آزاده مختاری -سه نفر کشتی شکسته، روی کلکی در دریا، به شدت گرسنه هستند، خیلی دموکرات سعی میکنند راهی برای برطرف کردن گرسنگی خود بیابند که این، سرانجام به خورده شدن یکی از آنها ختم میشود.
این خلاصهای از داستان نمایشنامه «بر پهنه دریا»ست، نمایشی که همین روزها به کارگردانی «پارسا پیروزفر» در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه است.
«پارسا پیروز فر»، بازیگر نامآشنای سینما و تلویزیون، از سال 1380 که نمایش موفق «هنر» را روی صحنه برد، به صراحت اعلام کرد همیشه دغدغه کارگردانی هم داشته و اگر مجالی برای نشستن روی صندلی کارگردان فراهم باشد، حرفهای خوبی برای گفتن دارد و مخاطبان را به دیدن دنیاهایی جذاب، دوستداشتنی و تفکر برانگیز خواهد برد.
«گلنگری، گلنراس» و «سنگها در جیبهایش» دو نمایشی بودند که توانایی «پیروزفر» فارغالتحصیلِ موسسه هنرهای نمایشی استاد سمندریان را در کارگردانی به اثبات رساند و حالا او این روزها «بر پهنه دریا» نوشته «اسلاومیر مروژک» ـ نویسنده لهستانی ـ را که خود ترجمه کرده است، با بازی سیاوش چراغیپور، هوتن شکیبا، هوشنگ قوانلو و علی ابدالی، در سالن استاد ناظرزاده کرمانی تماشاخانه ایرانشهر به روی صحنه برده است.
کم حرف!پارسا پیروزفر، زیاد اهل صحبت و مصاحبه نیست. معتقد است اثر هنری تعریف ندارد و هر انسانی به دیده خود باید آن را بنگرد و برداشت خود را داشته باشد و این نکته، سرمنشا پویایی هنر است. او در نمایشهایی که تاکنون روی صحنه برده، همیشه بر گرایش خود به متنهای خاص و جذاب تاکید داشته آن هم با نگاهی که به نقد انسان میپردازد، به نقد برخوردهای انسانی که بعضا جای ریزبینی دارد. اما نکته آنجاست که تا امروز در هیچ کدام از نمایشهایش، بازیگر خانم حضور نداشته است.
در اینباره میگوید: «نبود بازیگرِ خانم در نمایشهایى که تا به حال کارگردانى کردهام، ضرورت آن متنها بوده است؛ آن نمایشنامهها را دوست داشتم و بر حسب تصادف، شخصیت زن نداشتهاند؛ متأسفانه حجم زیادى از نمایشنامههاى عالی، یا فاقد کاراکتر زن است، یا شخصیتهاى زن در آنها در اقلیت است.»
او درباره بر پهنه دریا میگوید: «شخصیتهای این نمایشنامه همگى مرد هستند. نمایشنامهنویس با قراردادن این شخصیتها در موقعیتى ویژه به هولناکترین وجوه انسان نقب میزند. انسانى که بدون در نظرگرفتن جنس، رنگ، ملیت، نژاد و اعتقادات و بدون در نظرگرفتن جغرافیا و تاریخى خاص تصویر مىشود. آنچه در من براى به صحنهبردن یک نمایشنامه انگیزه ایجاد میکند، هم عمق اندیشهای است که گاه در بستر داستانى به ظاهر ساده خفته است و هم جذابیت این بستر داستانى و فضا و شخصیتپردازى و پتانسیلهاى اجرایى متن.»
این متن تاریخ مصرف ندارد
«هوتن شکیبا» بازیگری جوان اما پرکار است. او پیش از این بازی در نمایشهای موفقِ مترسک، ننهدلاور، بیرون پشت در، داییوانیا، باغ آلبالو، آوازهخان طاس، ویران، جنگیر، هیپوفیز، اسکلیگ و بچههای پرواز و... را در کارنامه هنری خود ثبت کرده و امسال جزو برترین بازیگران خانه تئاتر بوده و سیمرغ هم به خانه برده.
تئاتر، مکانی برای تقویت اندیشه انسان است. به نظر میرسد «پارسا پیروزفر» قصد دارد با انتخاب آثاری خاص، به نقد رفتار انسانها بپردازد.
_ نمیگویم این نگاه تمام هدف، ولی بخشی از اصلیترین هدف هنرتئاتر است. البته نوشتههای مروژک هم به شکلی است که نقدهای سیاسی، اجتماعی و نقد رفتارهای انسانی در آن زیاد است.
نوشتار «مروژک» یک ویژگی خوب دارد که بهخاطر همین ویژگی خوب، لازمه پرداختن به آثارش، دقت زیاد است؛ به محض اینکه کمی به سمت بازی کمدی میروی به شدت لوده میشود و از آن سو وقتی با قصههایش جدی برخورد میکنی، آنقدر جدی میشود که کاملا از کمدی دور و تبدیل به تراژدی میشود. همین لبه مرز بودن در بازی و حتی در فضاسازی و کارگردانی آثارش هم حس میشود.
جالب است که متنهای این نویسنده از نگاه من از متنهایی محسوب میشود که تاریخ مصرف ندارد.
بله! تاریخ مصرف ندارد، زیرا به اصل روابط انسانی در طول تاریخ که نظر میاندازیم جز معدود انسانهایی بزرگ خیلیها در جبر و موقعیت خطر، از انسانیت رد میشوند. این نمایشنامه و این تئاتر نیز به نوعی به این مبحث پرداخته است.
یکی از تکاندهندهترین دقایق این نمایشنامه آنجاست که آن کنسرو لوبیا از گوشه پنهان مانده آن جعبه چوبی پیدا میشود ولی تغییری در تصمیم برای کشتن آن داوطلب برای کشته شدن پیدا نمیشود، حتی وقتی کوسهها و مرغ دریاییها هم میآیند باز کوچکترین اثری از تغییر در این تصمیم ایجاد نمیشود.
_ به تعبیر من، حرفی که این نمایشنامه میزند این است که ما بعضی مواقع تصمیم میگیریم و شروع میکنیم به نابودی یک چیز یا یک فرد، آنهم به عناوین مختلف، خیلی وقتها این تخریب میتواند روحی و روانی باشد، گاهی با نگاه تخریب میکنیم، گاهی با رفتار نابود میکنیم. گاهی که بعضا زیاد هم پیش میآید یک جمع تصمیم میگیرند یک فرد را بالا ببرند و یک زمانی هم، همان جمع آن فرد را پایین میکشند.
اگر با این توضیحات نگاهی به نمایش «برپهنه دریا» داشته باشیم، میبینیم در روند داستان این نمایشنامه، ابتدا افرادی حرف از دموکراسی میزنند، اما وقتی گرسنگی به آنها فشار میآورد، تصمیم میگیرند انسانی را کشته و بخورند. با لفظ دموکراسی، دیکتاتورانه عمل میکنند.
طنز تلخ
سیاوش چراغیپور، همراه ده ساله پارسا پیروزفر، دوست و به نوعی همکارش به حساب میآید. او در نمایشهایی ازجمله «هنر»، «گلنگری، گلنراس» هم بازی کرده است.
گپ با سیاوش چراغیپور این طور شروع میشود: اسم این نمایش «برپهنه دریا» است، «دریا» را میتوانیم به مثابه عرصه زندگی بدانیم. این نمایش ما را به گوشه گوشه زندگی و رفتارهای انسانی میکشاند به زندگی خودت به زندگی همسایه یا آَشنای دور و و نزدیک، بعدهای مختلف رفتارهای انسانی و ...
و او می گوید: در تمام دنیا خیلی از متون ادبیات نمایشی فرا ملیتی است. در این متنهای جهان شمول، پایه، همیشه «انسان» است، انسانیت همیشه ملاک بوده برای تحلیل شرایط اجتماعی که آن انسان می تواند در آن قرار بگیرد و حال آن شرایط اجتماعی میتواند در هر نقطه از جهان وجود داشته باشد. دردهای بشریت در خیلی از نقاط این کره خاکی مشترک است. اختلاف طبقاتی در تمام دنیا برای همه آشکار است، من که در آسیا زندگی میکنم به همان اندازه تجربهاش کردهام که انسانی دیگر در اروپا، آفریقا و آمریکا میتواند تجربهاش کرده باشد. متنهای ملی وقتی میتواند جهانی شود که این نگاه را به انسان و زندگی انسانها داشته باشد.
انگار این نمایش یک اثر کمدی طنز اصوات و حرکت است که تو را میکشاند به تلخندههایی عمیق.
_ نمایش را مجموعهای از اتفاقات جذاب میکند، اتفاقاتی که برآمده از انرژی بازیگری بر صحنه باشد. سالها پیش تئاتر «بانو آئویی» را از استاد بیضایی دیدم که در حین اینکه خود اثر جذاب و واقعا ستودنی بود ایشان اصواتی را که امکانات دیجیتال براحتی میتواند به صحنه بیاورد با آواهای بازیگران خود ایجاد کرده بود که به نظر من این اصوات ویژگی آن نمایش بود. اینجا و در این نمایش هم «پارسا پیروزفر» به این درک از اثر رسیده است که میتواند از قدرت توانایی هنری، صوتی و فیزیکی بازیگران استفاده کند و استفاده از این تواناییها در زمانهای درست و بجا، حس زیبایی به نمایش داده و آن را صمیمیتر کرده است.
این نمایش در فضای نمایشهای تراژدی، طنز و اجتماعی حرکت میکند و هر دقیقه فکر تماشاگر را به سویی میکشاند. ژانر این نمایش چیست؟
_ طنز تلخ. اینجا تماشاگر قهقهه نمیزند و اگر هم بزند میداند که این قهقه، خندیدن به یک درد است. اینجا و بر صحنه این نمایش، یک کمدی سیاه در حال اجراست.
منبع: روزنامه ایران