دههی 70 و 80، اوج دوران جنگ سرد بود، جنگی میان بلوک غرب به رهبری آمریکا و شرق به رهبری شوروی. سال 1979، انقلابی اسلامی در ایران پیروز شد. در روزهای آغازی انقلاب، تحلیلگران معتقد بودند رهبری انقلاب میان اسلامگرایان و چپگرایان است. چندماه از پیروزی انقلاب که گذشت، انقلابیهای مسلمان رقیبهای چپگرایشان را شکست دهند و انقلاب را با شعار «نه شرقی، نه غربی» معرفی کنند. در همین دوران بود که شوروی در کمک به چپیهای افغانستان، به افغانستان وارد شد و انجا را تصرف کرد.
حالا غرب که میخواست شوروی را شکست دهد تصمیم گرفت با کمک مسلمانان، شوروی را عقب براند. برنامه این بود که غرب به مسلمانان آموزش نظامی دهد که بجنگند و آنها عازم جنگ با کمونیستها شوند. دلارهای نفتی عربستان تامینکنندهی مالی برنامه شد، مسلمانان جهادی هم از کشورهای مختلف جمع میشدند و در پاکستان آموزش میدیدند. در کنار برنامهی نظامی، آموزشهای عقیدتی نیز داده میشد که مجاهدین را برای جنگ با کفار آماده کند. مجاهدین افغانی و دیگر کشورها توانستند نظامیهای شوروی را مجبور به عقبنشینی کنند. نوبت تشکیل دولت که شد، میان مجاهدین درگیری شروع شد. نیروهای شمال و جنوب با هم درگیر شدند.
در نهایت طالبان که متحد قبایل پشتون در جنوب بودند توانستند مجاهدین شمال را شکست دهند و دولت را تشکیل دهند. دولتی که توسط سه کشور امارات متحده عربی، عربستان سعودی و پاکستان به رسمیت شناخته شد ولی بسیاری از کشورها از به رسمیت شناختن آن امتناع کردند. مجاهدین شمال نیز دولتی در مزارشریف تشکیل میدهند. ایران نیز در این میان با تشکیل کارداری خود در این شهر، روابط سیاسی خود را با این دولت ادامه میدهد.
در مرداد 77، طالبان به سمت مزارشریف حمله کرد و سفارت را نیز تصرف کرد. دیپلماتها و خبرنگار اعزامی ایرنا نیز در سفارت به قتل رسیدند. بعضی شاهدین ماجرا نیز گزارش دادهاند پس از ورود نیروهای طالبان به سفارت، افراد حاضر در سفارتخانه به نیروهای پاکستانی تحویل داده شدند.
در این سالها طالبان با حمله به مجسمههای بودا، این آثار باستانی را تخریب کرد. در این دوران ساموئل هانتینگتون نظریهای مطرح کرد که جنگهای دوران آینده را جنگ میان سه تمدن غربی، کنفوسیوسی و اسلامی پیشبینی میکرد. نظریهای که با استقبال جناح محافظهکار آمریکایی و ایرانی نیز مواجه شد. از آنسو، سید محمد خاتمی در اجلاس سالیانه مجمع عمومی سازمان ملل پیشنهاد داد تا سال 2001 را سال گفتگوی تمدنها نامگذاری کنند. جورج بوش نیز در سخنرانی سالیانهی خود در کنگره در سال 2000 با توجه به ایدهی هانتینگتون بزرگترین تهدید علیه امنیت ملی آمریکا را چین اعلام کرد.
در 11 سپتامبر 2001، سه هواپیما ربوده شد. ربایندگان با دو هواپیما به برجهای دوقلو حمله کردند و با هواپیمای سوم به پنتاگون. اتفاقی که سریعا انگشت اتهام را به سمت القاعده نشانه گرفت. القاعده نیز با پذیرش مسئولیت حملات، به آمریکا اعلان جنگ کرد. جو جهانی در این میان همراه با ایالات متحده قرار گرفت. روزنامهی فرانسوی لوموند در فردای اتفاقات 11 سپتامبر تیتر زده بود:«ما همه آمریکایی هستیم» بوش توانست به سرعت موافقت کنگره را برای حمله به افغانستان کسب کند. در این دوران جمعی از ایرانیان برای یادبود قربانیان یازده سپتامبر در میدان محسنی شمع روشن کردند، جورج بوش نیز ایرانیان را از قربانیان حادثه تروریستی 11 سپتامبر اعلام کرد. رایان کراکر، سفیر آمریکا در عراق بیان میکند که ایران از طریق واسطههای سازمان ملل به مذاکراتی پیوست که قرار بود به نابودی دشمن مشترکشان، طالبان بیانجامد.
ایران از این اتفاق خوشحال بود که مهمترین چالش امنیتی- دیپلماتیک دهسال اخیرش بدون هیچ هزینهای از بین خواهد رفت و گروهکی که دارای عقاید تند مذهبی بود و سران آن با خاندان سعودی ارتباط داشتند و هر لحظه امکان داشت که نوک توپ و تفنگ خود را به سوی ایران نشانه رود – همانگونه که پیش از این در حمله به کارداری انجام داده بود-
اشارهی کراکر به اظهارات جنجالی بوش، سخنان وی در گزارش سالیانهای است که در سال 2002 توسط بوش ارائه شد و ایران را در کنار عراق و کرهشمالی به عنوان محور شرارت معرفی کرد. کراکر در توصیف روابط ایران و آمریکا بیان میکند: «ما خیلی به هم نزدیک شده بودیم. اما یک کلمه در جریان یک سخنرانی مسیر تاریخ را عوض کرد.»
پس از این سخنرانی روابط غیررسمی ایران و آمریکا که وجود داشت، از بین رفت. آمریکا نیز نوروز 83 به عراق حمله کرد، در این حمله صدام نیز سقوط کرد. صدام که زمانی به ایران حمله کرده بود و با توجه به شخصیت جاهطلبی که داشت میتوان وی را به عنوان خطرناکترین همسایهی ایران معرفی کرد، توسط آمریکا ساقط شد.
در دوران دولت انتقالی بود که نیروهای مقتدی صدر، روحانی شیعهی نزدیک به ایران، قدرت نظامی خود را نشان دادند. در این دوران، مذاکراتی بین ویلیام برنز و کاظمی قمی سفیر ایران در عراق با موضوع امنیت عراق برگزار شد. موضوعی که توانست چالش صدر را پایان دهد و منجر به تشکیل دولتی باثبات در عراق شد.
دولتهای ابراهیم جعفری و نوری مالکی به عنوان نخستوزیرانی نزدیک به ایران، ماه عسلی برای ایران ایجاد کردند. حالا اقلیت سنی عراق، دیگر در قدرت سهم زیادی نداشتند و شیعیان و کردها که در دوران صدام تحت ستم سنیها بودند، عراق را اداره میکردند. اتفاقی که برای سنیها سنگین و ناگوار بود.
داستان سوریه
در دوران حکومت اسدها بر سوریه، اقلیت شیعهی علوی با همراهی بخشی از سکولارها بر سوریه فرمان میراندند و هرگونه اعتراضی در جهت احقاق حقوق اهل سنت و کردها با سرکوب همراه میشد. در نوروز 1390 و در هنگامهی مجموعه حوادث موسوم به بهار عربی، سوریها نیز خواهان تغییر نظم موجود در کشورشان بودند. سکولارها، مسلمانان نزدیک به جنبش اخوانالمسلمین و مسلمانان سلفی. سلفیها به سرعت توانستند تا منابع مالی برای خود ایجاد کنند، مسلمانان جهادی را با کمک آموزشهای عقیدتی که قبلا داده بودند از سراسر جهان به سوریه گسیل دارند و جبههی مهمی در جنگ با اسد تشکیل دهند.
جبههی جنگی که به دولت مرکزی سوریه و اسد محدود نشد و به دیگر نقاط منطقه نیز رسوخ کرد. آنان خیال تشکیل حکومت اسلامی در سر داشتند و نام خود را نیز دولت اسلامی عراق و شام –داعش- گذاشته بودند. اندیشهی آنان محدود به حذف اسد نبود، آنان تصمیم گرفته بودند هر نیرویی که مانع اجرای برنامهشان میشد را از سر راه بردارند. کردها، دولت مرکزی عراق و دیگر کشورهای مزاحم، هدف برنامهی آنان خواهد بود. در عراق، گروههایی که از حکومت نوری مالکی ناراضی بودند و تلاشهای سیاسی و حتی نظامیشان در سرنگون کردن مالکی ناموفق مانده بود، با داعش ائتلاف کردند. بعثیها، بعضی قبایل اهل سنت و حتی گروههایی در کردستان عراق که از مالکی به ستوه آمده بودند، به داعش کمک کردند. پس از سقوط موصل بود که جامعه جهانی متوجه شد خطر افراطیون ممکن است غرب را نیز تهدید کند. جهادیون و نومسلمانانی که از اروپا به داعش پیوستهاند، در بازگشت به خانه، دیگر مثل سابق رفتار نخواهند کرد و ممکن است بخواهند به کفار آسیب بزنند.
حالا دیگر وقت آن بود که جهان غرب بفهمد خیال رفتن اسد به وسیلهی تکفیریها بیشتر به کابوس شبیه خواهد بود تا رویا و یا حتی سراب! اگر پیش از این، ایران در حمایت از اسد بود که از خطر حضور تکفیریها سخن میگفت، امروز تمامی کشورهای موثر در جغرافیای سیاسی خاورمیانه، از نابودی داعش حمایت میکنند. فارینپالیسی در گزارشی که پس از موفقیت نیروهای عراقی در شکست داعش منتشر کرد، نوشت: (([سردار] سلیمانی و آمریکا حداقل در عراق شاید در نهایت از یک هدف مشترک برخوردار باشند. این هدف مشترک همانا نابودی داعش است. هنری کیسینجر وزیر امور خارجه آمریکا در دوران ریاست جمهوری نیکسون و فورد نیز در شبکه ان.بی.سی اظهار داشت که «ایران متحد طبیعی آمریکاست.»))