فرهادمجیدی شب گذشته در برنامه نود حضوری بسیار طولانی داشت و در مورد همه اتفاقات دوران فوتبالی اش با عادل فردوسی پور حرف زد . متنی که می بینید شرح کاملی است از حرف های مجیدی در طول برنامه .
فقط گل سوم را می گذاشتید
به نظرم گزینه 3 و گل به پرسپولیس کافی بود و دیگر نیازی نبود 2 گزینه دیگر بگذارید، چون بازی با این تیم برای همه مهم است و هر کسی که در دربی گلزنی کند مطمئناً گلی به یادماندنی را زده است.
دایی هایم استقلالی بودند
خانواده ما همه استقلالی هستند و استقلالی شدن خودم هم به خاطر استقلالی بودن داییهایم بود.من نگفتم به پرسپولیس می روم ،تیتر خبرورزشی صحبت من نبوده بلکه برداشت خودشان را نوشتهاند. آن موقع آقای عابدینی مدیرعامل باشگاه پرسپولیس صحبتهایی برای حضور من در این تیم انجام داده بود اما من چنین حرفی را نزدم.
استارت فوتبال
از نوجوانان صنایع پارچین بود که فوتبالم را آغاز کردم و بعد به تیم کشاورز رفتم. در آن سال ها یک بار آقای ابوطالب به صورت اتفاقی از مقابل در ورزشگاهی که ما بازی داشتیم رد می شد و بازی ما را دید. همان موقع از بازی من خوشش آمد و به تیم نوجوانان دعوت شدم.
مخالفت خانواده با فوتبال
خانوادهام مخالف فوتبال بودند و بدون اطلاع دادن به آنها به تمرین میرفتم، تیم کشاورز در میدان فاطمی تهران بود. آن موقع تمرینات تیمها هفته ای یک یا 2 بار برگزار میشد و ما برای تمرین کردن باید به میدان فاطمی میرفتیم تا همراه تیم تمرین کنیم. آن موقع بازیکنانی داشتیم که تازه موتور براوو خریده بودند و زمانی که با دیگر بازیکنان تیم از آنها میخواستیم ما را هم برسانند این کار را نمی کردند و می گفتند موتورشان خراب میشود.
مدیون مادر و پدرم هستم
فردوسی پور گفت :« سال 75 با مادرتان در یک برنامه تلویزیونی حاضر شدید و همان موقع گفتید مادرتان پرسپولیسی است
من چیزی یادم نمیآید اما طبیعتاً وقتی کسی استقلالی است پدر و مادر او هم استقلالی هستند. بهتر است درباره این موضوع بگویم که من همه چیز را مدیون پدر و مادرم و دعای خیر آنها هستم.
آمدن به استقلال تصمیم خوب زندگی
سال 76 بود که آقای ناصرخان حجازی از من خواست به استقلال بیایم و من هم این درخواست را پذیرفتم که این تصمیم از بهترین اتفاق های خوب زندگی ام بود.
خوشحالی بعد ازگل به خاطر تیام و بردیا
به این دلیل دو دستم را میبوسم که یکی از آنها به یاد امیربردیا و یکی دیگر نیز به یاد تیام است.
چون رابطه نداشتم به تیم ملی دعوت نشدم
همیشه دوست داشتم به تیم ملی کشورم کمک کنم اما متاسفانه دعوت نمی شدم. زیاد نمی خواهم در این خصوص صحبت و موضوع را باز کنم اما خیلیها در آن زمان با رابطه برای تیم ملی انتخاب میشدند و ضابطه دلیل دعوتها نبود.من بهترین بازیکن خارجی لیگ امارات انتخاب شدم اما حتی بین دعوتشدگان به تیم ملی هم نبودم. شاید به این دلیل که هیچ وقت برای حضور در تیم ملی متوسل افراد نشدم. شاید خیلی هایی که به تیم ملی دعوت می شدند شایسته بودند اما من درباره خودم می گویم که چون متوسل افراد نشدم نتوانستم به تیم ملی دعوت شوم. درست است که در تیم ملی به من زیاد میدان داده نشد اما هیچ وقت هم به این موضوع اعتراض نکردم.
رفتن به امارات دست من نبود
در آن مقطع همه چیز دست من نبود. سال اول استقلال و راپیدوین با هم توافق کرده بودند اما در سال دوم توافقی حاصل نشد تا در اروپا بمانم. با وجود اینکه خیلی دوست داشتم در اروپا به فوتبالم ادامه دهم اما این اتفاق رخ نداد. بعد از بازگشتم از فوتبال اتریش پیشنهاد خوبی از امارات رسید که نتوانستم آن پیشنهاد را رد کنم. به نظرم فوتبال امارات هم خوب است اما نه برای بازیکنی که سن کمی دارد، چون من 22 سالم بود که به الوصل رفتم و به نظرم فوتبالیستها باید در سن بالا به کشورهای عربی بروند.زمانی که فوتبال امارات را انتخاب کردم سن کمی داشتم و چیزی یاد نگرفته بودم. یک فوتبالیست آماتور بودم و نمیدانستم ماندن در اروپا چقدر میتواند در فوتبالم تاثیرگذار باشد.
من یک بازیکن باشگاهی بودم
فردوسی پور پرسید آیا نمیتوانستی مانند مهدویکیا و دایی در فوتبال اروپا بمانی و...
اسمهایی که گفتید به عنوان بازیکن ملیپوش به فوتبال اروپا رفتند اما من یک بازیکن باشگاهی بودم. فرق من با این بازیکنان در همین موضوع بود که آنها توانستند در فوتبال اروپا بمانند اما من نتوانستم.
جهانبخش را نمی شناسم
فردوسی پور: مثلا امروز علیرضا جهانبخش بدون توجه به پول در فوتبال اروپا حاضر شده تا پیشرفت کند
جهانبخش را نمیشناسم اما به نظرم او میتواند از فرصتی که پیش آمده به خوبی استفاده کند. حضور در فوتبال اروپا یک امتیاز است. (البته مجیدی پس از گذشت مدت زمانی از برنامه از علیرضا جهانبخش عذرخواهی کرد و گفت حضور ذهن نداشته که اعلام کرده او را نمی شناسد.)
شما پرسپولیس بودی
اگر بخواهیم به این موضوع استناد کنیم، من هم شنیدهام که شما (فردوسی پور) هر جمعه با بردار کوچکتر خود به ورزشگاه می رفتید و با تکان دادن پرچم از پرسپولیس حمایت میکردید. (مجری برنامه نود البته این موضوع را تکذیب نکرد و اعلام کرد در دوران کودکی پرسپولیسی بوده است.)
برانکو من را نمی شناخت
برانکو اصلا مرا نمی شناخت و آن موقع هم که من به تیم ملی دعوت شدم برانکو به خاطر هموطنش آقای بگوویچ که سرمربی الوصل امارات بود مرا به اردو فراخواند.
عکس روی پیراهن فرهاد
در آن بازی به مناسبت سالگرد تأسیس باشگاه به همه پیراهنی دادند و گفتند هر کسی که گل زد باید این عکس را نشان دهد. من مجبور بودم که آنگونه شادی کنم. شاید اگر هم عکس آن شیخ اماراتی را نشان نمیدادم اتفاقی رخ نمی داد اما نمیدانستم قرار است در ایران و مطبوعاتیها این قدر این موضوع را حاشیهای کنند. البته باید بگویم آن عکس هم مربوط به مدیر باشگاه میشد و هیچ مقام یا مسئول کشوری امارات نبود.
بازگشت به استقلال
آقای حجازی با من تماس گرفت تا دوباره به استقلال برگردم. واقعا نمیدانم چگونه وسایلم را جمع کردم و به استقلال برگشتم. آن موقع دوست داشتم بعد از چند سال دوری از استقلال و بازی در تیمهای عربی دوباره حال و هوای فوتبال ایران را احساس کنم و خیلی سریع به استقلال آمدم.
زمان قلعه نویی بدترین حضورم در استقلال بود
بعد از اینکه به استقلال برگشتم، آقای حجازی بعد از مدتی از تیم رفت که آقای قلعهنویی سرمربی تیم شد. زمانی که خیلی کم به من بازی رسید و جزو بدترین سال های حضور من در استقلال بود. بعد که آقای مرفاوی آمد و سپس آقای مظلومی سرمربی استقلال شد را میتوانم جزو بهترین سال های حضورم در این تیم بدانم.زمان آقای قلعهنویی شانس کمی به من داده شد اما زمان آقای مرفاوی من بیشتر فرصت بازی کردن پیدا کردم. به همین دلیل سعی و تلاشم را دو برابر کردم تا توقع هواداران را برآوررده کنم. روزی 2 جلسه تمرین میکردم و باید بگویم لذتی که در چند سال اخیر حضورم در استقلال داشتم، در هیچ سالی نداشتم.
طرفدار نامجو بودم
من در زمان کودکی علاقه زیادی به مجید نامجومطلق داشتم و فرزاد هم به شاهین بیانی علاقمند بود. زمانی هم که در خانه با فرزاد و با جوراب فوتبال بازی می کردیم، همیشه بیشتر از گل زدن دنبال شادی گل بودم. آن موقع هنگام بازی کردن برای خودم گزارش هم میکردم و خودم را نامجومطلق صدا میکردم.
من را در لیست مازاد گذاشتند
مدیریت باشگاه در نیم فصل با من صحبت کرد و گفت با 2 بازیکن دیگر که در این دوره جام جهانی عضو تیم ملی هم بودند در لیست مازاد هستیم. اعلام شد میخواهند مرا معاوضه کنند اما به آقای واعظی آشتیانی که مدیرعامل باشگاه بود اعلام کردم اگر مرا نمیخواهند به هیچ تیم دیگری نمیروم و دیگر بازی نمیکنم. بعد از آن فکر میکنم مدیریت باشگاه با رفتن من مخالفت کرد و در استقلال ماندنی شدم. در کل اتفاق خوشایند و ناخوشایند در فوتبال زیاد رخ داده و من با همه این اتفاقات روبرو شدم اما میخواهم به اتفاقات خوشایند اشاره کنم که در دوران آقای مظلومی بود و اتفاقات خوب برای من زیاد اتفاق افتاد. نمونهاش هم 4 برد پیاپی بود که مقابل پرسپولیس به دست آوردیم.
4برابر 6
سال 52 پرسپولیسیها توانستند 6 گل به استقلال بزنند و این عدد نماد آنها شد. ما هم توانستیم 4 برد پیاپی مقابل این تیم به دست بیاوریم که مقابل 6 پرسپولیسیها چیزی داشته باشیم. به نظرم این رجزخوانیها بسیار جالب است تا جایی که کار به توهین نکشد. فوتبال ما اکنون مُرده است و اگر این رجزخوانیها هم نباشد فوتبال مان دیگر هیچ چیز ندارد.
دربی 69درخشش مجیدی
آمار من مقابل پرسپولیس هیچ وقت خوب نبود. در آن بازی معروف هم تا آخرین لحظات بازی با خودم صحبت میکردم که باز هم نتوانستیم پرسپولیس را ببریم اما به یک باره در دقیقه آخر بازی توپ به من رسید و تا جایی که توان داشتم دویدم تا توپ را تبدیل به گل کنم. به نظرم من خیلی خوش شانس بودم که در آن تیم استقلال حضور داشتم و هافبکهایی مانند مجتبی جباری و خسرو حیدری مرا تغذیه میکردند. مجتبی به گونهای پاس می داد که خجالت میکشیدم پاسهایش را تبدیل به گل نکنم.
می خواستم قهرمان آسیا شوم
به نظرم در دو سه سال اخیر استقلال بهترین تیم ها را داشته و آخرین سالی هم که من در این تیم بودم بهترین یارگیری صورت گرفت. خیلی دوست داشتم در آن سال قهرمانی آسیا را به دست بیاوریم و با قهرمانی از استقلال خداحافظی کنم اما متاسفانه نشد.
رفتم که به استقلال ضربه نزنم
همیشه سعی کردم خودم را مدیریت کنم. چه زمانی که به قطر رفتم و چه زمانی که خداحافظی کردم برای این بود که نمیخواستم به استقلال ضربه بزنم.یک بار از مدیری با تجربه پرسیدم که واژه استعفا را چگونه برای خودشان تعریف میکند که گفت این واژه سالهاست فراموش شده است در هر 2 مقطع که از استقلال جدا شدم فضایی به وجود آمد که نمیتوانستم ادامه دهم و به همین دلیل تصمیم گرفتم استعفا کنم و جرات این کار را داشتم. نمی خواستم در آن مقطع سوهان روح هواداران باشم.
ترجیح دادم بروم
فردوسی پور پرسید که در مقطع اول تو می توانستی به استقلال کمک کنی...
خیلی ها سوال می کنند که چرا از فوتبال خداحافظی کردم. باید بگویم من زمانی با آمدنم به استقلال کمک کردم و مقطعی هم احساس کردم با رفتنم می توانم کمک کنم. بودن یا نبودن به خیر یا شر شدن می انجامد و من در آن مقطع تریجح دادم از استقلال بروم و تنها گزینه ام همین بود.وقتی در فضایی باشید که نتوانید خوب تمرین کنید و راحت نباشید، کیفیت بازی تان هم پایی می آید و نمی توانید توقع هواداران را برآورده کنید. من در هر دو مقطع که از استقلال رفتم فضا برایم فراهم نبود و رفتم که حاشیه ایجاد نشود. رفتم که به مجموعه استقلال ضربه ای نخورد. دوست ندارم زیاد به گذشته برگردم و جزئیات را بگویم. مسائلی در خانواده وجود دارد که نباید گفته شود. شاید اگر سالهای اول فوتبالم بود این حرفها را می گفتم اما این اواخر برخی مسائل پیش میآمد که ترجیح میدادم صحبتی نکنم.
من در مورد تیام حرف نزدم
من هیچ مصاحبه ای نکردم که گفته باشم به خاطر تیام از ایران می روم من چنین حرفی زده باشم و این صحبت من نبود. برخی مسائل دیگر بود که باعث شد از استقلال بروم و چیزهایی در این باشگاه دیدم که بهتر بود دیگر نباشم. فضا برای ماندن مهیا نبود و رفتن بهترین راه حل بود.
خیلی ازمتسو یادگرفتم
5 ماه در الغرافه بودم و در این مدت خیلی چیزها از برونو متسو یاد گرفتم. او یکی از بهترین مربیهایی بود که در دوران فوتبالم داشتم و در 5 ماه به ندرت تمرینات تکراری انجام دادم.در 4 بازی اول که در الغرافه بودم متاسفانه گلی نزدم. بعد از آن مادرم به قطر آمد و در 2 بازی توانستم 4 گل بزنم که این خیلی برایم خوب بود. یک بازی همسر متسو از فرزاد پرسیده بود که مادرم کجاست و فرزاد هم گفت مادرم به ایران برگشته است. گویا همسر متسو به سرش کوبیده و گفته بود زمانی که مادرم به قطر آمده من 4 گل زدم و ای کاش او همچنان میماند تا من گل بزنم. او گفته بود من به فکر شوهرم هستم و گلزنی فرهاد به شوهرم کمک می کند.
پرسپولیس – غرافه بهترین روز زندگی ام بود
رجزخوانی استقلالیها و پرسپولیسیها برای زمانهای خیلی دور است. با تمام احترامی که به هواداران پرسپولیس قائلم باید بگویم بازی الغرافه و پرسپولیس از بهترین روزهای زندگیام بود. شاید برای هیچ استقلالی پیش نیاید که مقابل صدهزار نفر پرسپولیسی بازی کند و من از این موضوع خوشحالم.
استقلال قهرمانی را به خاطر من از دست نداد
تیم استقلال آن قدر بزرگ است که منحصر به فرد نیست. شاید نبود یک بازیکن تاثیرگذار باشد اما نمیتوان قهرمان نشدن یک تیم را به نبود یک بازیکن ربط داد.
4نفربودند،40هزار نفرهم بودند من برمی گشتم
در بین صحبت های مجیدی کلیپی از شب بازگشتش به استقلال پخش شد که برخی هواداران این تیم او را خارج از مکتب حجازی میدانستند
آن شب 4 نفر این حرف را زدند که بعداً مشخص شد چه کسانی هستند و هنوز هم عکسهایشان موجود است. آنها 4 نفر بیشتر نبودند اما حتی اگر 40 هزار نفر هم بودند من دوباره به استقلال می آمدم و صحبت هایی که انجام دادند اصلاً برای من مهم نبود.زمانی که به استقلال برگشتم اصلاً به این فکر نکردم که خوب می شود یا بد. فقط به خاطر هواداران برگشتم. زمانی هم که رفتم شاید هواداران دوست داشتند بمانم اما اگر میماندم به تشکیلات استقلال ضربه وارد می شد.
مکتب حجازی مکتب صداقت است
من گفتم در مکتب حجازی بودم و آقایان اعلام کردند در مکتب استقلال هستند. مکتب استقلال چه بود؟ اگر من گفتم شاگرد مکتب حجازی هستم، مکتب او صداقت و راستگویی بود. به این دلیل بود که ناصرخان محبوب شد و به همین دلیل علی پروین محبوب است. برخی با کارهای دیگری محبوبیت به دست میآورند که محبوبیتشان مقطعی است و خیلی زود هم تمام میشود اما محبوبیت حجازی تمام شدنی نیست. ناصرخان فقط یک نفر بود و من هم به این دلیل گفتم شاگرد مکتب او هستم.برخی برای خودشان عوامل دارند و هزینههایی میکنند تا محبوبیت کسب کنند اما محبوبیت آنها مقطعی است. من شاگرد صداقت و راستگویی حجازی هستم و دوست دارم اگر محبوبیتی هم کسب می کنم مانند ناصرخان باشم. حجازی اگر محبوبیت داشت بین پرسپولیسیها نیز محبوب بود.
دوست داشتم یکدفعه خداحافظی کنم
همیشه دوست داشتم طور دیگری فوتبال را کنار بگذارم. نمی خواستم بگویند فلان بازیکن در فلان روز خداحافظی میکند. دوست داشتم یک دفعه خداحافظی کنم و در نهایت در حضور اندک هواداران از فوتبال رفتم. باید بگویم در آن روز حتی طاقت خداحافظی با همین اندک هواداران را هم نداشتم.من از تمام تیم عذرخواهی کردم که در میانه فصل خداحافظی کردم و رفتم اما می خواستم زمانی خداحافظی کنم که باشگاه بتواند بازیکن جدیدی را جایگزینم کند و در نیم فصل آنها می توانستند به راحتی بازیکن بگیرند.دوست نداشتم زمانی خداحافظی کنم که هواداران بگویند فوتبال فرهاد هم تمام شد. میخواستم زمانی از فوتبال بروم که هنوز آمادگی دارم و کسی مجبورم نکند که خداحافظی کنم.
اسماعیل شریفات را طور دیگری دوست داشتم
با همه خوب بودم اما اسماعیل (شریفات) را طور دیگری دوست داشتم و بازوبند را هم 2 بار به او دادم. قبل از دربی به او گفتم اگر گل بزنی بازوبند را به تو میدهم. میدانستم او میتواند گل بزند و وقتی گل زد یادش نبود من چه گفته ام اما خودم بازوبند را به او دادم تا شریفات کوتاهترین کاپیتان استقلال شود. یک بار هم به حنیف عمرانزاده گفتم اگر گل بزند بازوبند را به او می دهم اما او گل نزد.
عصبانیت از تست دوپینگ
من در 5 بازی 3 بار تست دوپینگ دادم. فقط چون قانون را نمیدانستم یک بار خیلی عصبانی شدم اما بعد که با دکتر هاشمیان صحبت کردم خودم شرمنده شدم و خجالت کشیدم. بعد از آن هر وقت از من تست دوپینگ گرفتند خوشحال میشدم و میدانستم چون خیلی خوب بودم از من تست دوپینگ میگیرند.
فردوسی پور پرسید شایعه شده بود خداحافظی ات از فوتبال هم به خاطر مثبت اعلام شدن تست دوپینگ بوده
وقتی خیلی خوب باشید از این حرف ها پشت سرتان میزنند.