مهدی محمد باقری، فرزند شهید و رییس مجمع فرزندان شاهد شهرداری تهران با انتشار تصویری نوشت:
باباي خوبم ، بابا محسن سلام
اين
روزها خيلي به تو فكر ميكنم،اين روزها خيلي به دستهاي خاكي تو وشانه هاي
خسته ام فكر ميكنم، خیلی به تو و به خاطره قديمي در آغوش تو بودن پناهنده
مي شوم.
ميداني؟ دست های خاکی و شانه خسته به همان اندازه كه باهم تناسب دارند باهم غریبه اند.
خيلي دوست داشتم اين روزهايي كه پراز دردم و خستگي، وقتي تنهاتراز تنها ميشوم،به رويم بخندي وبگويي خسته نباشي رفيق
مگر
نه اينكه پدرها رفيق پسرهايشان ميشوند؟ رفيق، دوست داشتم يكي باشد كه وقتی
کار دست از سرم بر می دارد، دست بر شانه ام بگذارد، يكي كه رفيق باشد و تو
همانقدر كه هميشه هستي هيچ وقت نبودي
دیروز اما نامه اي به دستم رسيد! دستي كه به شانه ام خورد كه بوي تو را ميداد
بوی "من الغريب الي الحبيب" می داد، نامه اي از طرف حاج قاسم سليماني عزيز بود، راستش بعد از سالها،غبار خوبي از شانه هايم گرفت
پدر، رفيق، همدم يا هرچيز ديگري كه اگر بودي دوست داشتم با عشق صدايت كنم
ميداني؟ ديروز برادرت بود كه امد ودست روي شانه ام گذاشت، تازه بعداز سي سال گرمي خاصي روي شانه هايم حس كنم
اگر
اين خطوط را ميخواني - که می خوانی - و اگر به من سر ميزني - که می زنی -
بدان خستگي سالها كارهاي پراز درد دنيوي با حضور يك رفيق از شانه هايم رفت
پدر،برادرت حاج قاسم سلام رساند
والسلام علي الشهداء والصديقين