۲۴ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۴ آبان ۱۴۰۳ - ۰۹:۳۶
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۳۹۵۱۳۱
تاریخ انتشار: ۱۲:۲۵ - ۱۹-۰۲-۱۳۹۴
کد ۳۹۵۱۳۱
انتشار: ۱۲:۲۵ - ۱۹-۰۲-۱۳۹۴

زائری: با وجود این تلویزیون، وجود حجاب معجزه است/ سرگرم حجاب شدیم

مسئله حجاب مسئله کاملاً پیچیده ای است و یکی از دلایلی که ما نتوانستیم معضل حجاب را در کشور خوب درک کنیم، بفهمیم و حل کنیم این است که متاسفانه در این سال‌ها در بسیاری از موارد با موضوع حجاب به عنوان یک مسئله بسیط برخورد شده است. یک مسئله یک خطی ساده با یک فرمول ساده که طبیعتاً همین باعث شده که درست فهم نشود.
«قانون حجاب اجباری در ایران» همواره مورد بحث‌های فراوان میان موافقین و مخالفین آن بوده است. جامعه خبری تحلیلی الف این موضوع را با دو کارشناس امر مطرح کرده و ماحصل آن را در معرض قضاوت مخاطبان خود قرار می‌دهد. مصاحبه پیش رو، مصاحبه با حجت الاسلام محمدرضا زائری است. فعالیت‌های اجتماعی او همواره با فرهنگ و دین گره خورده و شاید از همین رو «فعال فرهنگی» به معنای تام و تمام خود شایسته‌ترین توصیف از روحانی دانشگاه رفته ای باشد که با همه فعالیت‌هایش برای تبلیغ حجاب، مخالف اجبار آن در کشور است. او در حوزه علمیه تحصیلات خود را تا خارج سطح پیش برده و در دانشگاه نیز در آغاز دکتری علوم ادیان در دانشگاه قدیس یوسف بیروت است. حجت الاسلام زائری کارشناسی فقه و مبانی حقوق اسلامی از مدرسه عالی شهید مطهری؛ کارشناسی ارشد فلسفه و حکمت اسلامی از دانشگاه آزاد اسلامی و کارشناسی ارشد روابط اسلام و مسیحیت از دانشگاه قدیس یوسف بیروت دارد. جدا از همه‌ی آثارش، او تاکنون دو کتاب با عنوان‌های «حجاب بی حجاب» و «حجاب با حجاب» در این زمینه نوشته است.

او معتقد است حکومت اسلامی اولویت‌های مهم تری نسبت به حجاب دارد؛ عدالت اجتماعی، مبارزه با سرمایه داری و ایجاد سلامت اقتصادی با رفع معضلاتی همچون رشوه و ربا و اختلاس که البته آن‌ها را ریشه بی عفتی در جامعه می‌داند. در عین حال زائری گفتمان حجاب را گفتمان قدرتمندی می‌داند به این دلیل که کسانی در خارج ایران، بخاطر حجاب داشتن کتک می‌خورند، شهید می‌شوند و معتقد است ما این گفتمان قدرتمند را که افراد باید مشتاق و ملتمس آن باشند، با اجبار و الزام به اکراه رسانده‌ایم. می‌توان دریافت که او ترجیح می‌دهد جامعه در یک فرآیندی تبلیغی با حجاب انس بگیرد و نه به واسطه‌ی اجباری قانونی. شرحی از نظرات او در مشروح این مصاحبه از نظر شما می‌گذرد:

در ایران خلاف کشورهای دیگری مثل لبنان یا سوریه، افراد محجبه را صرفاً به خاطر نوع پوششان افرادی طرفدار نظام می‌دانند. چرا در ایران ظاهر دینی به تفکیک و قضاوت سیاسی منجر شده است؟

به طور طبیعی وقتی حاکمیت جامعه حاکمیت دینی هست و شکل و نوع مشخصی از پوشش را ترجیح می‌دهد، می‌پسندد و ترویج می‌کند، عملکرد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و میزان محبوبیتش دربین مردم روی ظاهری که ترویج کرده اثر می‌گذارد. تا اینجای قضیه کاملاً طبیعی است. در واقع این یکی از نکاتی است که در تحلیل بحث پوشش و حجاب باید به طور طبیعی مورد توجه قرار بگیرد، که ناخودآگاه موضع گیری‌ها و دیدگاه‌های سیاسی مردم روی نظرشان درباره پوشش و حجاب اثر دارد.درجایی مثل کشور لبنان که حاکمیت دینی نیست، این بحث پیش نمی‌آید.

شاید اگر روزی در لبنان هم حاکمیت دینی شود این اتفاق بیفتد. نکته جالب اینجاست که در روزهایی که درتهران گشت ارشاد با خانم‌های بدحجاب برخورد می‌کرد، در لبنان، عکس‌هایی از رفتارهای تند گشت ارشاد و نیروی انتظامی ایران با خانم‌ها منتشر می‌شد و به شدت هم برای آن کار خبری می‌کردند ومانور می‌دادند که اگر حزب الله در لبنان حاکمیت پیدا کند، اینجا هم همین اتفاق می‌افتد.

اگر ما در یک جامعه غیردینی زندگی می‌کردیم و می‌خواستیم به نوعی اعتراض خودمان را به حاکمیت آن جامعه نشان بدهیم، احتمالاً می‌توانستیم با پوششمان این کار را انجام بدهیم. زمانی که رضاخان کشف حجاب اجباری را به راه انداخت، آن موقع هم اگر کسی محجبه وارد خیابان می‌شد موضع سیاسی خودش را نسبت به حاکمیت نشان می‌داد. این ماجرا به عنوان اولین بعد از سبک زندگی که از سیاست منبعث می‌شود طبیعتاً می‌تواند بازتابی از دیدگاه‌ها و اندیشه‌های مردم در صحنه جامعه و مسائل اجتماعی باشد.

اینکه پوشش و حجاب از سیاست منبعث شود و به نوعی حاکمیتی شود، موردقبول است؟

در اینکه این موضوع برای حجاب آسیب است، تردیدی نیست. مثل مواردی که در مورد آقایان هست و اگر مردی ریش داشته باشد یا دکمه یقه را ببندد و پیراهنش را روی شلوارش بیاندازد، تلقی خاصی را به وجود می‌آورد که عجیب نیست و کاملاً طبیعی ست. چون الان حاکمیتی وجود دارد که فرمی را ترویج می‌کند. اما آسیب اصلی اینجاست که مفهومی که ما از یک طرف برایش بعد اعتقادی قائلیم و معتقدیم که در مسئله اعتقادات و عبادت نیت شرط اصلی ست و زمانی محقق می‌شود که من با انتخاب آگاهانه و عمدی خودم و با آزادی این مسیر را انتخاب کرده باشم تا بعد دینی و عبادی پیدا کند اینجا موارد دیگری روی آن اثر می‌گذارد که مسئله را از دایره مسائل عبادی خارج می‌کند. مثل روزه هم نیست که در ظاهر پیدا نباشد یا نماز که یواشکی بشود خواند. حجاب چیزی ست که کاملاً آشکار و ظاهر است. ازاین جهت به تعبیری بار سنگین تری روی دوش خانم‌هاست که آقایان شاید بتوانند از زیر این بار دربروند؛ ولی خانم‌ها به هیچ وجه نمی‌توانند از آن فرار کنند. حجاب چیزی است که در همه موقعیت‌های غیرخصوصی باید رعایت شود و وقتی به مسائل سیاسی گره خورده باشد کاملاً سیاسی می‌شود. لذا شخصی اگر بخواهد به مخاطب نشان دهد که با حاکمیت ارتباطی ندارد چه بسا چادرش را دربیاورد، مانتوی کوتاه بپوشد و آرایش کند. اینجاست که در مسئله ای که بعد عبادی ومعنوی برایش قائل هستیم، پای تظاهر و نفاق هم ممکن است به میان بیاید. یعنی افراد به جای اینکه به خدا و بندگی خدا فکر کنند به بعضی ملاحظات و منافع و مصالح شخصی فکر می‌کنند.

یعنی رعایت نکردن حجاب وسیله ابراز مخالفت با حاکمیت می‌شود...

بله به طور طبیعی یکی از مظاهر و ظواهر اعلام موضع یا یکجور دهن کجی کردن به حاکمیت می‌شود مسئله حجاب. حالا یک وقت حاکمیت می‌آید فرض مثال راجع به رنگ ماشین یا بوق زدن در خودرو یا رد شدن از چراغ قرمز و خط عابر پیاده و کلاً اموری که به دین ارتباطی ندارد سخت گیری می‌کند. اینجا هیچ اتفاقی نمی‌افتد. اینجا اگر من برای دهن کجی کردن به حاکمیت بیایم از چراغ قرمز رد بشوم ویا عمداً بروم از نیم متر آن طرف تر خط عابر پیاده عبور کنم، پای دین من وسط نیست. اما وقتی مسئله حجاب به میان می‌آید، کاملاً مسئله دین و اعتقاد من است. اینجا یک نفر به خاطر لجبازی با حاکمیت که مثلاً در یک اداره ای حقش خورده شده یا در پرونده ای قضایی نظرش تأمین نشده، می‌آید مسئله دینی و اعتقادی خودش را که اتفاقاً کاملاً مربوط به بنیان خانواده است، پیش می‌کشد.

مسئله حجاب مسئله کاملاً پیچیده ای است و یکی از دلایلی که ما نتوانستیم معضل حجاب را در کشور خوب درک کنیم، بفهمیم و حل کنیم این است که متاسفانه در این سال‌ها در بسیاری از موارد با موضوع حجاب به عنوان یک مسئله بسیط برخورد شده است. یک مسئله یک خطی ساده با یک فرمول ساده که طبیعتاً همین باعث شده که درست فهم نشود.

حجاب اولاً عناصر بسیار متعدد و متنوعی دارد و ثانیاً بسیار موضوع پیچیده و چندلایه ای است چون به خانواده، آینده، نسل، مسائل اعتقادی و سبک زندگی مربوط است. عناصر اقتصادی و مسائل سیاسی هم در آن دخیل است. عوامل متعددی می‌تواند در انتخاب، گرایش و سلیقه ما در پوشش تاثیرگذار باشد اینجا وقتی پای سیاست وسط می‌آید طبیعتاً حساسیت ماجرا دوچندان خواهد بود.

فرض را براین بگذاریم که درعین حال که حاکمیت طرفدار یک پوشش خاص است این پوشش را برای همه اجبار نکند، یعنی تبلیغ انجام شود و خواسته‌ی حاکمیت نشان داده شود، ولی اگر کسی نخواست رعایت کند، آزاد باشد. باز فکر می‌کنید سیاسی بودن حجاب باقی بماند؟

قطعاً خیلی کاهش پیدا خواهد کرد. اما یک موضوع مهم تری نسبت به این وجود دارد.من می گویم در بدترین حالت بگذاریم این تصور به وجود بیاید. مگر چه اتفاقی می‌افتد؟ موضوع مهم‌تری که با این فرض اتفاق می‌افتد و من راجع به آن قبلاً بدون تعارف گفته‌ام این است که با حجاب اجباری مخالفم و معتقدم یکی از اشتباهات ما در حوزه اجتماعی بعد از انقلاب اجبار حجاب بود و ما باید این را اعتراف کنیم و بپذیریم. حالا اینکه به هردلیل نمی‌توانیم تراجع کنیم مسئله دیگری است.

یعنی الان حکومت پشتوانه شرعی برای اجبار حجاب دارد؟

من دارم نظرم خود را در حوزه اجتماعی می گویم. از نظرمن به عنوان یک طلبه کم سواد بدون ادعا، پشتوانه شرعی ندارد. حالا اگر منصفانه بخواهیم قضاوت کنیم، شرایط خاصی در ابتدای انقلاب باعث شد که این اتفاق بیفتد و تصمیم سازی توسط کسانی صورت گرفت که نگاهشان نگاه کاربردی و عمل گرایانه نبود.کسانی مثل شهید مطهری و شهید بهشتی و امام موسی صدر و این نمونه افرادی که یک مقدار عمل گرایانه به قضیه نگاه می‌کردند متفاوت بودند. این قصه معروف را حتماً شنیده‌اید که شهید مطهری با نگرانی خدمت امام(ره) رفتند که راجع به قضیه حجاب اجباری صحبت کنند که ظاهراً دیگر دیر شده بود و نتوانستند کاری انجام بدهند.

به هرحال نظر من این است که مثل بسیاری موضوعات دیگر باید صادقانه به آن اعتراف کنیم. رهبر بزرگوار انقلاب راجع به بحث جلوگیری از افزایش جمعیت صادقانه به این موضوع اعتراف کردند و گفتند که این اشتباه ما بوده است. این موضوعات از این نظر جنسشان اجتماعی است و سیاسی نیستند. شاید همان موضوع جلوگیری از افزایش جمعیت هم از یک ابعادی به طور طبیعی دارای وجهه سیاسی باشد ولی جوهر ماجرا اجتماعی است.

در مسائل اجتماعی اصلاً نمی‌شود با خط کش و شابلون سیاسی یا اعتقادی تحلیل کرد. یعنی چون من این دیدگاه را دارم برچسب اعتقادی یا سیاسی به آن بزنیم. درهمان بحث افزایش جمعیت هم یکی از مسائلی که باعث شد این معضل دیر حل بشود، این بود که تا کسی با تحدید نسل مخالفت می‌کرد تلقی سیاس می‌شد که این با جمهوری اسلامی مخالف است یا مثلاً اگر به کنترل جمعیت دعوت می‌کرد، این تلقی می‌شد که با حاکمیت همراه است. اصلاً قصه اینطور نیست. نه بحث اعتقادی است نه سیاسی. جنس کار کاملاً اجتماعی ست.

در موضوع اجبار حجاب هم جوهر ماجرا اجتماعی است. من معتقدم یکی از اشتباهات ما در جمهوری اسلامی اجبار حجاب بوده است. حتی اگر نتوانیم از آن تراجع کنیم باید علم به این داشته باشیم که این تصمیم گیری و سیاست گذاری خطا بوده است. این نظرشخصی من است. چون حجاب چندین بعد دارد. یک بعدش اعتقادی ست، یک بعدش سبک زندگی ست. یعنی از آن جهت که ریشه و منشأ انتخاب هست، اعتقادی است و از آن جهت که خروجی و بروز بیرونی انتخاب است یک نوع سبک زندگی است و هیچکدام هم اجبار پذیر نیست. شما اساساً نمی‌توانید به انتخاب جنبه اجبار و الزام و اکراه بدهید. حتی مسائل دینی هم که حدود شرعی دارد ناظر به اعتقاد افراد نیست. یعنی متعلق تعذیرات اعتقاد افراد نیست که مثلاً کسی را شلاق بزنند که چرا به روزه اعتقاد نداشتی! اگر کسی را شلاق می‌زنند یا حد برایش جاری می‌کنند به خاطر یک رفتار بیرونی است که بازجنس اجتماعی دارد. قانون در جامعه است که شرب خمر نباید علنی باشد. کسی می‌تواند به حرمت شرب خمر اعتقاد نداشته باشد و اتفاقاً آدم عرق خوری هم باشد ولی در خانه‌اش کسی با او کاری ندارد. اینجا که می‌شود عرصه اجتماع، اینجا مسئله قانون و نظام است.

لذا متعلقات اجبارها و الزامات دینی همه مربوط به بروزهای اجتماعی و دینی آن است. مسئله دین اجبارناپذیر است "لااکراه فی الدین". خدا هیچکس را قرار نیست اجبار کند که تو به توحید اعتقاد داشته باش، تو نماز را جزء ضروریات دین بدان. می‌گوید اگر ندانستی تو مؤمن محشور نمی‌شوی، قیامت باید بروی جهنم. قضیه بسیار روشن است. اما حالا که قرار است در دنیا با مردم زندگی کنی، نظام اجتماع یک قانونی می‌خواهد. اگر قانون در نظام اجتماع نباشد، همه چیز از هم می‌پاشد. حالا که حاکمیت دینی در جامعه است، نظام و قوانین می‌گذاریم. کما اینکه اگر حاکمیت غیردینی بود نظام و قوانین دیگری داشت و شما مجبور بودی همان نظام و قوانین را رعایت کنی. اگر می‌خواهی دراین جامعه زندگی کنی باید حداقل‌ها را رعایت کنی.

از آن بعدی هم که بحث سبک زندگی ست، باز اجبارپذیر نیست. اصلاً سبک زندگی یعنی علاقه و گرایش فرد، انتخاب فرد بر اساس سلیقه و ذوقش. رهبر بزرگوار انقلاب هم که بحث سبک زندگی را مطرح کردند، یکی از مهم‌ترین نکاتشان این بود که این قضیه فرمایشی و دستوری و بخشنامه ای نیست. اینجور نیست که بگوییم در مورد معماری اسلامی-ایرانی هرکس فلان کار را نکرد، محاکمه‌اش می‌کنیم. یا مثلاً هرکس غذای ناسالم و غیربهداشتی مصرف کرد دادگاهی‌اش می‌کنیم. یا هرکس موسیقی ناسالم و غیرشرعی را گوش داد، محاکمه‌اش می‌کنیم. اصلاً بحث فرمایش و بخشنامه در سبک زندگی جای نمی‌گیرد. اتفاقاً اگر بخشنامه و فرمایش وسط بیاید، برعکس می‌شود و افراد به نوعی برای برخورد با ماجرا ناخودآگاه موضع گیری می‌کنند. قرآن کریم می‌فرماید: «ولا تصب الذین یدعون من دون الله و بصب الله ادعوا بغیرعلم» شما اگر به دوست داشتنی‌های آنان ناسزا بگویید آن‌ها هم به دوست داشته‌های شما که خدا هست توهین می‌کنند. یک ردفعل و واکنش ناخودآگاه است. یعنی فرد حتی نمی‌داند به چه کسی دارند ناسزا می‌گوید. لذا در بخش سبک زندگی هم هیچ دستورالعمل و الزام و بخشنامه ای به وجود نمی‌آید.

هرحکومتی یکسری قوانین اجتماعی می‌گذارد. مثلاً قانون منع ردشدن از چراغ قرمز برای امنیت کسانی است که در سمت دیگر چراغ ایستاده‌اند. شاید قانون اجباری حجاب هم به همین خاطر باشد. یعنی اگر من مجبورم حجاب داشته باشم، فقط برای سلامت دین من نیست، بلکه برای این است که بقیه افراد جامعه هم دچار فساد نشوند.

اگر اینجا پای قانون به میان بیاید پس دیگر بحث اعتقادی، شرعی و... نداریم. ممکن است کسی از من بپرسد تو که میگویی نه اعتقاد نه سبک زندگی اجبارپذیر نیست، خودت اعتقاد داری که در مسائل اعتقادی هم حاکمیت دینی جامعه لازم است یک ضوابط و قوانینی را حفظ کند و حدودی را در جامعه الزام کند؟ من می گویم بله. ازمن خواهید پرسید که پس حجاب نمی‌تواند یکی از قوانین باشد که اجبار و الزام داشته باشد؟ من می گویم بله. اما دو نکته دارد. اولاً اگر من خواستم از این زاویه و ازموضع قانون گذاری اجتماعی جامعه، راجع به الزام حجاب حرف بزنم دیگر بحث اعتقادی مطرح نیست. چون اگر از موضع شرعی بخواهیم وارد شویم، اشکالات دیگری پیدا می‌شود. در اینجا به چه دلیل و چه ضابطه ای ما زن غیرمسلمان را به داشتن حجاب ملزم می‌کنیم؟ به چه دلیل به مسافر خارجی می گوییم حجاب داشته باش؟! برعکس، طبق ضابطه شرعی این‌ها حق ندارند حجاب داشته باشند؛ چون حجاب حرمت است برای زن مسلمان. اتفاقاً اگر یک زن غیرمسلمان بخواهد حجاب داشته باشد، دولت باید به وی بگوید اگر می‌خواهی حجاب داشته باشی اول باید مسلمان بشوی تا این امتیاز و اجازه را به تو بدهم.

یکی از ایرادهای ماهوی که در مسئله حجاب اتفاق افتاده این است که نوع برخورد ما مانند کودکی شده که علی القاعده باید برای شکلات و پفک و بستنی التماس کند، اما مادر آنقدر به این بچه با زور شکلات و بستنی داده که بچه‌های دیگر التماس می‌کنند، اما این بچه از این خوراکی‌ها فرار می‌کند! ایراد اساسی طرح حجاب در جامعه ما اینگونه است. بارها گفته‌ام که گفتمان حجاب، بسیار گفتمان قدرتمندی است. دلیلش هم اتفاقاتی است که در خارج از کشور می‌افتد. زنانی در خارج از ایران برای حجاب داشتن کتک می‌خورند، زندان می‌روند، زندگی‌شان را ازدست می‌دهند، برای حفظ حجابشان به شهادتشان می‌رسند. پس معلوم است حجاب گفتمان قدرتمندی است که می‌تواند یک نفر را تا اینجا به ایستادگی وادارد. چرا در داخل کشور وضع ما برعکس شده است؟ چون مسئله ای که یک ارزش بوده است، به قدری الزام و اجبار در موردش به کار بردیم که افراد به جای التماس کردن و به دنبال آن آمدن، احساس اجبار می‌کنند.

اگر ما از موضع قانونگذاری وارد شدیم. دیگر بحث اعتقادی وسط نمی‌آید؛ بلکه می گوییم نظام اجتماعی و قانون. حالا اینجا پای عقل وسط می‌آید. من برای کارآمد شدن یک قانون، اولویت‌ها و ضوابطی دارم.
برای مثال اگر شما همه ۱۰ خیابان فرعی منتهی به یک خیابان اصلی را ورود ممنوع کنید، به طور طبیعی افراد از اولی و دومی نمی‌روند، اما به فرعی سوم که می‌رسند دیگر تحملشان تمام می‌شود. اینجا دیگر بحث شرع نیست بحث عقل است. عقل می‌گوید اگر در یک خیابان اصلی یکی از فرعی‌ها را ورود ممنوع کردی، بعدی باید آزاد باشد. جمله «الانسان و حریص علی ما منع» مبنای عقلی دارد.

دانش آموزی داریم در یکی از مدارس غیرانتفاعی تهران که چون پدرش مسیحی بوده، قرار شده که در کلاس قرآن شرکت نکند. به همین دلیل به قدری نسبت به کلاس قرآن علاقه مند شده که بعد از دو هفته پدر مسیحی این دانش آموز به مدرسه آمده و گفته بگذارید پسرم در کلاس قرآن شرکت کند. بعد از گذشت چند ماه از سال تحصیلی طوری شده که هر وقت در مدرسه مراسمی هست و می‌خواهند قرآن بخوانند، این دانش آموز قرآن را می‌خواند. مادرش می‌گوید در مهمانی‌ها هرکجا که می‌رویم کتاب قرآن دستش است. درحالی که در همان کلاس ۲۵ نفر دیگر هم هستند که احساس می‌کنند کلاس قرآن برایشان اجباری است و ممکن است علاقه ای به کلاس نشان ندهند.

ما در تربیت یک مبنای عقلی داریم که باید رعایت کنیم. من موسسه ای برای دختران سراغ دارم که به دختران زیر ۹ سال اجازه نمی‌دهند در نماز شرکت کنند. مدیر موسسه می‌گفت خبر دارم بچه‌های ۸ساله یواشکی از سن بالاترها روسری و مهر و سجاده می‌گیرند و با شوق و عطش نماز می‌خوانند و لحظه شماری می‌کنند که ۹ ساله بشوند و در جشن تکلیف شرکت کنند. روزی که در جشن تکلیف شرکت می‌کنند، حس می‌کنند روز عروسیشان است و مثل یک شاهزاده می‌خواهند بروند در صف نماز جماعت بایستند.

از آن طرف موسساتی داریم که دختران ۵ و ۶ ساله را مجبور کرده‌اند به نماز خواندن و حجاب داشتن، بچه هم فرار می‌کند. سراغ دارم پیش دبستانی‌هایی را که عکس بدون حجاب دخنر ۶ ساله را برای ثبت نام قبول نکرده‌اند. این عملکرد غلط ماست درجایی که اصلاً شرع همچین چیزی از ما نخواسته است.
در همین چند سال اخیر چقدر در بحث مقابله با بدحجابی و بی حجابی کار کرده‌ایم، چقدر به شکل ایجابی راجع به تشویق کسانی که محجبه هستند کارکرده‌ایم؟ چندتا مثال می‌توانید بزنید که ما کاری کرده باشیم که دختر جوان محجبه ای به محجبه بودن خودش افتخار کند؟ چند آگهی تلویزیونی؟ چند خبر؟ چند جشنواره؟ چند مسابقه؟ چند رفتار خاص؟ ورودی تمام مغازه‌ها چسبانده‌اند "از پذیرفتن افراد بدحجاب معذوریم" یکبار شده کسی بنویسد محجبه ها تاج سرما هستند؟! مگر نمی‌گوییم سبک زندگی است؟ در سبک زندگی بحث روانی و رسانه ای بسیار مهم است.

مسیر مهدکودک و دبستان ما که قرار است مفهوم حیا و عفاف را برای دانش آموز جا بیندازد و کنتراستی را که بین محجبه و بدحجاب است، تبیین کند؛ چقدر این کار را کرده است؟ مفهوم کنتراست بین محرم و نامحرم اگر جا نیفتد، اصل حجاب جا نیفتاده است.

سال‌هاست ما در برنامه‌های تلویزیون، در نقاشی‌های کتاب کودک، در فیلم‌های تلویزیونی و سریال‌ها، حتی در انیمیشن‌ها و کارتون‌ها، مادر در آشپزخانه با روسری است، در خیابان و رختخواب و... هم با روسری است. بچه کی مفهوم حجاب را بفهمد؟ در فیلم‌های تلویزیونی و سریال‌ها مشکل هست؛ اما در انیمیشن و کمیک استریپ چه؟ ما خودمان کمیک استریپی کار کرده‌ایم که مادر در خانه پیش همسر و بچه‌هایش بدون حجاب است، ولی وقتی می‌خواهد در حیاط به پرنده‌ها غذا بدهد روسری می‌کند. ۲ سال چاپ این کمیک استریپ طول کشید و معطل شد؛ چون مادر داخل خانه حجاب نداشت! شخصی که متصدی ماجرا بود قبول داشت که این کمیک استریپ درست است ولی جرات نداشت بگوید! چون فضای روانی غلط جامعه اجازه نمی‌دهد موضوع جا بیفتد. سال‌ها در تصویرسازی کتاب کودک سر خرس و گربه روسری کرده‌ایم چون خانوم بوده‌اند! و هیچکس توجه نداشته که این توهین به مفهوم حجاب است. حجاب را در این حد تنزل دادن و ضایع کردن، جنایت است؛ ولی هیچکس جرات نمی‌کرده این خطا را تصحیح کند.
اگر ما صحبت از سبک زندگی می‌کنیم که باید با علاقه و انتخاب و گرایش شخصی شکل بگیرد، حتماً نقش تبلیغات درآن مؤثر است. برنامه‌های تلویزیون هم از هرچیزی اثرگذارتر است.

زمانی که قرار شد در کشور بستن کمربند ایمنی برای رانندگان خودروها جابیفتد، می‌توانم بگویم یکی در میان تبلیغات تلویزیون بحث بستن کمربند ایمنی بود، بخشنامه دادند که در سریال‌ها شخص پشت فرمان ماشین حتماً باید کمربند ببندد، سطح شهر پر از بنرهایی برای تبلیغ در این زمینه شد و...

مثال خوبی زدید. این تبلیغ‌ها چه جهت گیریی داشت؟ تصویر کسی که کمربند ایمنی می‌بندد، تصویر یک آدم باکلاسِ امروزیِ قانونمندِ چیزفهمِ متمدن بود. سؤال من این است؛ تصویری که از یک خانم محجبه در این سال‌ها ارائه شده چه بوه است؟ از آن طرف خانمی که در سریال‌های خارجی و فیلم‌های تلویزیونی، موفق بوده، پزشک بوده، محترم و متمدن و امروزی بوده،... حجاب داشته است؟ خانمی که در اخبار علمی تلویزیون به عنوان یک خانم متخصص و استاد دانشگاه معرفی شده، خانمی که به عنوان یک خانم امروزی، پیشرفته و متمدن معرفی شده است چه؟ از این بدتر و وحشتناک تر که کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد، آگهی‌های بازرگانی تلویزیون است که از جهت خوش ساختی و خوش آب و رنگی و جذاب بودن که در بهترین و مناسب‌ترین زمان هم پخش می‌شوند، ریتم تند و مدت کوتاهی هم دارند و اثرگذار هم بودند، الگویی که ارئه می‌دهند الگوی یک زن باحجاب است یا بی حجاب؟ بعد از چندین سال که ذهن من درگیر مساله حجاب است به نظرم می‌رسد که تأثیر آگهی‌های بازرگانی بر مسئله حجاب از همه مخرب تر است. درحالی که کمتر از همه چیز موردتوجه قرار می‌گیرد.
وقتی شما بستن کمربند ایمنی را اینطور توانستی در جامعه جا بیاندازی، پس می‌شد برای حجاب هم برنامه ریزی کرد.

یک نکته دیگر هم این است که ما قانونی می‌گذاریم و انقدر خوب برایش تبلیغ می‌کنیم که همه بفهمند که باید کمربند ایمنی ببندیم، وبعد از آن من به عنوان یک شهروند به پلیس سر چهارراه حق می‌دهم که سرنشینی را که کمربند نبسته جریمه کند، اما الان کسی حق نمی‌دهد که جلوی دختران ۱۹-۱۸ساله برای بدحجابی گرفته شود. چون به این دختر چیزی از حجاب یاد داده نشده است که حالا توقعی از وی داشته باشند. یا اینکه مردم توجیه نیستند که بی حجابی چه مخاطراتی برای جامعه دارد.

بله؛ چون طرف احساس می‌کند کسی که کمربند نبسته، دارد موجب قتل کسی می‌شود. وقتی پلیس جلوی کسی که کمربند نبسته را می‌گیرد، هم خود او و هم دیگران احساس می‌کنند حق با پلیس است. این از نکاتی است که عرض کردم در قانونگذاری مبنا عقل است. عقل می‌گوید از هر ۱۰۰نفر شما یک نفر را می‌توانی به زندان بیاندازی. عقل می‌گوید وقتی از ۱۰۰ نفر، ۷۰ نفر را که به زندان انداختی، معلوم می‌شود که مفهوم جرم و بزه در این جامعه تغییر کرده است. عقل می‌گوید معنی ندارد یک چیزی در جامعه جرم تلقی شود و ۸۰درصد مردم آن کار را انجام بدهند. پس معلوم می‌شود این دیگر جرم تلقی نمی‌شود. اینجا دیگر نه بحث سیاست است نه اعتقاد. جنس بحث کاملاً اجتماعی است.

من اعتقاد دارم مشغول کردن ما در جمهوری اسلامی به بحث حجاب یک بحث انحرافی بوده است. سرما را به قضیه حجاب گرم کرده‌اند برای اینکه به چیزهای دیگر توجه نکنیم. اساس جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی و اسلام دو محور داشته است. یکی توحید در بعد فردی یعنی دوری از شرک و مبارزه با آن، دوم قسط و عدالت اجتماعی در بعد عمومی؛ یعنی مبارزه با سرمایه داری. این دو بنیان اساسی اسلام است. انقلاب اسلامی هم بر همین اساس شکل گرفته است. ما به جای اینکه به مسئله عدالت اجتماعی و مبارزه با سرمایه داری توجه کنیم، در همه این مدت بحثمان فقط روی حجاب است. درحالی که اگر مسئله اقتصاد حل می‌شد و با فساد اقتصادی مبارزه می‌شد، مسئله حجاب به طریق اولی حل بود.

در خطبه فدکیه از قول حضرت فاطمه زهرا(س) نقل شده است، امیرالمؤمنین هم در نهج البلاغه دارند که «وترک السرقه ایجابا للعفه» خداوند دوری از سرقت و دزدی را زمینه ساز عفت قرار داده است. این‌ها دارند به ما خط می‌دهند و می گویند مال حرام که در زندگی کسی آمد، بی عفتی رواج پیدا می‌کند. چقدر ما الان رشوه و اختلاس داریم. چقدر فساد و ربا داریم. کجای زندگی ما و اقتصاد ما هست که ربا در آن اثر نداشته باشد؟ با این وضعیت فساد آیا می‌شود انتظار پاکدامنی و عفت و حیا داشت؟

می گویند دیدن خانم‌های بی حجاب موجب آسیب روانی و آزار روحی و تحریک شهوانی جوانان می‌شود ، بله قبول داریم ( هر چند این حرف‌ها مبنای تشریع نمی‌شود ولی به هر حال قبول داریم که این واقعیت است ) اما در یک سطح بالاتر و بُعد گسترده تری آیا دیدن یک ماشین یک میلیارد تومانی و خانه‌های ده میلیارد تومانی موجب آسیب روانی و آزار روحی و طغیان فکری و معنوی افراد نمی‌شود ؟آیا آگهی‌های بازرگانی لوکس و پررنگ و لعاب از خانه‌های زیبا و مجلل و اشرافی که در خیال جوانان هم نمی‌گنجد موجب آشوب روانی او نیست؟

این تعابیر که " لکیلا یتبیّغ بالفقیر فقرُه " و امثال آن نشان می‌دهد که اسلام به این مساله بیشتر توجه کرده است ، چرا که این ریشه است . اگر این ریشه و اساس درست شد بقیه چیزها آرام آرام درست می‌شود ( چون که صد آمد نود هم پیش ماست ) برای همین است که ما در سیره پیامبر و امیرالمؤمنین و اهل بیت برخورد قهری با بدحجابی و بی حجابی نمی‌بینیم اما تا دلتان بخواهد برخورد صریح و قاطع با مفاسد اقصادی و دزدی و رشوه و ربا و سرقت هست .

از طرف دیگر تمام دستورات دینی ما راجع به حجاب ایجابی است. پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند به دختران خودتان محبت علی بن ابی طالب را تلقین کنید و بیاموزید تا باحیا شوند. کاملاً جنس سبک زندگی است. اگر سبک زندگی تو محبت علی بن ابی طالب، روضه اباعبدالله و نماز اول وقت شد، به طور طبیعی حیا و چادر و روسری و مانتو هم می‌آید. ما به جای اینکه از این طرف درستش کنیم، این‌ها را رها کرده‌ایم و با عدم سلامت اقتصادی و رشوه و ربا و اختلاس، بی عفتی رواج پیدا کرده، می‌خواهیم با زور و برخورد قانونی درستش کنیم. درحالی که اساساً برخورد قانون قرار نبوه که جواب بدهد چون جنس کار سبک زندگی است.

رضاخان نتوانست مردم را بی حجاب کند چون روی سبک زندگی دست گذاشته بود. البته فرهنگ سازی رضاخان برای کشف حجاب بسیار هوشمندانه تر از کاری بود که ما برای محجبه کردن انجام دادیم. قبل از اینکه پلیس وارد شود، نشریاتی راجع به آزادی زنان و حقوق زنان شروع به کار کردند.

اگر نظام اسلامی به جای درگیر شدن به مسائل شکلی و ظاهری حجاب به اصل کار خودش که برقراری قسط و عدل است، می‌پرداخت چه بسا مسئله حجاب هم به طور طبیعی حل می‌شد. توجه به ظاهر یکی از حربه‌های شیطان است. اینکه در نماز به جای اینکه به روح و معنویت نماز فکر کنیم به "والضالین" فکر کنیم. جای اینکه به روح حج فکر کنیم به شکل ظاهری طواف فکر کنیم. «ما اکثر الضجیج وما اقل الحجیج» که گفته‌اند یعنی همین. «کم من صائم لیس له من صیامه الّا الجوع و العطش» «رب الاعطال للقرآن والانا» یعنی شیطان می‌آید شما را به ظاهر مشغول می‌کند. قرآن می‌خوانی اما از روح قرآن غافلی.

شما نگاه کنید چه قدر در قبح دروغ ما حدیث داریم؟ چقدر از این حجم در مورد حجاب هست؟ برای اینکه دروغ کلید بدی‌هاست و اگر صدق و راستگویی ملکه شد، زمینه روحی برای بقیه فضایل مثل عفاف و حیا و حجاب هم راحت تر و روان تر فراهم می‌شود؛ اما اگر روی حجاب اصرار کردیم اما صدق و راستی ایجاد نشد، آن هم اصالتی نخواهد داشت و تلاشمان به نتیجه نخواهد رسید!

خیلی قابل تأمل است که از رسول گرامی اسلامی می‌پرسند : آیا مؤمن می‌شود العیاذ بالله زنا کند؟ می‌فرمایند ممکن است، آیا ممکن است دزدی کند؟ می‌فرمایند ممکن است اما وقتی می‌پرسند مؤمن می‌شود دروغ بگوید ؟ می‌فرمایند :خیر، مؤمن نمی‌شود دروغ بگوید! این روایتن خیلی تکان دهنده است و البته بسیار قابل تأمل و آموزنده است چون تکلیف ما را در سیاستگذاری فرهنگی و اجتماعی مشخص می‌کند و ما را به جای پرداختن به شاخ و برگ‌ها به اولویت‌ها و مبانی و اصول اساسی توجه می‌دهد.

امام (ره) که می‌گفتند "اسلام آمریکایی" یا رهبر انقلاب که می‌گفتند "تشییع انگلیسی" مگر این‌ها قرآن و اهل بیت ندارند؟ اسلام آمریکایی قرآن را بهتر از ما دارد. چنان تلاوت می‌کند که همه علمای ما جمع بشوند، نمی‌توانند آنگونه تلاوت کنند؛ اما از روح قرآن خالی است. تشیع انگلیسی مگر اهل بیت ندارد؟ چنان در روضه امام حسین (ع) گریه می‌کند که همه شهدای ما جمع بشوند شاید نتوانند اینگونه گریه کنند؛ ولی روح شیعه را ندارند. آن چیزی که روح اسلام و تشییع است، حقیقت توحید و حقیقت عدالت اجتماعی است. سرما را به حجاب گرم کرده‌اند که به این حقایق نرسیم. درحالی که اگر این حقایق باشد حجاب به طور طبیعی رخ می‌دهد. کما اینکه اول انقلاب بسیاری از خانم‌ها حجاب نداشتند. با وقوع انقلاب محجبه، متدین و ملتزم شدند و طوری پیش رفتند که الان از سرآمدان بانوان مسلمان در جامعه هستند و از دامن همین‌ها فرزندان بسیار متدین و انقلابی متولد شدند که نمونه‌هایش را همه جا سراغ داریم. چون که صد آمد نود هم پیش ماست. ما متاسفانه به جای اینکه به ریشه توجه کنیم به ظاهر پرداخته‌ایم.

این تعبیر امیرالمونین درغررالحکم تعبیر بسیار عمیق و اثرگذاری است که می گویند: «يستدل علي اِدبار الدّول بِارَبع». ۴چیز نشان دهنده از هم پاشیده شدن و آسیب دین نهادهای اجتماعی و حاکمیت و برنامه ریزی‌های سیاسی و اجتماعی کلان است. «تضييع الاُصول ، والتّمسُک بِالفروع» اولی ضایع کردن ریشه‌ها و مسائل اساسی، دوم پرداختن به مسائل ظاهری و حاشیه ای و شاخ و برگ‌هاست.
این نکته به نظرمن نکته بسیار اساسی است که ما به جای توجه به ریشه‌ها و اساس، خودمان را سرگرم ظاهر و شکل و امور بیرونی و ظاهری کرده‌ایم.

فکر می‌کنید حجاب اجباری چقدر جلوی فساد اخلاقی را در جامعه گرفته است؟

به نظر من خیلی کم. ولی قبل از هر بحثی اول باید آمار بگیریم. آمار فساد اخلاقی امروز جامعه را مقایسه کنیم با آمار فساد اخلاقی در یک محیط اجتماعی دیگر که حجاب در آنجا اجباری نیست یا با آمار فساد قبل از انقلاب. قبل از اینکه این آمار را داشته باشیم، قضاوت کردن اصلاً کار علمی ای نیست. وقتی این سؤال مطرح می‌شود افراد براساس محیط پیرامونشان قضاوت می‌کنند. اگر من هم به عنوان یک روحانی فقط در مسجد باشم، افراد بیایند پشت سر من نماز بخوانند، بعد هم بروم خانه خودم و زن و بچه خودم را ببینم، نمی‌توانم قضاوت عالمانه ای داشته باشم یا تحلیل اجتماعی انجام بدهم. چون تحلیل باید مبتنی براطلاعات باشد.
واقعیت این است که بسیاری از کسانی که در این مساله اظهارنظر می‌کنند، اطلاعات ندارند. از واقعیت‌های بیرونی جامعه خبردار نیستند و مسائل اجتماعی را بدون این اطلاعات نمی‌شود تحلیل کرد.

تازه مسلمان‌ها در کشورهای دیگر با اینکه برایشان تبعات بسیاری دارد ولی به محجبه بودنشان اصرار دارند. ما به جز مواردی که گوشه‌هایی از زندگی این افراد را در رسانه‌ها نشان دادیم نتوانستیم ازاین ظرفیت برای بهبود حجاب در جامعه مان استفاده کنیم. ایراد کار کجا بود؟

قطعاً این مورد یک ظرفیت است ولی علت اینکه آنطور که شایسته بوده از آن استفاده نشده دو مورد است. یک اینکه رسانه ما نتوانسته مقبولیتی را که منجر به متأثر شدن مخاطب می‌شود، پیدا کند.
یکی از ایرادات ما در بحث حجاب این است که خیلی از محتواهایی که برای ترویج حجاب تولید می‌شود، برنامه ریزی شده و هدفگذاری شده برای مخاطب بی حجاب نیست. می‌توانم بگویم تقریباً هر کتابی را که راجع به حجاب منتشر شده، دیده‌ام. از اول، کتاب با آیه قرآن و حدیث شروع می‌شود. خوب اگر کسی اعتقاد به آیه و حدیث داشت که اصلاً نیازی به خواندن این کتاب ندارد. اگرهم اعتقاد ندارد که شما با این ادبیات نمی‌توانید با او حرف بزنید. من تا به حال کتابی ندیده‌ام که مخاطبش، فرد بی اعتقاد باشد.

شهید مطهری قبل از انقلاب درمجله فاسد "زن روز" حاضر می‌شود مقاله بنویسد. چون مخاطبش آن زن بوده است. ولی ما امروز بعد از انقلاب و در موضع اقتدار و حاکمیت هنوز نتوانسته‌ایم با آن مخاطب صحبت کنیم. آن مخاطب هم حرفی، سوالی و یا درددلی دارد.

دلیل دوم هم این است که اساساً آن مخاطب از ما خواهد پرسید که شخصی که شما از او صحبت می‌کنید، در چه محیطی این انتخاب را کرده است؟ قطعاً در محیط آزاد و غیراجباری بوده است. شما نمی‌توانید در محیطی که اجبار هست از این موضوع برای فرد صحبت کنید. این حرف زمانی معنی دارد که مخاطب اینجا هم برای انتخاب آزاد باشد.

خانم‌هایی که حجاب مناسبی ندارند، یکی از بحث‌هایی که مطرح می‌کنند این است که ما حجاب را مرتبط با حیا نمی‌دانیم. عده ای هم می گویند در مسافرت‌های خارج از کشور عمده زنان بی حجاب را دارای خصیصه حیا دیده‌اند. با این حساب چقدر حجاب و حیا با هم مرتبط هستند و چقدر لازم و ملزوم یکدیگرند؟

حجاب و حیا لازم و ملزوم هم هستند؛ ولی نسبتشان را فرهنگ عمومی و عرف جامعه تعیین می‌کند. حتماً خودتان هم می دانید که در بعضی محیط‌های خانوادگیِ مذهبی، حتی عروس پیش پدرشوهرش بدون حجاب نمی‌آید یا مادرزن پیش دامادش بدون حجاب حاضر نمی‌شود. در همان شهر و در همان محله خانواده دیگری هم هست که با لباس خانه ممکن است در خیابان هم بیاید! دراین قضیه میانگین و متوسط عرف اجتماعی و فرهنگ عمومی است که تعیین می‌کند میزان و نسبت حجاب و حیا به هم چگونه است. دراینکه حجاب و حیا هم برای زن و هم برای مرد با پوشش مرتبط است شکی نیست. ولی اینکه آیا پوشاندن سرهم به حیا ربط دارد یا اینکه مقدار پیدا بودن گردی صورت به حیا مرتبط است یا نه و... به فرهنگ عمومی برمی گردد.

لذا چون جنس این بحث فرهنگی، عرفی و اجتماعی است، عرض می‌کنم که نقش رسانه، تربیت، مهدکودک، برنامه تلویزیون و امثالهم دراین بین بسیار مهم است. بچه‌های ما چه بخواهیم و چه نخواهیم دارند با کارتن‌هایی مثل سیندرلا و سفیدبرفی و گیسوکمند و این قسم کارتن‌ها بزرگ می‌شوند. این‌ها کاملاً در تصوری که از حیا و عفاف در ذهن کودک می‌نشیند تأثیر دارد. ما چند تحلیل محتوا و چند پژوهش تخصصی راجع به نقش و تأثیر این پیام‌های رسانه ای روی ذهن دختران درباره حجاب داریم که امروز راجع به رعایت حجاب صحبت می‌کنیم؟ متاسفانه در این بخش‌ها کاری نکرده‌ایم و اتفاقاً من می‌خواهم بگویم که به طور طبیعی با کاری که در رسانه صورت گرفته شامل فیلم‌های هالیوودی، سریال‌های تلویزیونی، برنامه‌های داخلی و مخصوصاً آگهی‌های بازرگانی تلویزیون راجع به حجاب، همین که امروز در کشور ما هنوز حجاب وجود دارد خودش معجزه است!

حتی خانم‌هایی که در جشنواره ای مثل جشنواره فیلم فجر که به مناسبت انقلاب اسلامی هم برگزار می‌شود، شرکت می‌کنند و جایزه می‌گیرند هم می‌شود به مثال‌های شما اضافه کرد...

بله مسئله بسیار پیچیده است. طبیعت زن خودنمایی، محبوبیت و مورد پسند واقع شدن است. این را خدا در ذات زن قرار داده و هیچ ایرادی هم ندارد. اما همه عوامل و عناصر و محتوای تبلیغی و رسانه ای، تلویزیون، خیابان و بازار و مدها و مرکزخریدها از زمان کودکی یک دختر تا بزرگسالی اش او را به سمت بدحجابی و بی حجابی سوق می‌دهد و بعد ما از او انتظار داریم محجبه باشد. و بالاتر ازاین یک سؤال بسیار بدیهی این است که این زن می‌تواند بپرسد که من آن چیزی را که خدا در وجودم قرار داده بود نمایان کردم. می گویند: «پری رو تاب مستوری ندارد / در آر بندی ز روزن سربرآرد.» این طبیعت زن است که خودش را نمایان کند. ولی خدا به این زن می‌گوید که تو به خاطر بندگی و اطاعات از من این میل را کنترل کن و آن را درحد همسر و محارم خود نگه دار. ما از این زن انتظار داریم که دستور خدا را اطاعت کند. همین خدا به مردهم گفته ای مرد! تو هم میل خودت را به شهرت، قدرت، ثروت و میل به نامحرم کنترل کن. چرا از مرد انتظار نداریم خودش را کنترل کند؟!

همان خدایی که در ذات زن میل به خودنمایی گذاشته، همان خدا در مرد میل به قدرت طلبی گذاشته. خوب چه طور درحوزه سیاسی نماینده مجلس ما برای نماینده شدن همه کار می‌تواند انجام بدهد؟ وزیر ما برای وزیر ماندن همه کار حق دارد انجام بدهد؟ اما به زن که می‌رسیم وقتی می‌خواهد به میل طبیعی خود میدان بدهد باید با او برخورد کنیم؟ من به جرات می گویم اتفاقاً در مقایسه وضعیت عفاف و حیای زنان ما در مقایسه با عملکرد سیاسی مردان ما، نمره زنان خیلی بهتر است. فساد اخلاقی و اعتقادی و فساد در عفاف و حیا در زنان بیشتر است یا فساد سیاسی و اقتصادی در مردان؟ من به جرات می گویم فساد مردان بیشتر است.

محجبه بودن در همین جمهوری اسلامی هم سختی‌های خودش را دارد. یکی از این سختی‌ها این است که نمی‌تواند لباس مناسب پیدا کند و مثلاً لباس دوخت ترکیه برایش خیلی مناسب‌تر از دوخت ایران است.

اینکه گفتم حجاب مسئله ای پیچیده است و عناصر مختلفی دارد یکی از عناصرش ناظر به همین مسئله است. حتی قیمت چادر مشکی هم باید اینجا لحاظ شود. من خانواده ای را سراغ دارم که پنج دختر و با مادر ۶ نفر هستند. گاهی حتی برای بیرون رفتن تقسیم کار می‌کردند که مثلاً دو عدد چادری را که دارند دو نفرشان بپوشند و بروند بیرون و برگردند. تا کی این خانواده می‌توانند برای چادر مشکی فلان قدر پول بدهد درحالی که یک مانتوی ساده را با یک قیمت پایین می‌شود خریداری کرد؟ از همین چادر بگیرید تا جوراب ضخیمی که خانم نیازمند است و باید کلی بگردد تا پیداکند و روسری قواره بزرگ و... در مسئله حجاب باید تمام این عناصر را دید. یعنی اصلاً اینطور نیست که ما خیلی بسیط و ساده فکرکنیم و همین هم باعث شده مسئله حجاب هیچ وقت به نتیجه نرسد. اینطور فک کنیم که هرکس بدحجاب آمد درخیابان پا روی خون شهدا گذاشته و دارد دهن کجی می‌کند! اصلاً قصه به این سادگی نیست.

قبل از انقلاب خانواده‌ها خیلی مراقب بچه‌ها بودند و حتی استفاده آنان از وسیله ای مثل تلویزیون راهم کنترل می‌کردند. اما وقتی انقلاب شد، خانواده‌ها با تکیه بر اینکه یک حکومت اسلامی روی کار آمده بخشی از تربیت کودکانشان را به تلویزیون و.. سپردند که البته تجربه موفقی نبوده است.

این تلقی غلطی بود که به وجود آمد؛ همانطور که اگر الان همه ملت فلسطین را سرببرند ما راهپیمایی نمی‌کنیم و منتظر می‌مانیم تا شورای هماهنگی سازمان تبلیغات اسلامی اعلام راهپیمایی کند! خانواده در خرید کتاب و مصرف فرهنگی‌شان و ثبت نام مدرسه فکر می‌کنند که جمهوری اسلامی همه چیز را کنترل خواهد کرد و انتظار طبیعی‌شان از حاکمیت همین هست. این تصور غلطی است. اتفاقاً یکی از چیزهای مهم این است که ما خانواده‌ها را تعلیم بدهیم که گزینش و انتخاب محصول و محتوای فرهنگی بچه‌ها را خودشان مدیریت کنند. درقضیه کتاب و موسیقی و... همین است.

منبع: الف
ارسال به دوستان