عصرایران - ما در مدرسه خیلی چیزها یاد می گیریم. از نام پایتخت ترکمنستان گرفته تا اندازه مرتفع ترین قله دنیا و از تانژانت و کوتانژانت تا نام سلول ها و ثلاثی مزید.
اما واقعیت این است که به جز آموخته های اصلی (خواندن و نوشتن و چهار عمل اصلی ریاضی) ، بسیاری از مطالبی که در مدرسه یادمان می دهند، عملاً در زندگی به دردمان نمی خورند.
این تنها یک روی سکه است و روی دیگر سکه، چیزهایی است که باید یاد می گرفتیم و نظام آموزشی آنها را از ما دریغ کرده است:
- بسیاری از ما دقیقاً نمی دانیم مکانیزم خشم چیست و چگونه می توانیم خشم خود را کنترل کنیم.
- خیلی از ما وقتی بلد نیستیم با دوست، طرف تجاری، همسر و فرزندمان چگونه مذاکره کنیم.
- یادمان نداده اند چگونه مراقب ظرفیت های عاطفی مان باشیم تا فریب مان ندهند.
- نمی دانیم آداب معاشرت در فلان موقعیت اجتماعی چگونه است.
- قدرت حل مسأله نداریم.
- از راه های علمی و ساده ای که می تواند خلاقیت مان را شکوفا کند بی اطلاعیم.
- نمی دانیم به سؤالات جنسی فرزندمان چگونه پاسخ دهیم.
- تفاوت های بنیادین ذهنی و الگوهای رفتاری زنان و مردان را نمی شناسیم و به همین دلیل همواره در تعامل با همسرمان دچار سوء تفاهم و تنش هستیم.
- و ... .
ندانستن همین مسائل، زندگی را بر اغلب ما تبدیل به جهنم کرده است و چون اکثرمان نسبت به این ها آگاه نیستیم، کل جامعه در گیر التهاب می شود. از جمله روابط همسران که اساساً برای آرامش بخشی است، در بیشتر موارد به نزاعی مستمر تبدیل می شود که روح دو طرف را می آزارد و فرزندان را تحث تأثیرات سوء قرار می دهد.
بحث امروز "کافه گفت و گو" ، همین موضوع است. همه ما صورت مسأله را می دانیم و می خواهیم با کمک یکدیگر، راهی برای آموختن مهارت های زندگی - که ما ترجیح می دهیم آن را «سواد زندگی» بنامیم - بیابیم.
چه باید کرد؟ آیا باید دست بر روی دست گذاشت و در ناآگاهی مستمر به سر برد؟ پاسخ لابد منفی است و باید راهی جست.
اگر نظری در این باره دارید و اگر تجربه ای آموزنده در زندگی خود دارید، آن را با دیگران به اشتراک بگذارید و پیشنهادات خودتان را هم مطرح کنید.
کافه گفت و گو تا ساعت 14 ، باز است و آماده دریافت و انتشار دیدگاه های ارزنده شماست.
به نظر من باید فکری به حال آموزش مادام العمر یا آموزشهای تکمیلی که در اغلب کشور های جهان و در قالب نظام آموزش بزرگسالان یا نظام آموزش غیر رسمی صورت می گیرد کرد و باید به طریقی برای بروز آوری دانش و اطلاعات افراد اعم از بیسواد و باسواد فکری بشود و در کنار تمرکز بر توانمند سازی خبرگان به موضوع آموزش عمومی همگانی توجه شود.
به نظرم سریعترین شروع ممکن از رسانه ای همچون شماست ، البته کار بلند مدت باید از مدارس آغاز بشه ولی شما که هم دغدغه ارزشمندی دارید و هم احتمالا میتونید تیم کارشناسی مناسب رو گردآوری کنید خواهشم این هست خیلی سریع شروع کنید
تو پای در راه نه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت، چون بیاید رفت
من خودم از جمله کسانی هستم که عدم کنترل خشمم، تو زندگیم بیچاره ام کرده از طرفی عضو کلاس مجردهای آقای شهاب مرادی هم هستم و از اونجا که دیدم تو کلاس هاشون خیلی به این موضوعات از جمله کنترل خشم اهمیت میدن، می خواستم پیشنهاد بدم با توجه به مسئولیت ایشون (ریاست سازمان فرهنگی هنری شهرداری) شاید بشه باهاشون برای راه اندازی کلاسهای اموزش مهارت های مختلف زندگی تو فرهنگسراها که در همه محلات هست، صحبت کرد
با توجه به شناختی که ازشون دارم اگه امکان پذیر باشه حتما کاری انجام میدن
تا هرکس علاقمنده بتونه در اونها شرکت کنه
به نظر من کاری از دست ما ساخته نیست چون این یک دور و تسلسل است مااینگونه رشد کردیم و فرزندانمان را هم همینگونه رشد میدهیم. نه سازمانی این وسط هست که به دادمان برسد و نه خود آموزش دیده ایم که این حلقه منحوس را بشکنیم و نه مطالعه داریم که خود یادبگیریم.
پس کاری نمیتوان کرد.
متاسفانه این کشور همه مسایلش شده سیاسی کسی به مسایل اخلاقی و معضلات اجتماعی توجهی ندارد. مردم به حال خود رها شده اند. الان سونامی طلاق داریم. چرا؟ علتش فقط همین است که علی رغم اینکه دین ما دین اخلاق و رحمت است هیچ گونه آموزشی به مردم داده نمیشود و تازه روابط مسئولان با مردم و مردم با مردم و رسانه ها با مردم در اجتماع به گونه ای است که ضد ارزشها مثل دروغ خیانت فساد بد اخلاقی و خشم و هر روز به طور عملی آموزش داده میشود.
وقتي روابط در خانواده ها درست شود جامعه هم اصلاح خواهد شد.
ما پدر مادرها بلد نيستيم با بچه هاي خودمان درست رفتار كنيم يا خيلي توجه مي كنيم بچه ها لوس مي شوند يا با بي توجهي بچه ها را دچار كمبود مي كنيم.
وقتي من پدر و يا مادر براي پاسخ به فرزندم به جاي صحبت منطقي با داد و بيداد برخورد مي كنم . اين بچه چه چيزي خواهد آموخت.
وقتي وارد جامعه مي شود هم همين گونه برخورد خواهد كرد.
اما واقعیت اینه که اکثر کشورهای پیشرفته،هرروز به بهترین شکل ممکن ورزش میکنن و یکی از مهمترین کلاس هاشونه.از همون بچگی همه شنا یاد می گیرن و یاد می گیرن به سلامتی شون در درجه اول اهمیت بدن.
اما افسوس که اینجا....
من خودم یادمه تمام مدیران و ناظمای مدرسه ها خودشون خدای مشکلات خانوادگی و روحی بودن.
نمیخوام به کسی توهین بشه.زمان ما مدارس دولتی لااقل این مشکل رو داشت.(اکثرش)
این خودش باعث میشد نتونن محیط آروم و بی دغدغه ای رو برای معلم ها و دانش آموزها فراهم کنن...
باید از این آدم ها شروع کرد...
خصوصا در زمینه مهارت های زندگی که دیگر انگشت شمار است
خانم دهقانی و اقای گرجستانی عزیز
به نظر من یکی از چیزهایی که نیاز داریم یاد بگیریم اینه که بهتره کمی امیدوارانه به خودمون و توانایی هامون (به صورت فردی و جمعی) نگاه کنیم با اینکه با بخشی از صحبت های شما دو عزیز کاملا موافقم اما به نظرم تغییر و آموزش رفتارهای جدید کار سختیه که نیاز به توجه و تمرکز و تلاش بی وقفه داره اما غیرممکن نیست
موفق باشید
همین امیدوارانه نگاه کردن بهخودمونه که باعث شده همیشه دست رو دست بذاریم و هیچی نشیم.
متاسفانه ما ملتی هستیم که فقط بلدیم به تمدن چندین هزا ساله خودمون بنازیم بلدیم بگیم من انم که رستم بود پهلوان . بلدیم داستان واسهخودمون بسازیم و بگیم مهمان نواز ترین هستیم و با فرهنگ ترین و خوش اخلاق ترین و سخاوتمندترین . بلدیم تعریف کنیم شعر سعدیمون سردر سازمان ملل نوشته شده و رییس ناسا یه ایرانیه!!!! اما همین خود برتر بینی باعث شده 300سال از دنیا عقب بیفتیم.
متاسفانه همین تمرکز و تلاشه که شما میگید نیازه را نداریم پس به هیچ جا نمیرسیم
در جامعه اي كه هميشه آموزش بر اين است زن و شوهر هميشه با جدا هستند چگونه مي شود به بچه ها زندگي و عشق واقعي ياد داد چون بچه هميشه در يك تضاد قرار مي گيرند.
تمام مطالبی که ذکر شده درسته اما بیایید در مورد نقش آموزش رسمی در مدارس از ابتدایی تا پایان متوسطه حساس تر باشیم به نظر می رسه نهاد رسمی متولی آموزش و پرورش در خصوص مهارتها کمی ازشرح وظایف اصلیش دور شده و یه جاهایی بیشتر سلیقه ای عمل کرده تا اصولی و علمی سرمایه عظیم نیروی انسانی آماده فراگیری که در اختیار این وزارتخانه است هیچ جای دیگری نیست به آموزش و پرورش و حتی وزارت آموزش و عالی بیشتر باید کمک بشه تا با مسئولیت هاش آشناتربشه به وظایف اصلیش بپردازه بچه های هم سن و سال بچه های ما در برخی کشورهای پیشرفته مهارت های ارتباطی و اجتماعی بیشتری نسبت به کودکان و نوجوانان ما یاد می گیرند.آموزش و پرورش از اهدافش دور شده کمیت ها جای کیفیت را گرفتند.لازمه اینها اصلاح بشن
خصوصا در زمینه مهارت های زندگی که دیگر انگشت شمار است
این مسئله برمیگرده به نظام آموزشی و بالطبع آموزش و پرورش باید این مسئله رو در برنامه تحصیلی دانش آموزان اضافه کند.
همانطور که دانش آموز درس های ورزش و پرورشی و حتی دینی رو آموزش میبینه باید درسهای آخلاقی و روانشناسی رو هم یاد بگیره... البته خانواده هم در ایجاد محیط مناسب نقش داره والدین بهترین الگو برای فرزندان در دوران کودکی و نوجوانی هستند.
مهمترین کار هم تو کشور ایران باید انجام بشه اینه که کارمندان در هر جایی باید عملکردشون بررسی بشه تا واقعاً اگر کسی از کارمند اداره ناراضی نباشه یا به اعتراضها به حداقل برسه.
ساعاتی که خانواده ها همه خونه هستن به جای پخش سریال های آبکی و بی محتوا.سریال ها و مستند های آموزنده پخش بشه
شهرداری محترم! به جای هزینه برای بنرها و پرچم های بی محتوا که تمام سطح شهر رو پر میکنه ،بیاد یه سری مجلات و بروشورهای رایگان آموزش خانواده پخش کنه.
کلاسها و همایش های رایگان برگزار کنه و ...
حتی آموزش ما در مرحله اجرا نیازمند روش های خلاق و پرورش فکری است
اگر هزينه اظهار نظر و آزادي بيان در ايران عزيز كم شود مطمئن باشيد راه گفت و گو و اخذ نظر كارشناسان مي تواند در يك برنامه زنده براي عموم مردم خوشايند باشد.
ما هنوز باورهايمان كوركورانه است.
كاش باورهايمان را درست مي كرديم.
گاه غرق شدن و گرفتار شدن در شیوه های حل مسئله، ما را از بازاندیشی در خصوص مسائل دنیای امروز و اولویت بندی آنها باز داشته است.
در بحث توسعه انسانی در دنیای مدرن شاید بهتر باشد یکبار دیگر مسائل و اولویت ها را دسته بندی کنیم و سپس در خصوص روش های حل مسئله، بدنبال بهترین ها و مناسب ترین ها باشیم.
به نظر من، آموزش و پرورش کشور بعنوان مهم ترین مرکز توسعه انسانی، نیازمند بیداری و تلنگری بنیادین است. آموزش و پرورش امروزه ما تنها بدنبال چپاندن حجم بیشتری از علوم و محفوظات به داخل ذهن انسان هاست و ظرف ذهنی انسان ها را در یک قالب مشخص و محدود شکل می بخشد. در این نظام، خلاقیت سرکوفت می خورد و تقلید و تکرار نمره می گیرد. فرزندان مان بجای آنکه ذهن شان توسعه یابد، کیف و کتاب شان حجیم تر و سنگین تر می شود و به جای آنکه به نشاطی برسند تا آماده جوشش چشمه های ابتکار و ابداع گردند، هر روز خموده تر، افسرده تر و گریزان تر از مدرسه و تعلیم و تربیت می شوند.
مثلاً زبان انگليسي ، به دليل آموزش هاي غلط و ناكافي آموزش و پرورش اكثراً كلاس هاي خصوصي در نظر مي گيرند.
يا تلويزيون، كه جهت تامين برنامه هاي متنوع از ماهواره استفاده مي كنند و يا استخر، مخصوص ثروتمندان و ... كه اين باعث نوعي آسيب اجتماعي مي شود مخصوصا در بين بچه ها
این موضوع تا به حال بهترین موضوعی است که به بحث گذاشته اید و از این بابت بسیار متشکرم.اما نظر من با بقیه کمی متفاوت است:
با کند و کاو روی علت ناهنجاری های ما ایرانی ها در تعامل با دیگران و در جامعه به چند دلیل متفاوت از یکدیگر برمی خوریم:
اول - ارزش ها و قوانین موجود در جامعه ما به هیچ وجه تعریف شده و شفاف و در عین حال مورد قبول و باور اکثریت نمی باشد و در نتیجه در این مورد سردرگمی و تفاوت وجود دارد.
دوم - بی توجهی به آموزش مستمر و بدون وقفه ارزش ها و رفتار اجتماعی مقبول و قانونی در همه امکانات آموزشی نظیر رسانه ها،فیلم ها،کتاب ها و........نیز از دلایل این آشفتگی هاست.همه هم و غم رسانه ها و امکانات آموزشی ما صرف حذف و نابودی رقبا می گردد!
سوم - عدم برخورد قاطع و بدون تبعیض با رفتارهای مغایر ارزش های اجتماعی نیز ، نه تنهاما را ملزم به اجرای آنها نمی کند،بلکه همیشه به دنبال راه های میان بر برای دورزدن آنها هستیم! کاری را اگر کسی انجام دهد مورد تحسین واقع می شود و اگر دیگری انجام دهد مورد تحقیر و مجازات!اماهمین ایرانی وقتی به خارج از کشور می رود به خاطر اطمینان از برخورد بدون گذشت و تبعیض با خطا،بهترین و منطبق ترین رفتار مطابق با قوانین و عرف آنجا را از خود بروز می دهد.
چهارم - در زمینه فرهنگی نیز نه توانسته ایم فرهنگ ناب ایرانی تا پنجاه سال پیش خود را حفظ کنیم و نه فرهنگ مناسب دیگری جایگزینش کرده ایم و نتیجه این رفتار متناقض و غیر قابل پیش بینی از جانب هریک از ما در برخورد با نا مطلوب هایمان است.
بنده بابت اعتماد بیش از اندازه ضربه سنگین جسمی و مالی خوردم که همیشه گریبانگیر ان هستم ولی حیف که دیر فهمیدم مشکل از خودم بود.