حجت الاسلام دکتر حسن روحانی رئیس جمهوری کشورمان در کتاب خاطرات خود، ضمن بیان اهمیت قیام پانزده خرداد 1342، از مهترین دستاوردهای این قیام مردمی را حفظ جان امام در آن مقطع، تثبیت مرجعیت امام، روشن نگه داشتن شعله ی نهضت انقلاب و اثبات تزلزل نظام ستم شاهی برشمرده است.
به گزارش روز پنجشنبه ایرنا، امام خمینی (ره) در سحر 14 خرداد 1342 در منزلشان دستگیر و توسط رژیم ستم شاهی روانه زندان شدند. صبح روز بعد ، مردم تهران ، قم ، ورامین و سایر شهرستان ها در حمایت از ایشان تظاهرات گسترده ای را ترتیب دادند و با حرکتی خودجوش و با شعار «یا مرگ یا خمینی » به قیام برخاستند. رژیم شاه عده ی بسیاری از مردم را شهید کرد. پس از آن در اولین سالگرد شهدای پانزده خرداد و به منظور ارج نهادن به منزلت آن شهدا، امام خمینی به همراه سه مرجع تقلید دیگر ( آیات عظام : میلانی ، نجفی مرعشی ، حسن طباطبایی قمی ) در بیانیه ای مشترک ، پانزده خرداد را برای همیشه عزای عمومی اعلام کردند. (صحیفه ی امام ، جلد 1)
دکتر حسن روحانی رئیس جمهور کشورمان، که در آن زمان در قامت نوجوانی پانزده ساله بودند و در قم به تحصیل علوم دینی اشتغال داشتند، در بخشی از مجلد اول کتاب خاطرات خود ، به عنوان شاهدی عینی ، به بیان رخدادهای قیام پانزده خرداد و تبیین دستاوردهای این قیام مردمی که توسط اقشار مختلف مردم ، اعم از زن و مرد و پیر و جوان، طلبه و بازاری و در اعتراض به دستگیری امام خمینی (ره)، و با خواسته ی آزادی ایشان شکل گرفت ، پرداخته اند.
آنچه در پی می آید گزیده ای است برگرفته از خاطرات حجت الاسلام دکتر حسن روحانی از قیام 15 خرداد 1342 و دستاوردهای مؤثر و ماندگار آن در ادامه ی نهضت و پیروزی انقلاب اسلامی:
* واکنش خودجوش مردم در برابر توهین به علماء در قیام پانزده خرداد مردم نشان دادند که توهین به مراجع و رهبری نهضت را تحمل نخواهند کرد. وقتی مردم در برابر دستگیری امام این چنین فداکاری و ایثار از خود نشان دادند طبیعی بود که اگر رژیم می خواست خشن تر برخورد کند، با واکنش شدید تر مردم مواجه می شد. بنابراین اولین اثر مهم قیام مردم، حفظ جان امام بود و اگر این حرکت و قیام نبود جان امام در معرض خطر بود.
* قیام پانزده خرداد ضامن بقای نهضت اسلامی اگر مردم به خیابان ها نمی آمدند و این ایثار و فداکاری را نمی کردند ، نهضت خاموش می شد و رژیم این شعله را برای همیشه خاموش می کرد و آن را در نطفه خفه می نمود؛ یعنی این نهال تازه غرس شده را از ریشه می کَنَد. اگر بگوییم قیام پانزده خرداد تضمین کننده ی ادامه ی حرکت و نهضت اسلامی بود اغراق و مبالغه ای نیست. بی تردید قیام پانزده خرداد رژیم را لرزاند. این معنا را می توان از خاطرات ارتشبد سابق ، حسین فردوست ، به خوبی دریافت و به روشنی وضع متزلزل رژیم را در آن روز دید؛ حقیقتی که ما خود تا این اندازه به آن وقوف نداشتیم.
* برخی دلایل اهمیت قیام پانزده خرداد امام ، بعد از فاجعه ی فیضیه ، در عمل چندین قدم از دیگران جلوتر بود و به تنهایی رهبری نهضت را به عهده گرفته بود و برخی مراجع دیگر دچار دودلی و تردید شده بودند و حاضر نبودند که همپای امام حرکت کنند و فکر می کردند ادامه ی نهضت عملی نیست ؛ در آن هنگام این پرسش در حوزه مطرح بود که آیا با لحن تند امام می توان نهضت را ادامه داد؟ چون امام از اواخر واقعه ی انجمن های ایالتی و ولایتی ، لبه ی تیز حمله ی خودش را متوجه شاه کرده بود که بعد از حادثه ی فیضیه این موضوع آشکارتر شده بود. در حوزه این بحث همواره مطرح بود که آیا این حرکت امام درست است؟ آیا می شود به شخص شاه مقابله کرد؟ بسیاری از علما معتقد بودند درگیری با دولت ممکن است، به عَلَم (نخست وزیر ) هر چه بگوییم اشکالی ندارد، به ارسنجانی ( وزیر کشاورزی) هر چه بگوییم مهم نیست؛ اما نباید متعرض شاه بشویم چون این مسأله برای رژیم قابل تحمل نیست. حتی این بحث مطرح بود که اگر با شاه مقابله شود ممکن است بقای حوزه ی علمیه تضمینی نداشته باشد و حوزه در خطر نابودی قرار گیرد.
امام معتقد بود که ما هیچ چاره ای نداریم ، تا آن جا که امکان داشت همه ی تقصیرها را به گردن عَلَم انداختیم و در انجمن های ایالتی و ولایتی موفق شدیم او را مقصر جلوه دهیم، اما در قضیه ی لوایح ششگانه و به قول خودشان انقلاب سفید ، چون شاه خودش پرچم دار است و خودش جلو آمده ، اگر بخواهیم نهضت را ادامه دهیم ، چاره ای نداریم جز این که با خود شاه مقابله کنیم...
قیام پانزده خرداد از این جهت خیلی مؤثر بود که نشان داد، می شود کار بزرگی را به انجام رساند؛ زیرا مردم در صحنه هستند و مقاومت می کنند و حتی حاضرند از جان خود بگذرند.
* آمادگی و اتحاد مردم در قیام پانزده خرداد ما در قم شاهد بودیم حادثه ی پانزده خرداد یک قیام بزرگ مردمی و خودجوش در ایران بود. مردم به محض این که شنیدند امام را دستگیر کرده اند به خیابان ها ریختند و آماده ی جانبازی و فداکاری شدند. زنان - در قم – شهامت عجیبی از خود نشان دادند و با قمه و شمشیر به خیابان ها آمدند. مردان و بویژه جوانان فداکاری ها کردند. همچنین علماء و طلبه ها و افرادی که در حادثه ی آن روز شهید شدند. در آن روز در قم ، تهران ، ورامین ، باقرآباد، مشهد، شیراز، تبریز و دیگر شهرستان ها مردم با تظاهرات ، اجتماعات ، درگیری ، قیام و اعتصابات خودشان از حوزه ، روحانیت و مرجعیت حمایت کردند. در قم حدود یک هفته تعطیلی مغازه ها ادامه داشت. بازار تهران و شهرهای دیگر چند روز تعطیل بود. در تاریخ سیاسی ایران تعطیلی بازار و مغازه ها معنای خاص خودش را داشت و از دیدگاه مردم مهم بود. مردم از این که امام را دستگیر کرده اند بسیار ناراحت و عصبانی بودند. این مسأله را رژیم کاملاً حس می کرد و در افکار عمومی هم کاملاً مشهود بود.
* تثبیت مرجعیت امام، یکی از دستاوردهای قیام پانزده خرداد رژیم با مطالبی که راجع به امام در رسانه ها مطرح می کرد ، می خواست مقام امام را در حد یک عالم معمولی و یک مدرس حوزه تقلیل دهد. رژیم نمی خواست زیر بار مرجعیت امام برود و او را در شمار سایر مراجع قرار دهد. مرجع تقلید از لحاظ قانونی مصونیت هایی داشت. حتی اهانت به مراجع تقلید در مطبوعات و رسانه های گروهی ممنوع بود. لذا مردم و حوزه به این فکر افتادند که مرجعیت امام را تثبیت کنند و از این طریق جلوی محاکمه ی امام را بگیرند و از جان ایشان محافظت نمایند. بدین ترتیب کار مهمی که بعد از حادثه ی پانزده خرداد شروع شد، اعلامیه هایی بود که از طرف مراجع و علما صادر می شد و مستقیم و غیر مستقیم از امام به عنوان آیت الله العظمی خمینی و مرجع تقلید شیعیان نام برده می شد و مرتب بر این نکته تصریح می شد تا موضوع مرجعیت امام تثبیت شود... علما و مراجع و بزرگانی مانند آیت الله میلانی و دیگران در این زمینه تلاش زیادی کردند... این کار از لحاظ اجتماعی و حقوقی بسیار مهم بود و باعث شد رژیم نتواند امام را محکوم کند. البته رفتار امام هم مهم بود. امام به مقامات عالی رتبه ی رژیم ، اعتنایی نکرده و با آنان با قدرت و صلابت برخورد کرده بود...
عصر روز پانزده خرداد ، پدرم به قم آمد و همان شب عازم تهران شدیم. آن شب تهران کاملاً غم زده بود. هم برای دستگیری امام و هم به دلیل کشتاری که شده بود. ما در روز 13 محرم به سمت سمنان حرکت کردیم . روز بعد به منزل علامه سمنانی رفتم. من به عنوان شاهد حوادث قم، همه ی ماجراهای روز 15 خرداد را برای ایشان توضیح دادم. همان روز در اواخر جلسه، رئیس ساواک ، رئیس شهربانی، و فرماندار سمنان به منزل علامه آمدند. بعد از پایان برنامه که عده ای از طلبه ها و مردم هم حضور داشتند ، رئیس ساواک ماجرای 15 خرداد را برای علامه شرح داد و گفت: حضرت آیت الله خبر دارید که چه کار کرده اند! رجّاله ها ریختند اموال مردم را آتش زدند و شهر را به هم ریختند و ... سپس افزود: یک آقایی به نام خمینی در قم مسئول این جنایات است چون او مردم را تحریک کرده است. تا رئیس ساواک اسم امام را برد، یک مرتبه علامه سرش را بلند کرد . گفت چی ؟! آقای خمینی! آیت الله خمینی از مراجع است. او هر کاری کرده طبق نظرش بوده ، هیچ کس حق ندارد نسبت به آقای خمینی چیزی بگوید... ایشان مجتهد مسلّم است و هر کاری کرده طبق وظیفه ی شرعی بوده و هیچ کس حق ندارد در این کشور علیه ایشان حرفی بزند... آقای خمینی عالم است ، عارف است ، فیلسوف است. ایشان به اعتقاد من از سایر مراجع و علما بالاتر و اعلم است... حرف های علّامه در همه ی سمنان پخش شد و آثار مثبتی در پی داشت ، از جمله به مبارزین روحیه داد و جوّ مناسبی به وجود آورد...
آقای لنکرانی در تهران با امام ملاقات کرد و بعد برای ما چنین تعریف کرد : من امام را ملاقات کردم و پیام علّامه را به ایشان رساندم که ما تلاش می کنیم شما آزاد شوید اما ادامه ی حرکت به این تندی ، به مصلحت نیست. امام ضمن تشکر از آقای علّامه گفته بود : اگر آزاد شوم همان راه قبلی را ادامه خواهم داد. رژیم می خواهد مرا آزاد کند ، می خواهد من را در زندان نگه دارد ؛ من طبق وظیفه ای که تشخیص می دهم عمل خواهم کرد. آقای لنکرانی از امام گلایه داشت و می گفت : ایشان در زندان هم هیچ تغییری نکرده است...
[علمایی که با قیام پانزده خرداد از شهرستان ها به نشانه ی اعتراض به تهران آمده بودند] تا آخر تابستان به تدریج همه بازگشتند. هم زمان با بازگشت علما، امام هم از زندان به حصر منتقل شد... در واقع انتقال امام به حصر پاسخ مثبتی به علما و مراجع بود و یک نوع اطمینانی بود که دیگر جان امام در خطر نیست و امام محاکمه نمی شود. خواست همه ی مردم و مراجع، آزادی امام بود...
یکشنبه 16 فروردین 1343 حدود یازده شب در مدرسه بودیم که شنیدیم امام آزاد شده است. با این خبر مردم و طلبه ها از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدند... آزادی امام ، شور و شعف عجیبی را در حوزه و سراسر کشور و برای نهضت اسلامی به وجود آورد. اگر بگویم بهار 1343 در واقع بهار جدیدی برای نهضت و انقلاب بود ، سخنی به گزاف نگفته ام.