دکتر موسی غنینژاد/ اقتصاددان/ روزنامه دنیای اقتصاد:
اگر تعطیلی پنجشنبه را برای شهرهای بزرگ مانند تهران در نظر بگیریم، تعطیلی دو روز در هفته طرح خوبی است که باعث کاهش رفت و آمد میشود و میتوان مشکل ترافیک را با کاهش رفت و آمدهای بینشهری و داخل شهری بهبود بخشید. منتها باید دو نکته را در نظر داشت؛ تعطیلات شامل چه بخشهایی است، صرفا مدارس و بخشهای دولتی است یا بخشهای خصوصی را هم شامل میشود؟
مساله اینجا است که تعطیلی در کشور ما جمعهها است و اگر پنجشنبهها هم به آن اضافه شود ارتباط بینالمللی ما به مدت 4 روز با دنیا قطع خواهد شد، یعنی از پنجشنبه تا یکشنبه که خود مشکل جدیدی را اضافه خواهد کرد. اگر بخواهیم چنین طرحی را جلو ببریم باید به این مساله توجه کنیم که بخشهایی از دولت مثل وزارت نفت، وزارت خارجه و برخی از وزارتخانههای اقتصادی مثل وزارت بازرگانی و آن دسته از نیروهایی که در ارتباط با اقتصاد جهانی هستند و ارتباط با دنیای خارج دارند نباید تعطیل شوند. بخش خصوصی هم که بخش اعظم آن مربوط به صادرات و واردات و تجارت جهانی است نمیتواند یک روز را به تعطیلات خود اضافه کند. اگر همه این مسائل در نظر گرفته شود و برای آن تمهیداتی صورت گیرد طرح خوبی خواهد بود.
معمولا در همه جای دنیا، تعطیلات دو روز در هفته است و از طرفی هم کم کردن تعطیلات رسمی، کار آسانی نیست. با توجه به اینکه بیشتر تعطیلات رسمی داخل هفته است پدیده بینالتعطیلین را بهوجود میآورد و باعث میشود کل فعالیتهای آن هفته کم شود و به اقتصاد لطمه وارد شود بنابراین اگر ما تعطیلاتمان را منحصر به آخر هفته کنیم و تعطیلات وسط هفته را حتیالامکان کم کنیم از لحاظ اقتصادی منطق درست و قابل دفاعی است، ولی فقط به صورت شعاری مسائل را مطرح کردن و مسائل جانبی را در نظر نگرفتن، غیر از اینکه مشکلات را بیشتر کند نتیجهای نخواهد داشت. طرح باید پخته و جامع باشد و همه ابعاد در آن لحاظ شود.
با توجه به اینکه حذف برخی تعطیلات به لحاظ حساسیتهای ملی و مذهبی امکانپذیر نیست، ابتدا باید بررسی شود که کدام تعطیلات قابل حذف هستند و همچنین حذف برخی تعطیلات سودی نخواهد داشت. بهفرض با کاهش تعطیلات نوروزی مردم به آن عمل نخواهند کرد چون تعطیلات ادارات و بخش خصوصی را شامل نمیشود و عملا مشکلی را حل نخواهد کرد و دولت تنها میتواند از تعطیلات مدارس و دانشگاهها کم کند.
برای مثال انگلستان را در نظر بگیرید؛ اول ماه مه روز جهانی کارگر است که در اقصی نقاط دنیا این روز تعطیل است، حال اگر اول ماه مه وسط هفته باشد، آن روز تعطیل نمیشود یا دوشنبه تعطیل خواهد شد یا جمعه، که با قرار دادن روز تعطیل در اول یا آخر هفته سعی میکنند وسط هفته تعطیل نباشد و موجب کمکاری و کاهش فعالیت در طول هفته نشود. این طرحی است که کارآیی بالایی دارد و برای تعطیلات دیگر هم به همین شیوه عمل میکنند. در ایران هم اگر بخواهیم روز 15 خرداد را تعطیل کنیم، میتوانیم این تعطیلی را به اول یا آخر هفته منتقل کنیم. مشکلی که وجود دارد این است که بسیاری از تعطیلات مناسبتهای مذهبی است و این روزها به تقویم قمری است و مشخص نیست که در تاریخ شمسی با چه تاریخی تطبیق میکند و اینها قابل پیشبینی نیست و مقامات مذهبی و مراجع تقلید و علما باید با طرح انتقال تعطیلات مذهبی از وسط هفته به آخر هفته موافقت کنند.
ابتدا باید این استنتاج صورت گیرد که آیا چنین اجماعی میتواند حاصل شود یا خیر، اگر میشود آنگاه میتوان طرح را بیان کرد. اگر این موافقت حاصل نشود طرح بیهوده خواهد بود و مطرح کردنش مشکلی را حل نخواهد کرد.
از لحاظ صنعت گردشگری اگر بخواهیم این موضوع را بررسی کنیم، نقاط ضعف بسیاری در آن مشاهده میشود. فرانسه را در نظر بگیرید؛ ماه اوت و ژوئیه زمانی است که شهرهای بزرگ خالی میشود و ترافیک سنگینی در جادهها شکل میگیرد. شهروندان فرانسوی به خارج شهر سفر میکنند و افراد دیگری از کشورهای دیگر به فرانسه سفر میکنند و جای خالی شهروندان داخلی را پر میکنند ولی در ایران این اتفاق نمیافتد و شهروندان ایرانی به سفرهای خارجی میروند اما به دلیل ضعف در جذب گردشگران خارجی جای خالی افراد داخلی پر نمیشود. از سوی دیگر مشکلی که در ارتباط با سفرهای داخلی وجود دارد این است که مسافرتها اغلب به یکسری استانها صورت میگیرد که ترافیک سنگینی در جادهها شکل میگیرد که تنها میتوان با افزایش خدمات جانبی از حجم مشکلات کاست.