حالا نه اين که فکر کنيد ما هم ميخواهيم به حوادثي که اخيرا ميان معلمان و دانشآموزان بروز کرده و در يک مورد به آسيب ديدگي شديد يک دانشآموز و در موردي تاسف بار تر به کشته شدن يک معلم انجاميده دامن بزنيم و تشويش اذهان عمومي کنيم. خير.
به نوشته روزنامه مردم سالاری، قضيه از اين قرار است که در يکي از دبيرستانهاي معتبر و اسم و رسم دار تهران، مسئولين مدرسه از ميان 90 دانشآموز، 30 نفري را که در رتبههاي آخر هستند، جهت تنبيه به يک هفته بيرون ماندن از کلاس درس محکوم کردهاند. البته مسئولان مدرسه در پاسخ اولياي بچهها که نسبت به اعمال چنين تنبيهي و تاثير مثبت آن اظهار ترديد کردهاند، فرمودهاند که اين اقدام جزو مقررات مدرسه است و شما هم موقع ثبت نام برگههايي را مبني بر تعهد و وفاداري به اين مقررات امضا کردهايد.
تازه بچههاي بيرون مانده - که حالا در اين سرماي زمستان معلوم نيست بايد در حياط مدرسه باشند يا جاي ديگر- ميتوانند درسها را از بچههايي که در کلاس بودهاند، بپرسند! البته ما نميخواهيم در مورد چنين روشهايي تشکيک کنيم، اما از آنجا که مسئله آموزش و پرورش، سوسيس و کالباس نيست که روش تهيهاش را از غربيها بگيريم و بعد کلي خمير مرغ به آن اضافه کنيم و به خورد خلق ا.. بدهيم، پيشنهاد يکدست شدن شيوههاي آموزش و بازگشت به همان روشهاي مکتب-خانهاي قديم را ارائه ميکنيم که به نظرمان خيلي کم ضررتر و موثرتر است.
ضمنا اين کار چند و بلکه چندين فايده دارد. اولش- که احتمالا باعث خوشحالي خيلي از اولياي محترم ميشود- اين است که از شهريههاي 10 ميليوني و بلکه بالاتر، ديگر خبري نخواهد بود. دوم اين که مکتبخانههاي قديم به علت عقب ماندگي و نداشتن اطلاعات روز، بويژه آخرين دستاوردها در گوانتانامو، همان شيوههاي قديمي و فيزيکي تنبيه مثل فلک کردن و ... را مورد استفاده قرار ميدادند، يعني عمرا ميدانستند شکنجه سفيد و اين حرفها چيست!
سوم اين که مکتبخانهها اصولا روانشناس و مشاور نداشتند که اول سال بيايد و کلي وقت پدر و مادرها را بگيرد و برايشان تعريف کند که مثلا در برخي کشورهاي غربي مثل سوئد، چنانچه شما در خيابان از بچه خود فاصله بگيريد و مثلا به او بگوييد که بقيه راه را خودت بيا، ديگران به شما تذکر ميدهند که اين کار در روحيه بچه تاثير منفي دارد و باعث ميشود او احساس تردشدگي کند.
(ملاحظه ميفرماييد، اين غربيها چقدر نازک نارنجي و سوسول تشريف دارند!) و بالاخره يک توصيه هم براي خانوادههايي که نگران سرنوشت بچهها و رتبههايشان در کنکور هستند و دوست دارند فرزندانشان در پايان دوره دبيرستان بيشتر مثل يک ماشين تستزني عالي عمل کنند تا از روحيه با نشاط و خلاقانه برخوردار باشند (و الحق چنين نفکراتي هم در اتخاد اين شيوهها در مدارس و بويژه مدارس غيرانتفاعي، بيتاثير نيست.)به اين دسته از خانوادهها هم پيشنهاد ميکنيم از همين حالا پولهاي شهريه را جمع کنند و با آن حجرهاي در بازار يا جاهاي پر رفت و آمد ديگر خريداري و آينده فرزندانشان را از هر نظر تضمين کنند. البته شکي نيست که علم بهتر از ثروت است...