روزنامه شرق نوشت: روحالله حسینیان که نامش با تیترهای خاطرهانگیز روزنامههای دوران اصلاحات در یادها ماندگار شده، پس از مدتها دوباره به صدر اخبار بازگشت. اینبار هم آنچه او را به یکی از نقاط کانونی اخبار سیاسی تبدیل کرد، تهدیدش برای اعدام و دفنکردن بود؛ وعدهای که به صالحی و ظریف داده بود.
مجید انصاری که در صندلی مجاور ظریف و صالحی نشسته بود این جمله را تأیید کرد و البته افزود که صالحی و ظریف به شنیدن این حرفها عادت دارند. شاید به همین دلیل بود که صالحی فارغ از جدی یا شوخی بودن تهدید حسینیان، دیروز به عیادت حسینیان رفت تا تصویر خندههای این دو در یک قاب ثبت شود.
روحالله حسینیان پس از تصویب کلیات طرح اجرای برجام راهی بیمارستان شده بود و حمید رسایی با اعلام این خبر، علت را آنچه «فشار واردآمده بر نمایندگان باغیرت مجلس» مینامید دانسته و به این ترتیب تلویحاً غیرت مدافعان طرح اجرای برجام را زیرسؤال برده بود.
آنچه درباره حسینیان که حالا از فرط فشار وارده بعد از تصویب کلیات طرح برجام، در بیمارستان بستری شده، قابل تأمل به نظر میرسد، روایتی است که غلامرضا تاجگردون درباره هدف حسینیان از تهدید صالحی بیان کرده؛ تاجگردون در اینستاگرامش نوشته که حسینیان گفته برای عصبانی کردن صالحی این کار را کرده و در نهایت هم به هدفش رسیده است.
عصبانی کردن طرف مقابل با تهدید به اعدام، همان چیزی است که باعث شده از روز گذشته نام حسینیان بههمراه تصاویر و اشعاری با مضمون سیمان در شبکههای اجتماعی دستبهدست شود. اما چرا او باید از چنین حربهای در مقابل رقیب سیاسیاش استفاده کند؟ برای پاسخ دادن به این سؤال، شاید لازم باشد به سالهای دورتر بازگردیم؛ سالهایی که با مرور اتفاقات آن میشود به خاستگاه سیاسی و ریشههای فکری روحالله حسینیان پی برد و در نتیجه درباره علت رفتار روز یکشنبهاش، قضاوت کرد.
حسینیان در روزهای اصلاحات
روحالله حسینیان، متولد ۱۳۳۴ در شیراز است و از ابتدای دهه ۶۰ وارد دستگاه قضائی - اطلاعاتی شده است. خبرگزاری تسنیم در گفتوگویی که سال گذشته با او داشت، حسینیان را اینگونه معرفی کرده: «مشاور امنیتی رئیسجمهور در دولت اول احمدینژاد، جانشین نماینده دادگاه انقلاب در وزارت اطلاعات و قائممقام دادستان انقلاب اسلامی در وزارت اطلاعات در دورانی که حجتالاسلام ریشهری مسئولیت دادستانی انقلاب اسلامی را بهعهده داشت».
او البته دادستان دادگاه ویژه روحانیت و از اعضای هیأتمنصفه دادگاه عبدالله نوری نیز بوده و البته در این میان سالهاست که بر مسند ریاست مرکز اسناد انقلاب اسلامی نیز تکیه زده است؛ جایگاهی که بسیاری از اسناد افراد مختلف در قبل و بعد از انقلاب را در اختیار او قرار داده تا هر بار بنا به مقتضیات مورد تشخیصش، کتابی درباره یک فرد یا جریان منتشر کند و گاه نیز از این اسناد در برخی رسانههای خاص استفاده شود.
اما آنچه حسینیان را به یک چهره رسانهای تبدیل کرد، آغاز به کار دولت
اصلاحات بود؛ چیزی که خودش در یک برنامه تلویزیونی در سالگرد انتخابات، آن
را «فتنه دوم خرداد» نامیده بود و خرداد ماه سال گذشته نیز درباره آن به
تسنیم گفته بود: «توفانی که در دوم خرداد و در جریان حاکمیت دومخردادیها
در این کشور وزید، اگر در هر کشور دیگری بود، قطعاً ریشههای آن نظام کنده
میشد ولی در ایران هیچ اتفاقی نیفتاد. دو نظر وجود داشت؛ یک نظر بسیار
ناامیدکننده که همهچیز تمام شد و ما باید بازگشت به قبل از انقلاب را
بپذیریم.
نظر دوم این بود که با یک سرکوبی باید اوضاع را تمام کرد... ولی رهبری با همان اصل صبوری که واقعا لازمه رهبری است اوضاع را کنترل کردند. مطبوعات حملهگری در آن زمان در حال ضربهزدن بودند که با یک سخنرانی که مقام معظم رهبری راجع به شارلاتانیسم مطبوعاتی در مصلا برای دانشآموزان کردند، قوه قضائیه به خود آمد و بسیاری از سازمانهایی که باید نظارت بیشتری میکردند به خود آمدند و اقداماتی انجام شد که به مقدار بسیار زیادی جلو تخریب آنها گرفته شد».
ولی توضیحات بعدی حسینیان نشان از تذکرهای رهبری نسبت به خود اوست: «از آن طرف هم رهبری سعی کرد که واقعاً آقای خاتمی را مدیریت کند. در آن زمان حتی امثال ما پیدا میشد که بیمحابا، وقتی که احساس میکردیم رعب و وحشت همه نیروهای متدین و انقلابی را وادار به سکوت کرده است، تصمیم ما بر این بود که این فضای رعب شکسته شود و در صحنه میآمدیم. من یادم هست بعد از برنامه چراغ که خدمت مقام معظم رهبری رسیدم و علت این برنامه را مطرح کردم، آقا در پایان صحبت، بنده را به خویشتنداری و صبوری دعوت کردند و یک مصاحبه مطبوعاتی که من قرار داشتم، ایشان فرمودند که مصاحبه هم انجام ندهید که جامعه بهسوی التهاب کشیده نشود».
ماجرای چراغ
اشاره حسینیان به برنامه چراغ در آن گفتوگو بیدلیل نیست. برنامه چراغ یکی از مهمترین مقاطع حضور او در مقابل جریان اصلاحات بود. صداوسیما در روز ۲۱ دی سال ۷۷، یعنی شش روز پس از آنکه وزارت اطلاعات دولت اصلاحات، با انتشار اطلاعیهای تاریخی، نیروهای خودسر این وزراتخانه را عامل قتلهای زنجیرهای اعلام کرد، روحالله حسینیان را به برنامه شبانگاهی «چراغ» دعوت کرد.
او در آن برنامه اتهاماتی را متوجه دولتمردان اصلاحات کرد و قتلهای
زنجیرهای را به آنان نسبت داد. دو هفته بعد از حضور حسینیان در برنامه
چراغ، سعید امامی از سوی سازمان قضائی بازداشت و بهعنوان «عامل اصلی
قتلهای زنجیرهای» معرفی شد.
چندی بعد و با اعلام خبر خودکشی سعید امامی در زندان، حسینیان از او با نام شهید سعید اسلامی یاد کرد، در مجلس ختم او سخنرانی کرد و در سخنرانی مفصلی که در مدرسه حقانی داشت، بار دیگر نیروهای امنیتی دولت اصلاحات را عامل قتلهای زنجیرهای و همچنین قتل سعید امامی معرفی کرد.
حسینیان در گفتوگوی سال گذشته خود، درباره برنامه چراغ توضیحات دیگری نیز داده و گفته بود: «من یادم هست بعد از برنامه چراغ، آقای خاتمی خیلی عصبانی شده بود و در شب ماه رمضان که همه مسئولان به دعوت آقا بودند، عصبانیت آقای خاتمی در آن جلسه ترکید و نسبت به بنده توهینآمیز صحبت کردند. رهبری بحثی را که معلوم بود بداهه به نظرشان رسید و لازم بود را به نام «سکینه» مطرح کردند که مسئولان جمهوری اسلامی باید دارای آرامش باشند، نباید عصبانی شوند و از کوره در بروند. وقتی که آقا این صحبت را تمام کردند آرامش بر جلسه حکمفرما شد».
او البته در گفتوگوی سال قبل موارد دیگری از تذکرات مقام معظم رهبری به خود را نیز بازخوانی کرده است. او در بخشی از گفتوگو میگوید: «در آن زمان من دادستان ویژه روحانیت بودم که مقام معظم رهبری توسط آقای حجازی پیغام دادند؛ مثلاً گفتند که سطح فشارها نسبت به دولت را کم کنید. من به همین خاطر حدود یک سال سکوت کردم».
حسینیان و احمدینژاد
حسینیان اگرچه با آغاز دوران اصلاحات به صورت آشکار به صحنه آمد، اما پایان
دوران دولت اصلاحات به معنای پایان کار او نبود. او با احمدینژاد به دولت
آمد و مشاور امنیتی رئیس دولت نهم شد، پس از آن نیز در انتخابات مجلس هشتم
به عنوان نماینده تهران به مجلس رفت و فراکسیونی به نام فراکسیون انقلاب
اسلامی را راهاندازی کرد؛ فراکسیونی که شاکله و گفتمانش، کپی برابر اصل
آبادگران جوان بود.
«آبادگران جوان» نام تیمی بود که با در دستگرفتن شورای شهر تهران، احمدینژاد را بر مسند شهرداری پایتخت نشاندند و در ادامه او را تا پاستور همراهی کردند و بازتولید این تیم در دل مجلس هشتم، باعث شد نام وکیلالدوله تا پایان عمر این مجلس روی حسینیان و دوستانش نظیر رسایی و کوچکزاده بماند.
آن روزها مجلس یک فراکسیون اکثریت اصولگرا و یک فراکسیون اقلیت اصلاحطلب داشت و فراکسیون حسینیان به صورت جزیرهای در دل فراکسیون اصولگرایان عمل میکرد. جزیرهای خودمختار که همواره با لاریجانی که ریاست همزمان مجلس و فراکسیون اصولگرایان را به عهده داشت، اختلاف داشتند. این اختلافات در سال پایانی عمر مجلس هشتم وارد مرحلهای جدید شد.
اگر تا سال ٩٠ هویت حمایت از دولت و مخالفت با اصولگرایان میانهرو برای فراکسیون حسینیان و دوستانش کافی به نظر میرسید، اما بعد از وقایع فروردین ٩٠ و خانهنشینی احمدینژاد، حمایت از آن دولت دیگر به صلاح نبود.
اینگونه بود که حامیان دولت احمدینژاد بنیانگذار جبهه پایداری شدند و باز هم حسینیان در هیأت رئیسه این تشکیلات نقش برجستهای داشت. او با فهرست همین تشکیلات به همراه دیگر همقطارانش وارد مجلس نهم شد.
دفاع از مرتضوی و حوادث ٢٢ بهمن قم
در مجلس نهم که دیگر در آن خبری از فراکسیون اصلاحطلبان نبود، اعضای جبهه
پایداری فراکسیون اقلیت تندرو را تشکیل دادند و در اولین سال نیز مجالی
برای عرضاندام یافتند. یکشنبه پانزدهم بهمن سال ٩١، جلسه استیضاح وزیر کار
احمدینژاد به دلیل عزل نکردن مرتضوی برگزار شد.
در آن جلسه بود که حسینیان بار دیگر خودی نشان داد، پشت تریبون رفت و به جای دفاع از شیخالاسلام، به دفاع از سعید مرتضوی پرداخت و گفت: «مرتضوی کیست و چه گناهی را مرتکب شده است؟ آقای مرتضوی یکی از قضات انقلابی است که در مدت هشت سال حاکمیت اصلاحطلبان، مردانه در مقابل توطئهگران و روزنامههای زنجیرهای ایستاد، مرتضوی مردی است که در فتنه ٨٨ مقتدرانه و با بصیرت تمام، ایستادگی کرد و بدون هیچ محافظهکاری با اخلالگران و اشرار برخورد کرد. مرتضوی باید چوب ایستادگی خود را بخورد، همانگونه که سوریه باید تاوان حمایت از مقاومت را بدهد، اتهام مرتضوی این است که در دوران دادستانی وی مردم مظلوم، بسیجیان عاشق و جوانان دلداده رهبری در یک طرف و در طرف دیگر آمریکا، غرب، منافقان، بهائیان و دنیاطلبان بودهاند و تعدادی از بسیجیان که هیچ ادعایی ندارند، شهید شدهاند و نباید در نظام جمهوری اسلامی ایران به یک زندانی و متهم و حتی مجرم یک سیلی هم زده شود».
اما این یکشنبه تاریخی سرفصل یکی دیگر از نزاعهای حسینیان و دوستانش با
لاریجانی و یارانش شد. چند روز بعد از این استیضاح که به صحنه افشاگری
احمدینژاد و پاسخ لاریجانی به او تبدیل شد، رئیس مجلس در مراسم ٢٢ بهمن
شهر قم در حرم حضرت معصومه(س) هدف حمله کسانی قرار گرفت که او را مقصر
ماجرای روز یکشنبه میدانستند.
پس از آن ماجرا از سوی مجلس، هیأتی برای
تحقیق درباره ماجرا انتخاب شد که در گزارش نهایی این هیأت، حلقه پرتو
(نشریه متعلق به دفتر آیتالله مصباح) به عنوان عوامل این حمله معرفی شدند.
حسینیان در گفتوگویی پس از آن ماجرا ضمن تأیید وجود نام برخی از اعضای دفتر قم جبهه پایداری در گزارش کمیته تحقیق گفته بود: «کسانی که به عنوان داور انتخاب میشوند باید بیطرف باشند. ولی متأسفانه همه اعضای این کمیته از وابستگان آقای لاریجانی بودهاند».
او همچنین در دفاع از عواملی که به عنوان حملهکنندگان به لاریجانی معرفی شده بودند، گفته بود: «اگر اتفاقی بعد از یک حادثه پیش آمد، دلیل نمیشود براساس اینکه کسانی از یک حادثه ابراز خوشحالی کردهاند، بگوییم این حادثه را سازماندهی کرده بودند. یعنی پیامکهایی که افراد به هم دادهاند و اظهار خوشحالی کردهاند. ممکن است بنده از یک حادثهای خوشحال شوم، اما هیچ نقشی در بهوجود آوردن آن حادثه نداشته باشم. همه اینها مبتنی بر اظهارات یک نفر است. یک فردی گفته افرادی که در این گزارش از آنها نام برده شده، به من پلاکارد دادهاند و گفتهاند چکار کن. اظهارات این فرد در حالی مورد استناد قرار گرفته که خود این فرد، این موارد را تکذیب میکند. او در دادگاه هم گفته که من را تحت فشار قرار دادند و ٢٤ ساعت من را در دستشویی نگه داشتند و من نمازم را هم در دستشویی خواندهام. بنابراین گزارش مورد قبول نیست».
جلوهنمایی در خط پایان
اما روحالله حسینیان که به نظر میرسید با پایانیافتن دوران
احمدینژادیها آخرین بلیت خود را در بازی سیاست نیز از دست داده باشد، با
آغاز مذاکرات هستهای دوباره زمین جدیدی برای بازی یافت. بازتولید فضای
تقابل با اصلاحطلبان، این بار در فضای مذاکرات و با پرچم آمریکاستیزی،
محملی جدید برای گفتمان تندروها فراهم کرد و این فضایی بود که روز یکشنبه
به اوج رسیده بود.
از اتهام خیانت و وطنفروشی و ضدیت با ولایت که نثار حامیان مذاکره میشد کار فراتر رفت و به تهدید ظریف و صالحی رسید تا روحالله حسینیان به عنوان مرد شماره یک مخالفان توافق، بار دیگر بازگشت به روزهای اوج را با وعدهای سیمانی آغاز کند؛ بازگشتی که اسفندماه سال جاری مشخص خواهد شد بازگشتی برای یک دوره بلندمدت بوده یا آخرین تلاش یک بازمانده برای آخرین جلوهنمایی در پایان روزهای حضور.