۲۰ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۰ آبان ۱۴۰۳ - ۱۲:۱۴
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۳۳۱۸۴۴
تاریخ انتشار: ۱۲:۴۸ - ۰۱-۰۲-۱۳۹۳
کد ۳۳۱۸۴۴
انتشار: ۱۲:۴۸ - ۰۱-۰۲-۱۳۹۳

خاطره مارکز از سفر به آمریکا در سال های ممنوع الورودی

به بهانه درگذشت نویسنده مشهور نقل خاطره ای درباره ورود به آمریکا در سال هایی که به او ویزا نمی دادند از این نظر هم جالب است که این روزها آمریکا به سفیر ایران در سازمان ملل ویزا نمی دهد...
عصر ایران - گابریل گارسیا مارکز نویسنده مشهور کلمبیایی و برنده جایزه نوبل ادبیات در سال 1982-  که به تازگی درگذشت در ایران نیز بسیار محبوب و مشهور است.

«عصر ایران» همان روز مرگ نویسنده تحلیلی با عنوان «خداحافظ گابوی دوست داشتنی» منتشر کرد اما قلم جادویی مارکز فراتر از اکتفا به یک تحلیل است و نوشته های خود او را هم باید خواند.

نقل یکی از گفتارهای «یادداشت های پنج ساله» با ترجمه بهمن فرزانه (نشر ثالث) جدای این انگیزه مناسبت دیگری هم دارد؛ این روزها موضوع مخالفت آمریکا با صدور روادید برای حمید ابوطالبی سفیر معرفی شده ایران برای سازمان ملل، به یکی ازچالش های سیاست خارجی ایران بدل شده است. به این خاطر نقل خاطره گابریل گارسیا مارکز که او نیز با منع ویزا رو به رو بوده - اما با ترفندی به آمریکا می رود - می تواند جالب باشد.

قضیه از این قرار بوده که آمریکا ورود مارکز و نویسنده ای دیگر- گراهام گرین- را به خاطر ارتباط با دولت کوبا ممنوع کرده بود اما این دو در قالب هیاتی دیگر به آمریکا می روند و جیمی کارتر رییس جمهوری وقت ایالات متحده را سخت شگفت زده می کنند:

«هر دو با هیات پانامایی برای امضای عهد نامه کانال  پاناما به واشنگتن رفته بودیم. چند روزنامه در آن موقع نوشته بودند توریخوس - رییس جمهور پاناما- خواسته بود ما را به آن هیات معرفی کند تا هیات را به نام دو نویسنده معروفی مفتخر کند که به آن هیچ گونه ربطی نداشتند. در واقع به هر دوی ما خیلی هم مربوط می شد. ولی دعوت توریخوس از ما برای همراهی در واشنگتن دلیل دیگری داشت. می خواست دوستش کارتر رییس جمهور آمریکا را با یک شوخی محترمانه اذیت کند!

سال هاست که ورود گراهام گرین و من به امریکا ممنوع است.(مطلب در سال 1983 نوشته شده ، ممنوعیت بعدا برداشته شد).

ژنرال توریخوس می خواست شخصا این مشکل را از جلوی پای ما بردارد.با بسیاری از مقامات سرشناس که در آن موقع به دیدنش می رفتند مذاکره کرده بود و آخر سر هم شخصا با کارتر در میان گذاشته بود. ریس جمهور آمریکا خود را سخت متعجب نشان داده و قول داده بود هر چه زودتر مساله را حل کند. البته قبل از آن که بتواند کاری کند دوره ریاست جمهوری اش به پایان رسید. توریخوس که داشت هیات را برای رفتن به واشنگتن تشکیل می داد به این فکر افتاد که من و گراهام گرین را قاچاقی در هیات بگنجاند! چندی قبل از آن گراهام گرین پیشنهاد کرده بود در لباس سرهنگ گارد ملی به عنوان مامور به واشنگتن و دیدار کارتر برود. می خواست از ان طریق سر به سر رییس جمهور بگذارد...

با این حال هنگامی که ژنرال توریخوس به  ما پیشنهاد کرد در جلسه معاهده کانال پاناما با هویت اصلی و لی با گذرنامه های پانامایی شرکت کنیم و عضو هیات باشیم، هر دو مثل بچه ها ذوق کردیم. این طور بود که هر دو با هم به پایگاه نظامی آندریوز پا گذاشتیم. هر دو شلوار بلوجین به پا و پیراهن نازک و کتانی به تن در بین هیات کاراییبی ها بودیم که لباس هایی تیره پوشیده و از شلیک 21 توپ گیج شده بودند. همان طور هم از سرود ملی آمریکا. انگار همه چیز به آن شوخی تاکید می کرد.

آگاهانه در زیر بار سنگین ادبیات آن زمان همان طور که از پله های هواپیما پایین می آمدیم گراهام گرین در گوش من گفت:« خداوندا این حوادث فقط در آمریکا رخ می دهد.»

 وقتی ژنرال توریخوس آن شوخی را برای او تعریف کرد. خود کارتر هم با دندان هایی که به دندان های گوینده تلویزیونی شباهت  داشت بی اختیار لبخند زد...»
ارسال به دوستان