عصرایران - نخست وزیر جدید کانادا نیمی از کابینه خود را به زنان و نمایندگانی از اقلیت ها اختصاص داده است. در برخی موارد نیز وزیر هم زن است و هم از اقلیت های مهاجر مانند خانم مریم منصف وزیر نهادهای دموکراتیک که افغان تبار است.
اقدام بیسابقه «جاستین ترودو» طبعا توجه رسانهها و افکار عمومی را به خود جلب کرده و انتظار میرفت در این باره با پرسش مواجه شود و درباره این رویکرد خود توضیح دهد.
این اتفاق هم افتاد و در نخستین کنفرانس خبری پس از تشکیل دولت جدید از او در اینباره پرسیدند. پاسخ نخستوزیر کوتاه و در عین حال رسا بود: « زیرا در سال 2015 قرار داریم».
به این بهانه میتوان گفت به پاسخ ها و یادآوریهایی ار این جنس در ایران خودمان هم نیاز داریم چون واقعا برخی نیاز دارند به آنها یادآوری شود «در سال 1394 خورشیدی قرار داریم.»
در پیرامون خود کسانی را می توانیم یافت که در حال و هوای سال های 51 تا 55 و اوج درآمد های نفتی به سر می برند و به گونه ای از آن دوران یاد می کنند که انگار همواره چنین بوده و فراموش می کنند که از سال 56 قصه عوض شد و آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت یا داشت می شکست و می ریخت و از این رو شاه ترجیح داد به جای هویدا از یک کارشناس اقتصادی در سطح بین المللی – جمشید آموزگار- استفاده کند.
شاه می پنداشت عصر سیاستمداران کلاسیک به سر آمده و نخست وزیر باید تکنوکرات باشد. اما همین سیاستمدار نبودن کار دست خود آموزگار و بعد کل حکومت داد.
غرض این است که عده ای در سال 55 متوقف مانده اند. در سال های بعد از انقلاب گروهی از سال 60 دل نمی کنند.
دیده اید که صدا و سیما هر گاه می خواهد سخنی از امام خمینی پخش کند از بهار و تابستان 60 انتخاب می کند که لحن امام با عتاب و خطاب های صریح همراه است که خاص اقتضائات آن دوران و اوج اختلافات رییس جمهوری وقت با حزب جمهوری اسلامی است که دولت و مجلس و قوه قضاییه را در اختیار داشت.
خشم و نارضایتی امام به این خاطر بود که جنگ با همه هیبت آن در جریان بود و اختلاف و بگو مگو در مرکز بر جبهه ها اثر منفی می گذاشت.
اما صدا و سیما اصرار دارد امام را تنها در قالب سال 60 معرفی کند و از آن همه مصاحبه در پاریس و زیر درخت سیب در آن باغچه خاطره انگیز در نوفل لو شاتو از مهر تا بهمن 1357 کمتر پخش می کنند. یک دلیل این است که در آن تصاویر حضور چهره هایی چون دکتر یزدی یا قطب زاده پررنگ است و قابل حذف نیست. دلیل مهم تر اما دل بستگی صدا و سیما به سال 60 است.
هر یک از ما انگار در یک سال خاص متوقف شده ایم. درست است که در زندگی شخصی یا اجتماعی یا سیاسی هر شخصی بعضی از سال ها معنی خاص و متفاوتی دارند. مثلا سالی که فرزندی به دنیا می آید یا عزیزی از دنیا می رود بیشتر در ذهن می ماند اما زندگی درگذر است و نمی ایستند و نمی توان متوقف ماند. به تعبیر اقبال لاهوری: هستم اگر می روم/ گر نروم نیستم
در حافظه یک ملت هم چنین است و طبیعی است که سال 1332 با 1333 متفاوت باشد و سال 1357 یک نقطه عطف و متفاوت با همه سال های قبل و بعد به حساب میآید و هیچ سالی در قبل و بعد از آن اهمیت 57 را ندارد . یا در سالهای پس از انقلاب آن قدر که درباره سال 88 گفته شده سال دیگری کانون بحث و گفت و گو نبوده است.
اما زمان در گذار است و نه در 57 می توان ماند و نه در 88. هم شهریور 20 می گذرد و هم مرداد32.
یکی از مشکلات جدی برای فتح باب گفت و گو در داخل این است که یک طرف در سال 60 ایستاده دیگری در 88. یک طرف در 92 و دیگری در 94. حال آن که اگر نگاهی به تقویم و سالی که در آن قرار داریم بیندازیم بسیاری از مشکلات رخت بر میبندد و امکان گفت و گو و مفاهمه بیشتر فراهم میآید.
نمیخواهم از رییس جمهوری ایران که سیاستمداری به مراتب مجربتر از نخست وزیر کاناداست بخواهم همین پاسخ را در واکنش به پاره ای خرده گیری ها تکرار کند اما آیا واقعا توضیح بسیاری از آنها این نیست که اکنون سال 1394 است نه 88 نه 68 و نه 58؟
بزرگان ما البته از توجه به زمانی که در آن زندگی میکنیم غافل نبودهاند. چندان که در شعر مشهور نظامی گنجوی کلمه «خصال» را به «زمان» تغییر داده و ضرب المثل کردهاند.
نظامی می گوید:
چون شیر به خود سپه شکن باش
فرزند خصال خویشتن باش
آنچه اما ضرب المثل و زبانزد است این است: فرزند زمان خویشتن باش! این ضرب المثل را داریم اما در عمل به زمان و زمانه توجه نمی کنیم و ذهن هر یک از ما یا غالب ما یک سال مشخص پررنگ تر است.
نوشته های شما را بسیار می پسندم
واقعا این مهم نیست که شما مثل بعضی از سایت های خبری ، به خاطررانتی که دارند خبر ها رو زودتر پخش می کنند مهم اینکه به اخبار پیرامونی با چه دیدی نگاه کنیم