای این موارد هم تکنیک هایی بسیار موثرو ساده و درعین حال کارآمد سراغ داریم که در گفتاری دیگر به آنها نیزخواهم پرداخت.