مغز یکی از مهمترین و پیچیدهترین اعضای بدن در همه مهرهداران و اکثر بیمهرگان است. تمام عملکردهای فیزیولوژیک و ذهنی جاندار تحت عملکرد و نظارت این بافت 1.3 تا 1.4 کیلوگرمی صورت میگیرد، اما آنچه سبب تفاوت مغز انسان با سایر جانداران است، عملکرد تکامل یافتهتر لوب پیشانی مغز است.
لوب پیشانی مغز، مسئول عملکرد شناختی مانند استدلال، برنامه ریزی، قضاوت، توجه و سایر فعالیت های عالی مغز است. از سوی دیگر، قلب هم یکی دیگر از اعضای حیاتی بدن است که به طور شبانه روزی خون را به سرتاسر بدن انتقال می دهد. در نظر اول، صرفا یک رابطه فیزیولوژیک بین این دو عضو مطرح است، اما هرچه بیشتر درباره مغز کنکاش می کنیم با یافته های حیرت آوری مواجه می شویم، به گونه ای که پژوهش های جدید حاکی از ارتباط تنگاتنگ این دو عضو است و در صورت بروز اختلال در عملکرد یکی از این دو می توان به وجود اختلال در دیگری پی برد. در همین زمینه با دکتر بهنام صبایان، محقق ایرانی دانشگاه لایدن در کشور هلند که در این حوزه مطالعه می کند گفت وگو کرده ایم.
ابتدا بفرمایید انگیزه شما برای تحقیق پیرامون ارتباط عملکرد قلب و مغز از کجا شروع شد؟
بنده دکتری خود را در رشته علوم اعصاب بالینی گذرانده ام. حین تحصیل در مقطع دکتری یک برنامه تحقیقاتی درخصوص چگونگی ارتباط عملکرد قلب و مغز از سوی بنیاد آلزایمر هلند به من داده شد که تحقیق در دوره پسادکتری خودم را هم در همین زمینه ادامه دادم. البته همزمان به عنوان همکار علمی و پژوهشگر مهمان با سازمان ملی سلامت آمریکا در همین زمینه همکاری دارم. مجموعه این فعالیت ها سبب انجام این پروژه تحقیقاتی شد.
در تحقیق شما عنوان شده بین عملکرد قلب و مغز ارتباط وجود دارد. با شنیدن این حرف ، همان ارتباط فیزیولوژیک متداول بین این دو عضو از بدن به ذهن می آید. در این تحقیق با چه رویکرد تازه ای به سراغ این ارتباط رفته اید؟
بین عملکرد قلب و مغز ارتباط دوطرفه وجود دارد. اهمیت این موضوع را می توان در افراد میانسال و مسن دید. به این صورت هرچه عملکرد قلب بهتر باشد، میزان خونی که به مغز و سایر ارگان ها می فرستد، به لحاظ کمی و کیفی فواید بیشتری در سلامت مغز خواهد داشت. به همین دلیل طی سال های اخیر متوجه شدیم یکی از عوامل مؤثر در پیری زودرس مغز ـ که خودش را در بیماری هایی مانند زوال عقل نشان می دهد ـ همین عوامل قلبی ـ عروقی است. پی بردن به این موضوع می تواند راه های جدیدی را برای درمان این گونه بیماری ها پیش روی ما بگذارد. می توانیم از این طریق راهکارهایی بیابیم که خطر بروز زوال عقلی را کم کنیم، زیرا همان طور که می دانیم، دمانس یا زوال عقلی یکی از مشکلات رایج در کشورهای غربی است و در ایران نیز با توجه به افزایش امید به زندگی می توان پیش بینی کرد در آینده نزدیک افراد زیادی با مشکل زوال عقلی خواهیم داشت. مغز هوشمندترین عضو بدن انسان است؛ نه صرفا به خاطر عملکرد پیچیده آن، بلکه گاهی علائمی از خود نشان می دهد که دلالت بر وجود اختلال در سایر اعضای بدن است. براساس همین نتایج، این کار پژوهشی را شروع کردیم. در واقع این سوال مطرح است که اگر فردی علائمی مبتنی بر کند یا ضعیف شدن پردازش اطلاعات یا واکنش به تغییرات محیطی از خودش نشان دهد، آیا می تواند نشانه اولیه ای برای ابتلا به مشکلات قلبی ـ عروقی و سکته مغزی در فرد باشد؟ در اینجا کار برای پاسخ دادن به سوال شروع شد.
با توجه به وجود این ارتباط، آیا برای این پژوهش از طیف خاصی از بیماران استفاده کرده اید، به این معنا که آیا از وجود اختلالات شناختی مغزی به پیش بینی مشکلات قلبی ـ عروقی رسیده اید یا برعکس؟
به طور کلی، کسانی که بیش از 65 یا 70 سال دارند، دچار کندی پردازش اطلاعات می شوند. این پدیده با مثال معروف دیده شدن نوک یک کوه یخی و بدنه عظیم آن که زیر آب پنهان است، قابل توضیح است. در واقع، حجم زیادی از پاتولوژی ها، مشکلات و تغییرات ساختاری در مغز و عروق قلبی وجود دارد که اگر ما بتوانیم به اصطلاح نوک این کوه یخی را زود ببینیم، می توانیم بدن را طوری هدایت کنیم که از ابتلا به بیماری قلبی ـ عروقی پیشگیری شود.
در این پژوهش، حدود 4000 نفر از افراد مسن را که نه تنها سابقه زوال عقلی نداشتند، بلکه به لحاظ کارکرد عقلی در حد نرمال بودند، انتخاب و برای حدود سه سال مورد مطالعه و پیگیری قراردادیم. همان طور که گفته شد، این افراد سابقه هیچ گونه سکته قلبی و مغزی نداشتند، اما ریزفاکتورهای بروز خطر مانند فشار خون بالا یا سیگاری بودن را داشتند. همین عوامل، خطر بیماری های قلبی ـ عروقی را بالا می برد. در طول این مطالعه، تعداد بروز حوادث قلبی ـ عروقی را که برای این افراد رخ داده بود، بررسی کردیم. از این طریق نشان دادیم، اتفاقا عملکرد شناختی این افراد مستقل از همه عوامل دیگر مانند سن، جنس و میزان تحصیلات با میزان در معرض خطر بودن آنها برای بیماری های قلبی ـ عروقی مرتبط است. در این مطالعه از چهار آزمون شناختی استفاده کردیم. آزمون اول، چگونگی پردازش اطلاعات را در مغز می سنجد، دومی سنجش زمان واکنش است یعنی چگونه یک نفر به یک محرک خاص پاسخ می دهد. از دو آزمون دیگر، یکی به حافظه کوتاه مدت و دیگری به حافظه بلندمدت مربوط بود. از ترکیب دو آزمون اول، چگونگی عملکردهای اجرایی مغز سنجیده می شود که از نتیجه آن می توان نشان داد چه افرادی بعدا در معرض بیماری های قلبی ـ عروقی قرار می گیرند، اما آزمون حافظه در تعیین این تشخیص نقش چندانی نداشت. در نهایت نتایج نشان داد عملکرد مغزی و قلبی بیشتر از آنچه در ظاهر نشان می دهد، می تواند به هم مرتبط باشد.
چگونه از روی نتایج آزمون ها و شیوه پاسخ دهی افراد متوجه امکان ابتلای آنها به بیماری های قلبی - عروقی شدید؟
اجازه بدهید ابتدا با یک مثال تعریفی از عملکردهای اجرایی مغز ارائه کنم. فرض کنید قصد دارید برای اولین بار به مکانی سفر کنید. بنابراین اطلاعاتی را در مورد مقصد و چگونگی رسیدن به آن جمع آوری می کنید. بعد برنامه ریزی می کنید که این مراحل را چگونه طی کنید. ابتدا این برنامه ریزی را به صورت تصویر سازی ذهنی انجام می دهید. درصورتی که مسیری را اشتباه بروید، مغز شما دوباره اطلاعاتش را بازبینی می کند و برنامه ریزی مجددی انجام می دهد تا دوباره به مسیر درست برگردید. این فرآیند همان عملکرد اجرایی مغز است که شامل زمانبندی، برنامه ریزی و پاسخ دادن به اتفاقاتی است که برای شما می افتد. در این پژوهش برای سنجش عملکردهای اجرایی از آزمون هایی مانند آزمون استروپ استفاده کردیم. در این آزمون، اگر فرد زمان بیشتری برای پاسخ دهی و پردازش اطلاعات نیاز داشته باشد، در گروه پایین قرار می گیرد. افراد این گروه زمان بیشتری را برای پاسخ دهی به آزمون های شناختی نیاز دارند. اینها کسانی هستند که میزان خطر ابتلا به بیماری های قلبی ـ عروقی در آنها بیشتر است، اما اهمیت نتایج به دست آمده از این آزمون ها در این است که راهی برای تحقیقات آینده باز کرده و به محققان در یافتن راه های درمانی جدید و پیشگیرانه کمک می کند.
این شیوه های درمانی مبتنی بر چه راهکارهایی است؛ شناختی است یا فیزیولوژیکی؟
کسانی که سرعت عملکرد اجرایی در آنها کند است، باید سبک زندگی خود را تغییر بدهند؛ یعنی عادت غذایی، تحرک و ورزش، سیگار نکشیدن و مراقبت های دیگر را داشته باشند. این گروه به دلیل احتمال بیشتر در ابتلا به بیماری های قلبی ـ عروقی، نیاز به مراقبت بیشتر دارند. همچنین نباید میزان کلسترول آنها را خیلی پایین آورد و فقط باید در حد نرمال نگه داشته شود، زیرا یکی از منابع نگهداری ساختارهای مغزی، استفاده بدن از نوع خاصی از چربی هاست. حتی فشار خون خیلی پایین هم می تواند فرد را در معرض بیماری های قلبی ـ عروقی و زوال عقلی قرار بدهد. در واقع باید درمان بیماری های قلبی ـ عروقی را در افراد مسن که مشکلات شناختی دارند، تغییر بدهیم. یافتن این شیوه های درمانی، ادامه این پروژه تحقیقاتی است که در حال انجام آن هستیم. با توجه با این که تعداد افراد مسن در کل دنیا در حال افزایش است و در این دوره سنی ساختار فیزیولوژیک، قلبی ـ عروقی و مغزی افراد تغییر می کند، وجود این نوع تحقیقات کمک می کند قدم های جدیدی برای طب سالمندی برداشته شود.
دامنه تعمیم نتایج این تحقیق تا چه اندازه بوده و آیا در کشورهای دیگر هم کاری انجام گرفته است؟
به عنوان یک ایرانی تمایل داشتم در ایران و با پژوهشگران ایرانی در این پروژه همکاری داشته باشم، اما متاسفانه تاکنون این امکان میسر نشده است. غیر از هلند، این مطالعه در چند کشور مانند ایرلند، اسکاتلند، ایسلند و آمریکا انجام شده و نتایج به دست آمده مورد تائید قرار گرفت، اما آنچه در نتایج حائز اهمیت است، تاثیر سبک زندگی افراد در حفظ عملکرد شناختی آنهاست. در واقع، صرف انجام دادن تمرین های شناختی مانند مطالعه، حل جدول اعداد یا حروف و سایر موارد نمی تواند به تنهایی موثر باشد، بلکه داشتن سبک زندگی سالم در کنار این موارد لازم و ضروری است. تحقیقات جدید نشان می دهد اگر شما حتی برای مدت زمان کوتاهی شیوه زندگی تان را با تغذیه سالم و ورزش کردن تغییر دهید، براحتی می توانید شاهد تغییرات کمی و کیفی و بهبود عملکرد شناختی خود باشید. من واقعا نگران 10 تا 20 سال آینده ایران هستم.
ویژگی های سبک زندگی سالم در زندگی ایرانیان بسیار کمرنگ است و همین مساله باعث افزایش بیماری های قلبی ـ عروقی، فشار خون و دیابت می شود. هرچند در ایران با وجود جامعه پزشکی قوی توانسته اند میزان مرگ و میر ناشی از بیماری های قلبی ـ عروقی را کاهش بدهند، اما در مورد پیشگیری، کار جدی و اثرگذاری صورت نگرفته است. خدمات پزشکی سبب افزایش عمر شده، اما با وجود این بیماری ها، جامعه با موج جدیدی از کسانی مواجه می شود که از مشکلاتی مانند زوال عقلی رنج می برند. برای زوال عقلی درمان قطعی وجود ندارد. غیر از عوارض بیماری برای خود بیمار، خانواده این افراد نیز دچار مشکلات روحی و مالی می شوند. بنابراین باید به افراد میانسال یا کسانی که در اوایل سالمندی هستند، هشدار داد سبک زندگی خود را تغییر دهند تا نه تنها از کاهش عملکرد شناختی مغزشان جلوگیری کنند، بلکه با توجه به نتایج این پژوهش از بروز بیماری های قلبی ـ عروقی هم پیشگیری کرده باشند.
عوامل فرهنگی هر جامعه در سبک زندگی افراد آن جامعه تاثیرگذار خواهد بود که باید در هر کشور مورد مطالعه قرار بگیرد و میزان اثرگذاری آن مشخص شود. جدا از این عوامل، آنچه به لحاظ علمی مسلم است، وجود رابطه بین نواقص شناختی و بروز بیماری های قلبی ـ عروقی است.
منبع: جام جم