عصر ایران؛ مهرداد خدیر- سرانجام روز 23 بهمن، توفیق تماشای فیلم «محمد رسول الله» برای اهل رسانه فراهم آمد؛ پایان هشت سال انتظار.
از
همان روزی که خبر شروع پروژه سینمایی «محمد رسول الله» به کارگردانی ،
هدایت و مدیریت «مجید مجیدی» - کارگردان پرافتخار و نجیب سینمای ایران -
منتشر شد، این کنجکاوی درگرفت که این امر چگونه ممکن خواهد بود در حالی که
درسال 1975 میلادی (نیمه دهه 50 خورشیدی) مصطفی عقاد فیلمی درباره پیامبر
اسلام ساخت که کمتر کسی آن را ندیده و در ایران نیز با همین نام «محمد رسول
الله» شناخته می شود.
مجیدی
و دیگران البته بارها توضیح داده اند که نام واقعی و رسمی آن فیلم مشهور
«الرساله» است و نام «محمد رسول الله» برگرفته از آن نیست.
تصور
دیگر این بود که چون آن فیلم را مسلمانی غیر شیعه و با معیارهای سینمای
هالیوود ساخته این بار قرار است از نگاه یک مسلمان شیعه روایت شود اما
مجیدی بر این انگاره هم مهر بطلان زد و گفت فیلم او از دوران جاهلیت شروع
می شود و تا نوجوانی پیامبر را در بر می گیرد؛ دورانی که شیعه و سنی هیچ
اختلافی درباره این بخش ندارند. (هر چند دو صحنه آغازین و فرجام فیلم - شعب
ابو طالب - مربوط به بعد از پیامبری و در میان سالی است). با این حال و با
این که سیمای بازیگران نقش کودکی پیامبر حتی در نوزادی و خردسالی هم نمایش
داده نمی شود اما الازهر مصر از همین تصویرها هم راضی نیست. به لحاظ
تاریخی اما هیچ موضوع محل مناقشه ای درباره این مقطع – تا 14 سالگی پیامبر –
وجود ندارد.
این فیلم با هزینه 33 میلیون دلار پر خرج ترین فیلم
تاریخ سینمای ایران به حساب می آید و آشکار است که با گیشه داخلی به نقطه
سر به سر نمی رسد و چه بسا با فروش خارجی هم این اتفاق نیفتد هر چند بخشی
ازسرمایه گذاری قطعا به طرق مختلف جبران خواهد شد.البته گفته شده اين فيلم
تنها يكي از سه گانه مورد نظر است و هزينه ها را با توجه به دو بخش احتمالي
ديگر بايد در نظر گرفت.
با این حال و با این که یک پروژه ملی و به
نام پیامبر است اما یک کار سفارشی نیست که چون سرمایه گذاری آن از طریق
برخی نهادها تامین شده مجید مجیدی کار و نگاه خود را ارایه نکند که همه جا
امضای او هست و چه پررنگ هم و ما را به یاد «بچه های آسمان» و «به رنگ خدا»
می اندازد و تاکید مستمر مجیدی بر «معنویت» به جای اکتفا به ظواهر در جای
جای آن مشهود است. هزینه هم به خاطر ساخت و ساز ها و جلوه های ویژه و از
همه زیباتر سکانس دریا و ماهی هایی که به ساحل فرو می ریزند قابل توجیه به
نظر می رسد.
این
انتظار که فیلم مانند «آخرین امپراتور» برناردو برتولوچی حماسی یا مانند
فیلم مصطفی عقاد، کلاسیک باشد البته هرگز برآورده نمی شود اما این نه به
خاطر ضعف پلان ها و کاستی در بازیگری هاست که شاید چون فیلمنامه آن، ساختار
مناسبی ندارد و فیلم به شکلی آشکار در میانه خود اصطلاحا از ریتم می افتد و
انگار تنها راهکار و ترفند برای این که فیلمنامه جلو برود ساموئل یهودی
است که در صحنه های مختلف در جست و جوی کودک است و پیداست که این کافی
نیست.
بلافاصله اما باید توضیح داد که انبوه پلان های چشم نواز- ولو
بعضا کارت پستالی - خیره کننده است. «ویتوریو استورارو» تصویر بردار
ایتالیایی با سابقه سه اسكار با مهارت تمام بر چهره بازیگران نقش محمد نور
پاشیده و «کرکا کلژا کویچ» طراح صحنه نیز دکورهای عظیمی خلق کرده و فیلم در
لابراتوارهای مونیخ آلمان به نیکوترین وجه نهایی شده است.
انصاف
این است که گفته شود بازی ها هم در حد اعلاست. علیرضا شجاع نوری (در نقش
عبدالمطلب)، مهدی پاکدل (ابوطالب)، پانته آ مهدی نیا (فاطمه بنت اسد)، مینا
ساداتی (آمنه)، ساره بیات (حلیمه)، داریوش فرهنگ (ابوسفیان) و البته محسن
تنابنده در نقش تاجر یهودی (ساموئل) بازی های بی نقصی ارایه داده اند اما
تمرکز و تاکید کارگردان بر خود کودک (محمد) و ماهیت غیر داستانی فیلم و
فقدان نقاط عطف دراماتیک اجازه نمی دهد این بازی های درخشان چندان که باید
به چشم بیاید یا زیر تاثیر موسیقی و دکورها قرار می گیرد.تنها وجه دراماتیک
رابطه عاطفی مادر و پسرک است و دل تنگی های کودک.
مجید
مجیدی پیش تر گفته بود پروژه او با مصطفی عقاد کاملا متفاوت است. اول به
این خاطر که مربوط به دوران کودکی پیامبر است و دوم این که در آن فیلم
تصویر جنگ و خشونت می چربد حال آن که از زندگی 63 ساله حضرت محمد ص تنها 60
روز در جنگ می گذرد.
دراین فیلم اما تنها لطافت به چشم می آید.
مجیدی در واقع شعری بلند سروده است با همان اِلمان های آشنای فیلم های خاص
خودش: آب، ماهی، گل، پروانه و البته باران...
در یکی از دیالوگ های ماندگار آمنه به کودک خود می گوید:«این دنیا یک روز تمام می شود اما مهربانی باقی می ماند.
مثل بوی خوش دست تو که از یثرب تا اینجا هنوز همراه توست.»
و
مجیدی می خواهد این بو را ما هم استشمام کنیم. فیلمی که بر خرق عادت بودن
تولد او به سبب نورافشان شدن آسمان و دستان شفابخش و دعای برآورنده معجزات
در همان کودکی تاکید می ورزد. اين در حالي است كه بسياري بر اين باورند
پيامبر اسلام از ديگر پيامبران زميني تر است و با زيست امروز بشر كه مبتني
بر خرد است سازگارتر و اعجاز اصلي او كلام است كه از 40 سالگي به بعد عرضه
كرد. در اين فيلم اما گاه احساس مي شود كه محمد در سيماي مسيحي ديگر در
همان كودكي تصوير مي شود و البته تاكيد كارگردان بر ارايه چهره مهربان محمد
و نقاط مشترك انساني با پيروان ديگر اديان خاصه مسيحيان پررنگ تر به نظر
مي رسد.
به سبب همين نگاه انساني، کم نیست شمار صحنه هایی که اشک بر
چشم بیننده می نشاند اما جدای هزینه 100 میلیارد تومانی - يا چنين بودجه
اي براي كل سه گانه- و امکانات فراوان مالی و فنی نمی توان از محدودیت های
کارگردان نگفت چون حساسیت های بسیاری را طبعا باید لحاظ می کرده است.
با این همه در جاهایی احساس می شود که مخاطب اصلی او بیننده غربی است. زیرا تاکید بسیار بر این که پيشتر محمد
ص
در آیین مسیح بشارت داده شده بود و تلاش برای پیوند میان اسلام و مسیحیت
بخش قابل توجهی از مضمون را به خود اختصاص داده است. حال آن که در عالم
واقع دو آیین اسلام و مسیحیت در موارد متعددی اختلاف دارند و روایت راهب
مسیحی نیز تا این اندازه در تاریخ اسلام پررنگ نیست.
فیلم با تصویر
شعب ابي طالب شروع می شود و با آن نیز به پایان می رسد (تنها صحنه های بعد
از پیامبری) و بقیه صحنه ها فلاش بک اند و مربوط به دوران کودکی ولی چون از
زبان ابوطالب روایت می شود قاعدتا در جاهایی که خود او حاضر نبوده نمی
تواند راوی باشد و این در تکنیک های فیلمنامه نویسی یک ضعف به حساب می آید.
جدای این بیننده غیر مسلمان از کجا باید بداند ماجرای تحریم مسلمانان و
حصر آنان در شعب ابي طالب از چه قرار بوده و شاید تنها برچیدن حصار و دیوار
تحریم را دریابد. این تلقی هم شاید درگیرد که که با مشکلات امروز ایران به
خاطر تحریم ها مرتبط است و باید امید داشت که لطف الهی موریانه هایی نیز
به جان توافقات علیه ما بیندازد.
هر
جا که شاعرانه تر است اما فیلم حال و هوای دیگر آثار مجیدی را به کمال
دارد و هر جا که می خواهد از این فضا فاصله بگیرد از ریتم می افتد با این
حال همچنان می توان آن را شاعرانه ای دیدنی و شنیدنی توصیف کرد که به نام
محمد متبرک شده است. هر چند كه حدس مي زنم از نگاه برخي منتقدين فيلم بيش
از آن كه فيلم و سينما باشد چند نماهنگ به هم پيوسته است.
بگذارید نکته ای دیگر را هم اضافه کنم تا این تصور شکل نگیرد که در مقام یک منتقد سینمایی این نوشته منتشر می شود.
آن
نکته هم این است که اگرچه چند سال پیش که تفسیر خاص چهره شاخص روشنفکری
دینی بحث انگیز شد مجید مجیدی در زمره نخستین کسان بود که بر وحیانی بودن
همه رفتارها و گفتارهای محمد
ص از بدو تولد تا
پایان عمر تاکید ورزید و به تندی بر او تاخت که سخن پیامبر نه محصول
تجربه و مشاهده اوست که تنها کلام الهی را بازمی تابانده اما تاکید این اثر
مجیدی بر نور و شفا اتفاقا انگار تصویری از سروده همان چهره فکری است که:
چون توان در تو رسیدن؟ به دویدن؟ به پریدن؟
نورپایی که چنین با دگران فاصله داری
لیله القدرِ وصالِ تو چه فرخنده شبی بود
تا چه دیدی که چنین مستی و پر شور و شراری
شعله در خرمنِ تاریکیِ تاریخ، فکندی
چشمِ بیدارِ زمان بودی و خسبیده به غاری
از اشاراتِ تو روشن شده چشمانِ بشارت
طرفه فانوسی و آویخته بر طرفه مناری
به شفا خانه ی قانون تو افتاد نجاتم
کیمیایی است سعادت ز فتوحات تو جاری...آری، دنیای همه ما یک روز تمام می شود و تنها مهربانی بر جای می ماند و بوی خوش دست های مهربانی...