در پی مرگ یک گوزن باردار در باغوحش خرمآباد و ادعاهایی مبنی بر اینکه این گوزن هدف سنگپرانی برخی از بازدیدکنندگان قرار گرفته است، مسئول این باغوحش سکوت خود را شکست و توضیحاتی را ارائه کرد.
مشروح گفتوگوی پایگاه خبری «یافته» با فرامرز عزیزی را در ادامه میخوانید:
* چه اتفاقاتی در روز مرگ این گوزن رخ داد؟
روز 18 فروردین 1395 حدود ساعت 18 از بچهها خواسته بودیم که داخل باغ وحش بمانند چون تعمیرات داشتیم و تعداد بازدیدکنندهها خیلی زیاد بود؛ بیشتر از روزهای قبل. بنده کمی با فاصله از فنسها ایستاده بودم که باخبر شدم مشکلی برای گوزن پیش آمده است. من بعد از کارکنان رسیدم. آقایان حسین امیدی، مسعود احمدی و رضا کریمی هم بودند. از آقایان امیدی و احمدی خواستم تنفس مصنوعی و ماساژ قلبی بدهند. یکی دو بار هم بلند شد ولی افتاد. گردنش شکسته بود.
چند سانتیمتر داخل فنس فرو رفته بود و برگشته بود. یکی از بازدیدکنندهها گفت که من دیدم رفته داخل فنس و برگشته روی گردنش فرود آمده است. دیدم بچهاش در شکم در حال تکانخوردن است. گفتیم درش بیاوریم. البته چون وسیلهای نبود تا ما برویم و بیحسش کنیم، جنین تلف میشد.
چند روز بعد شایعه شد که با پرتاب سنگ جانش را از دست داده یا حتی برخی میگفتند «سنگسار» شده ولی چنین اتفاقی با توجه به فضای باغ و ارتفاع و نوع فنسها امکان ندارد. ضمنا بعضی سایت کلدر را با باغوحش خرمآباد اشتباه گرفتهاند و حتی برخی تیتر زدهاند که احیای گوزن زرد با شکست مواجه شده است!
* بر چه اساس پرتاب سنگ را رد میکنید؟
برای من خیلی راحتتر بود که بگویم با سنگ آن را کشتهاند. خودم را از این همه فشاری که هست رها میکردم و میگفتم یکی از بیرون به حیوان سنگ زده و رفته ولی واقعا هیچکس سنگی نزده و اینکه باز شایعه هست در اثر بیماری مرده و حیوانات مجموعه واکسینه نشدهاند، کذب است چون ما عکس داریم از واکسینهکردن آنها. قلب همه ما جریحهدار شده و غرور لرستان هم به خروش آمده. تیتر «سنگسار» هم سنگی به قلب همه ما زد. ای کاش مردم صبر میکردند تا خبر واقعی و کارشناسیشده را بشنوند.
هیچ سنگی پرتاب نشده بود. من کسی را ندیدم سنگ پرتاب کند. هیچکس ندید. نمیشود در این فضا سنگ پرتاب کرد. در صورتجلسه هم هست. مسئول فنی و همکاران دامپزشکی تایید کردند که علت مرگ در اثر قطع نخاع بوده است؛ گردن کامل شکسته بود.
* چطور میتوانید ثابت کنید که به دلیل تب برفکی تلف نشده است؟
ساده است. اگر تب برفکی داشت که تنفس دهان به دهان نمیدادیم! اگر تب برفکی داشت حتما میگفتیم چون برای کلی جاندار دیگر خطر محسوب میشد. رنج وزنی گوزن زرد بین 30 تا 50 کیلو است.
این 70 کیلو بود. اگر مریض بود به دلیل زخمهای دهانش اشتها و وزنش کم میشد. ضمنا ما واکسن تب برفکی را تزریق کردیم؛ از نظر تب برفکی باغوحش خرمآباد پاک است.
* چرا گوزن را بهخاطر بارداری به مکان مناسب منتقل نکردید؟
قبول دارم که گوزنی که نزدیک زایمانش است باید قرنطینه شود ولی ما جایی برای نگهداری او نداریم، غیر از همین جای خودش. در اتاقک هم نمیشد محصورش کنیم.
* برخی این حرف که گوزن باردار نیاز به آرامش دارد یا استرس روی او تاثیر دارد را رد میکنند.
در تمام مقالات علمی نوشته شده است که آهو نیاز به آرامش دارد. برای این گوزن واقعا ما اینجا امکاناتش را نداریم؛ یعنی جایی نداشتیم که قرنطینهاش کنیم. هر کسی غیر از افرادی که تخصص دارند حتی خود من، وقتی وارد قفسش میشدیم فرار میکرد و خودش را به فنس میکوبید.
* رفتار رسانهها در روزهای اخیر چگونه بود؟
من از بعضی رسانهها گلایه دارم. کسی به دنبال بنده که شاهد و منبع اصلی خبر هستم نیامد و رفتند به دنبال دیگرانی که بیخبر هستند و حتی گمانهزنی کردند! کمتر کسی حاضر است به یک گوزن تنفس دهان به دهان بدهد ولی آقای احمدی کارمند مجموعه ما این کار را کرد و حتی بعد از مرگ گوزن گریه کرد.
آقای امیدی هم یکسره ماساژ قلبی میداد. آقای رمضانی آمدند مرگ را تایید کردند، صورتجلسه تنظیم شد و امضا کردند که «در اثر استرس ناشی از ازدحام جمعیت بازدیدکنندهها» دچار شکستگی گردن شده و علیرغم ماساژ قلبی و تنفس مصنوعی تلف شده است. بعدا تعدادی از کارشناسان محیط زیست و تاکسیدرمیستها آمدند و گفتند چون زمان گذشته نمیشود تاکسیدرمی کرد و دفنش کردیم.
* تحصیلات و تخصص کادری که در مجموعه فعالیت میکنند چیست؟
اینجا دکتر دامپزشک داریم که به صورت هفتگی برای درمان و معاینه میآید. بنده هم کارشناس ارشد دامپزشکی هستم. افرادی که اینجا هستند تحصیلات آکادمیک ندارند و فقط دورههای مورد نیاز را گذراندهاند.
* چند گوزن و با چه جنسیتی وارد این مجموعه شدهاند؟
چهار گوزن داشتیم، دو نر و دو ماده. ظاهرا گوزنهای زرد نر را از اراک آوردهاند ولی مادهها را ما از باغوحش اراک گرفتیم که دو گوزن همانجا در باغوحش اراک تلف شدند. بعد از چند وقت آقای محمدرضا نیکوسرشت مدیر پیشین مجموعه، یک شیر دیگر به باغوحش اراک میدهند، قرار شد چند گوزن در قبالش به ما بدهند که آن گوزنها را به جای آن دو گوزنی که تلفات دادند، نگه داشتند. از آن طرف هم محیط زیست گفت بهتر است بهخاطر بیماری طاعون نشخوارکنندگان از استان مرکزی گوزنی وارد نکنید.
* هدف از نگهداری گوزن زرد در باغوحش خرمآباد چه بوده است؟ احیای نسل و تولید مثل؟
دامپزشکی که در مقابل معاوضه شیر آنها را آورد و محیط زیست هم فکر نمیکنم چنین قصدی داشته باشد. سال گذشته قرار بود چهار شیر باغوحش را به باغوحش خوزستان (دزفول) بدهیم اما به توافق نرسیدیم.
قرار بود در قبال چهار شیری که ما میدهیم در وهله اول هشت گوزن بیاوریم و مابقی آن هم قرار بود تعدای گرگ، طاووس و قرقاول بدهند که نامه نوشتیم برای محیط زیست؛ در جواب ما نوشتند باغوحش خرمآباد شرایط نگهداری گوزن زرد ایرانی را ندارد. پس من فکر نمیکنم محیط زیست قصدی برای نگهداری گوزن زرد اینجا داشته باشد.
قضیه معاوضه تقریبا مربوط به اواخر شهریورماه 94 میشود ولی باغوحش دزفول همین یک ماه پیش هم تماس گرفت و گفتند همان حیوانهایی که به شما قول دادیم آماده هستند.
* شما یا سازمان دامپزشکی تمایل به ادامه اداره این مجموعه دارید؟
من تمایلی ندارم. شرایط و توان ما همین است که اینها را از نظر غذا، واکسن و درمان سالم نگه داریم. واقعا ظرفیت ما بیشتر از این نیست. اگر محیط زیست صلاح میداند بیاید اینجا را تحویل بگیرد. البته من فکر میکنم برای بخش دولتی، باغوحشداری اشتباه است و بهتر است به بخش خصوصی واگذار شود. اگر باغوحش را میخواهیم باید فضا و امکانات و نیروها را توسعه دهیم.