فیلمها با نقد است که وارد تاریخ می شوند و سینما بدون منتقد قطعاً در حد یک سرگرمیِ خالی از محتوا باقی میماند.
البته سرگرمی چیز بدی نیست اما آنچه سینما را صرفاً از قواره یک سری تصاویر متحرک به درآورد و بر تن آن لباس هنر بودن را پوشاند، همان بحث و تحلیلهایی است که حدود 100 سال پیش این قالب تازه فنی را مستعد نمایشهای هنری دیدند.
این منتقدها بودند که از سینما هنر ساختند؛ همانهایی که خیلی از فیلمسازها دوستشان که ندارند هیچ، حتی اگر دست بدهد با عصبانیت تمام از داخل فیلمهایی که میسازند یا لابه لای هر مصاحبه و گفتگو، تیری نیشگون به سمتشان پرتاب می کنند.
منتقدها همیشه درست نمیگویند، اما جذابیت کار به همینجاست، به همین که اصلا قرار نیست صحبت آنها را به مثابه حکم قاضی در نظر بگیریم و باید خودمان تشخیص بدهیم که درست گفتهاند یا نه؟
تازه یک نکته دیگر هم وجود دارد و آن اینکه چون جماعت منتقدین راجعبه هر موضوعی یک موضع واحد ندارند و ممکن است بینشان اختلاف نظرهایی باشد، میشود گشت و میان این همه نظر جورواجور، حرف درستتر را پیدا کرد و یا از ترکیب آنها به یک نتیجهگیری خوب رسید.
مثل خیلی از جاهای دیگر دنیا، سینمای ما هم همپای درخشش های رنگ به رنگش در طیفهای مختلف تجاری، هنری و ... و پا به پای تمام چالهها و شیبها و روزهای بدی که گذرانده، همیشه انعکاس رفتارش را زیر قلم منتقدان سینمایی هم میدیده است؛ ما تقریباً همانقدر که سینما – به معنای هنر سینما و نه صرفاً تکنیک فیلمبرداری – داشتهایم، تکنیک نقد هم نزدمان بوده است. در ایران عمر نقد فیلم با خود هنر فیلم یکسان است.
*نهمین جشن منتقدان سینمای ایران
جشنواره فجر و جشن خانه سینما دو رقیب اصلی در پالت سینمایی ایراناند. اخیراً حتی به شکل رسمی اعلام میشود که جوایز جشن خانه سینما واکنشی به سیمرغهای فجر هستند، یعنی این تندیسها قرار است در دست آنهایی قرار بگیرند که داوری های فجر در حقشان اجحاف کرده بود و از آنهایی دست بگیرند که سیاستهای کلی آن فستیوال مهجورشان گذاشته است. اما اگر دقت کنیم؛ هر کدام از این دو کارناوال، یعنی فجر و جشن سینمای ایران، اقماری هم دارند؛ مثلاً جشنواره فیلم کودک، جشنواره رشد و ... به نوعی طفیلیهای فیلم فجر هستند و مراسماتی از قبیل جشن منتقدین هم از اتباع همان جشن خانه سینما به حساب میآیند.
مهرماهی که در آن هستیم، ماه برگزاری جشن منتقدان سینمای ایران است، یعنی مراسمی که عدهای از منتقدان ایرانی – و نه همه آنها – دور هم جمع می شوند تا به سبک جشن خانه سینما، بین خودشان انتخاباتی برگزار کرده و در 12 رشته به برگزیدگان جایزه بدهند.
میشود گفت اگرچه این آراء تقریباً یک طیف خاص فکری را نمایندگی میکنند، اما درون همین طیف، موجها و بلورهای شکل واشکلی وجود دارند و این نتایجی که میبینیم برآیندی از مجموعه آنهاست.
در هر حال هر چقدر که جشن خانه سینما با فیلمواره فجر زاویه دارد و این دو از هم دورند، جشن منتقدین قدری دیگر هم به آن افزوده و فاصله را بیشتر کرده است.
نگاهی به فهرست نامزدهای نهمین جشن منتقدین سینمای ایران که به تازگی منتشر شده، روشن کننده خیلی چیزها در این باره است؛ درباره نگاه قالبی و کلی آن دسته از سینمایینویسهای ایران که به خانه سینما نزدیکترند، درباره اعتراض این عده به جوایز فجر –که با اعتراض خود عوامل سینما، آنگونه که در مراسم جشن خانه سینما بروز پیدا میکند- تفاوت دارد و درباره خیلی چیزهای دیگر از جمله اشتباهات داوری!
مجموعاً 26 اثر در رقابت جشن منتقدان سینمای ایران نامزد دریافت جایزه در بخشهای مختلف شدهاند که پیشاپیش میشود حدس زد سهم فیلمهای «در دنیای تو ساعت چند است» و «رخ دیوانه» با 9 بار و «چهارشنبه 19 اردیبهشت ماه»، «عصر یخبندان» و «من دیهگو مارادونا هستم» با 8 بار نامزدی، در جوایز هم نسبت به بقیه بیشتر خواهد بود.
*«رخ دیوانه» فیلمی است که در سیوسومین فستیوال فیلم فجر علاوه بر برگزیده شدن توسط مخاطبان جشنواره، جایزه بهترین کارگردانی و بهترین فیلم را هم از هیئت داوران گرفت.
البته در همان ایام جشنواره راجعبه مخدوش بودن آرای تماشاگران حرفهایی به میان آمد که اتفاقاً باعث واکنش متصدیان و جابهجایی صدرنشینهای آن فهرست شد اما چندی از پایان اختتامیه نگذشته بود که اعتراضها نسبت به موضوع تقلب در رأی گیری فیلم منتخب مخاطبان، حتی از قبل هم بالاتر گرفت و نمیشود کتمان کرد که این مسائل روی ارزش جایزهای که «رخ دیوانه» از مخاطبین گرفته بود، تأثیری منفی گذاشتند.
به هر حال فاصله کیفی «رخ دیوانه» با دیگر آثار حاضر در فجر گذشته، آنقدر زیاد نبود که بشود تجمیع تمام ستایشها را برای آن طبیعی دانست.
ظاهراً مسئولین سینمایی کشور خواستهاند که با این نوع جایزه دادنها، «رخ دیوانه» تبدیل به الگویی برای سال آیندهی سینمای ایران بشود اما امروز که اطلاعاتی کلی نسبت به حدود 70 درصد از آثار فجر سی و چهارم در دسترس است، میشود فهمید که این الگوسازی نه روی طبع و پسند مردم و نه روی فیلم سازان ما، بلکه بیشتر در مورد منتقدان خانه سینما جواب داده است.
*اما در «در دنیای تو ساعت چند است» را یک منتقد ساخته و شخصیت اصلی آن با اینکه فردی قابساز در شهرستان رشت است، به کارکتر جماعت روشنفکر و نویسنده خیلی نزدیک بود. فیلم اول صفی یزدانیان فیلم بدی نیست اما اگر می پرسید که چرا اینقدر توسط منتقدان سینمایی تحویل گرفته میشود و مثلاً بلافاصله بعد از فجر، به عنوان برگزیده منتقدان ماهنامه فیلم معرفیاش میکنند، باید گفت؛ فرهاد (نقش اول این فیلم) نه به لحاظ شغلی، بلکه به لحاظ شخصیتی خیلی شبیه جماعت منتقد ایرانی است و طبیعی به نظر میرسد که سینمایی نویسها با آن همذات پنداری کنند.
*«چهارشنبه 19 اردیبهشتماه» یک غافلگیری بود، اما خوشبختانه این اتفاق در مورد آن نیفتاد که رأی دهنده را جوگیر کند و آنها بیش از حد معقول و معمول به آن نمره بدهند (اتفاقی که در جشن خانه سینما برای «چند متر مکعب عشق» افتاد).
نکته عجیب و قابل تامل درباره نامزدیهای این فیلم، کاندید نشدنش در بخش تدوین است که با توجه به ساختار پازلی فیلم، نقش تدوینگر را نادیده انگاشته به نظر میرساند.
وحید جلیلوند هم که کارگردان و جزو نویسندههای قصه است، میتوانست برای بازیگر نقش مکمل مرد نامزد بشود اما ظاهراً جشن منتقدین مثل اکثر جشنوارههای دنیا عادت ندارد که به بازی کارگردان در فیلم خودش جایزه بدهد یا حتی او را نامزد کند.
*اما نامزد شدن «من دیهگو مارادونا هستم» در هشت رشته، نشان از نفوذ تفکر تئاتری میان منتقدان سینمایی ما دارد و بس.
*«عصر یخبندان» فیلم گرم و ریتمیک و سرگرم کنندهای است اما منتقدان سینمای ایران بدون اینکه چنین اثری را دوست داشته باشند آن را در 8 رشته نامزد کردهاند. شاهدی برای این مدعا را میتوان دو هنرپیشهای دانست که هر دو برای بازی در فیلم مصطفی کیایی نامزد جایزه شدهاند؛ سحر دولتشاهی برای بازی در «شکاف» و «عصر یخبندان» نامزد بهترین نقش مکمل زن شده و فرهاد اصلانی هم نامزدیاش را به طور مشترک برای «کوچه بینام» و «عصر یخبندان» به دست آورده.
اینها نشان می دهد که داوران، جایزه را نه به بازیگریهای این فیلم بلکه به خود آن بازیگر، به طور مستقل از فیلماش دادهاند .
شاید دلیل اینکه نویسندههای سینمای ایران «عصر یخبندان» را دوست نداشتند، موضع عوام پسند و توهم توطئهای فیلم راجعبه بحث (آقازادهها) بود.
«عصر یخبندان» اصلاً کارکتر خاکستری ندارد و همه در آن سیاه و سفید هستند؛ آقازاده فیلم محور تمام شرارتهای دنیا است و همین پلیدی او منبع حرارتی قصه و موتور محرکه درام است.
منتقدها این مطلق انگاری را دوست ندارند اما چون با فیلمی به لحاظ فنی سرپا و استاندارد طرف بودهاند، «عصر یخبندان» در 8 رشته نامزد شده است.
*«اعترافات ذهن خطرناک من» اثری است فرمال و پر از خودنماییهای تکنیکی کارگردان. این کاملاً طبیعی است که چنین فیلمی در چند رشته فنی کاندید جایزه شود (از جمله بهترین دستاورد فنی) اما نبودنش در فهرست نامزدهای بهترین فیلمنامه هم کاملاً طبیعی است.
*«خداحافظی طولانی» هم در 5 رشته نامزد شده اما بخت آن برای جایزه گرفتن خیلی کم است. شاید از اول قرار بوده این فیلم فقط تا حد نامزد شدن مورد ستایش قرار بگیرد و شاید همین ستایش میانه هم تشویق فرزاد مؤتمن است بابت بازگشت او از سینمای عوام پسند و روحوضی به مایههای فخیم تر و قصهگویی بیشتر.
البته جایزه گرفتن سعید آقاخانی برای بهترین بازیگر نقش اول مرد بعید نیست (چون هر کمدین که جدی بازی کند خیلی به چشم خواهد آمد) و همین طور است میترا حجار که بعد از بازگشت به کشور و شروع مجدد فعالیتش در سینما، هیچ وقت آنطور که توقع میرفت قدر ندید. اگر جشن منتقدین هم مثل مراسمهای سینمایی دیگر در ایران، اهل مصلحتاندیشی در اهدای جوایز باشد، برگزیده شدن میترا حجار اصلاً بعید نیست.
*اما در باقی فهرست نامزدها، چیز چندانی به چشم نمیآید جز کاندید نشدن «خانه دختر» برای کارگردانی و برعکس کاندید شدنش برای عنوان بهترین فیلم و یا نامزدی آن برای بهترین تدوین در حالی که برای بهترین فیلمبرداری جزو لیست نیست!
بعضی از فیلمها هم هستند که مثل «نزدیکتر»، «روز مبادا» و «چاقی» فقط در یک رشته، آن هم رشتهای بیرقیب نامزد شدهاند؛ سه اثر نامبرده در فهرست نامزدهای بخش (خلاقیت و استعداد درخشان) قرار دارند یعنی بخش بهترین فیلم اول و جالب اینجاست که این بخش، بدون جدا شدن از بدنه اصلی رقابت، یکی از رشتههایی است که نامزدی آن میتواند آمار آثار را بالا ببرد.
خب مثلاً اگر «در دنیای تو ساعت چند است» فیلم اول کارگردانش نبود و در بخش فیلم اولیها وارد نمیشد، به جای 9 رشته، نامزد جایزه در 8 رشته به حساب میآمد و از صدرنشینی در جدول کاندیدها به ذیل کشیده میشد.
«ناهید» هم غیر از نقش مکمل مرد (برای نوید محمدزاده) تنها در بخش فیلم اولیها نامزد جایزه شده و جالب است وقتی ببینیم ما فیلمی که خودمان هم چندان قبولش نداشتهایم را برای رقابت به کن فرستاده بودیم!
البته یک نکتهی دیگر هم درباره جشن منتقدین سینمای ایران وجود دارد؛ این رقابت بین آثار حاضر در جشنواره فیلم فجر و یا آنهایی برگزار میشود که در طول سال اکران شده باشند، اما با نگاهی به فهرست نامزدها معلوم میشود به جز «نهنگ عنبر» و «استراحت مطلق» فیلمی دیگری در جشن منتقدین داوری نشده که جزو حاضرین در جشنواره فجر نبوده باشد و همین موضوع، واکنشی بودن این مراسم را نسبت به فستیوال سی و سوم بیشتر به چشم میآورد. به هرحال این جشن را کسانی برگزار میکنند که در طول سال به فیلمها ستاره میدهند.