"هر سال روز تولدم را فراموش مىكنم. شايد از بچگی عادت کردهام! چون آن زمان کسی برای ما تولد نمیگرفت! بچهها کنار هم بزرگ میشدند؛ گلهوار! "با گفتن "گلهوار" میخندد و این گونه است که رضا کیانیان همیشه روز تولدش را فراموش میکند و دیگران به یادش میاندازند که 29 خرداد به دنیا آمده است!
!همسرش که همیشه از قبل این روز را به یاد دارد، با همراهی علی تنها فرزند این زوج جشن تولدی خانوادگی و دوستانه برگزار میکنند
در کنار یادآوریهای خانوادگی ، یادآوریهای دیگری هم هستند؛ یادآوریهایی از جنس مطبوعات و آنچه در ادامه میخوانید، گپ و گفت دوستانه ما در سرویس سینما و تئاتر ایسنا با این هنرمند است.
رضا کیانیان اما از آن آدمهایی نیست که روز تولدش فکر و خیالهای خیلی خاصی داشته باشد، در گذشته و آینده غرق شود یا برای بشریت تصمیمات اساسی بگیرد! او روز تولدش به هیچ چیز خیلی خاصی فکر نمیکند.
" دروغ نگویم به هیچ چیزی فکر نمیکنم. البته همیشه خوشحال میشوم که شب تولدم تعدادی از دوستان و خانواده را میبینم اما واقعا به هیچ چیز خاصی فکر نمیکنم. در تمام این سالها فقط دو بار در 40 سالگی و 60 سالگیام دچار شوک شدم. وقتی 40 ساله شدم، تصمیم گرفتم تا میتوانم به خودم دروغ نگویم چون معمولا نمیشود به دیگران اصلا دروغ نگفت. مجبوریم در جامعه گاهی دروغهایی بگوییم البته نه دروغهای خیلی اساسی بلکه دروغهای ریز و کوچک.
آن زمان فکر نمیکردم تصمیم خیلی سختی گرفته باشم اما دیدم خیلی مشکل است که آدم به خودش دروغ نگوید و خودش را بیهوده مبرا نکند. 20 سال طول کشید تا توانستم این کار را انجام دهم. اما در 60 سالگی هم دوباره دچار شوک شدم و این بار تصمیم گرفتم تا جایی که میتوانم، به بقیه هم دروغ نگویم. امسال 65 سالم میشود، زیاد هم فرقی نمیکند چون هیچ مشکلی با این موضوع ندارم. قبلا هم گفتهام نود و نه سالگی هم بمیرم، جوانمرگ شدهام!"
دوست داریم بدانیم اولین روزهای شصت و پنج سالگیاش را چگونه میگذارند با چه کارها و پروژهایی که میگوید:"در این لحظه که با شما گفتوگو میکنم، نه سر فیلم هستم و نه سریال و نه قراری برای بازی در تئاتری دارم. اما حتما نمایشگاهی برپا میکنم. قرار بود این نمایشگاه را اردیبهشت برگزار کنم که به دلایلی نشد و تصمیم دارم آن را در زمان دیگری برگزار کنم. این روزها بیشتر با خودم در گيرم و كلنجار مى روم ، فکر میکنم، ورزش میکنم..."
و بعد با خنده ادامه میدهد: "کار عجیبی نمیکنم. ما که پرورش چریکی انقلابی داشتیم، مدام فکر میکردیم نباید لحظهای بیکار بمانیم. بیکار بودن انگار گناه بود. فکر میکردیم همیشه باید در تلاش باشیم. اما چند سال پیش که خیلی خسته بودم و همه جهان برایم تنگ شده بود، با احساس گناه به همسرم گفتم دلم میخواهد هیچ کاری نکنم و او هم گفت خب هیچ کاری نکن! بعد پرسیدم مگر میشود هیچ کاری نکرد؟! اگر هیچ کاری نکنم، پس به چه درد دیگران میخورم؟! و او پاسخ داد مدتی فقط به درد خودت بخور! "
صحبت از تشابه فکری نسلها که به میان میآید، ادامه میدهد: "حتى دهه شصتیها شبيه نسل من هستند اما دهه هفتادیها كاملا فرق میکنند. آنها شیوه زندگى كاملا متفاوتى دارند. نسل ما با تصورى از آينده زنده بود. با تصور «دنيايى كه بايد باشد» زندگى مىكرديم. همه خوبىها را در آيندهاى رويايى و دور از دسترس مىخواستيم! مثل رفاه همگانى ، آزادى ، ريشه كن شدن بىكارى . خانه دار شدن همگانى و... اما دهه هفتادیها همین حالا و همينجا همهى این چیزها را میخواهند. در دنيايى كه هست!آدم اول باید به درد خودش بخورد تا بعد به درد دیگران هم بخورد."
و بعد با خنده و شگفتی میتینگ دهه هشتادیها را یادآوری میکند: "ببینید دهه هشتادیها چگونه در کورش میتینگ برگزار کردند! كاش بين آنها شيرينى وگل پخش مىکردند و پايان سال تحصيلى را به آنها تبريك مىگفتند و از همهشان مىخواستند به خانه برگردند. "
همیشه میگویند آدم روز تولدش هر آرزویی کند، به آن میرسد و بازیگر فیلمهای "کفشهای کو؟" و "خانهای روی آب" و "آژانس شیشهای" آرزوی آرامش دارد و میگوید:"برای خودم و کشورم آرامش میخواهم. ما در شلوغترین منطقه جهان زندگی میکنیم و همه از درگیری و جنگ و جدلهای درون گروهی و جدالهای فکری بینتیجه که فقط زمان را نابود میکند، خسته شدهایم. ذهن همه ما پر از این جدلهاست ! به همين خاطر برای خودم و کشورم و اصلا برای کل منطقه و دنیا آرامش آرزو میکنم."
اما این فقط یکی از آرزوهای اوست. هنرمند مورد نظر ما که فقط یک هنرمند نیست؛ او همیشه در کنار کارهای هنری، به فعالیتهای اجتماعی نیز توجه داشته است؛ حامی محیط زیست و میراث فرهنگی است و البته دو سال پیش نیز با راهاندازی حرکت فرهنگی اجتماعی "سین هشتم؛ سرپناه" حمایت خود را از مردم بیخانمان نشان داد. حرکتی که به سرعت با استقبال دیگر هنرمندان روبرو شد و آرزوی دیگرش به همین "سین هشتم" مربوط میشود.
رضا کیانیان میگوید:"اسفند دو سال پیش «سین هشتم» راهاندازی شد و سال گذشته به اوج خود رسید اما حالا مدتی است که به نظر میرسد در سکوت است ولی این طور نیست. چون قرار شد جایی را به عنوان موزه شهروندی پیدا کنیم تا بتوانیم فعالیتهای شهروندی را به نمایش بگذاریم و همه فعالیت شهروندی و مردمنهاد در آن موزه ماندگار شوند. وقتی «سین هشتم» را راهاندازی کردیم تعداد زیادی از هنرمندان و حتی فضانوردان روس جوایز خیلی زیادی هدیه کردند و ما تصمیم داریم همه این جوایز را در غرفهای در همین موزه نگهداری کنیم تا هر که وارد موزه میشود، متوجه شود مردم چقدر در زمینه امور اجتماعی کار میکنند و بداند هر كمكى،در هر زمينهاى كه بخواهد انجام دهد راه دارد! موضوع اینجاست که مردم ما خیلی در این زمینه کار میکنند اما این کارها کمتر دیده میشود و افراد کمی از آن باخبرند ولی با راهاندازی این موزه هر کسی که وارد آن میشود، متوجه میشود که برای انجام هر فعالیت و کمک اجتماعی چه کانالها و مجراهایی وجود دارد."
او اضافه میکند: "فعالیتهای مردمی هم در این موزه نمایش خواهند داشت. مثل همان رفتگری که چندین میلیارد پول پیدا کرد و بدون آنکه به آن دست بزند، آن را به صاحبش بخشید. اینها فعالیتهای شهروندی زیبایی است که باید برای آنها غرفههايی طراحی شود. مردم هم با دیدن این فعالیتها تشويق به كار خير شوند و شاید روزی آنها هم چنین کارهایی انجام بدهند. مثل همین کمپینهای اجتماعی مانند "من بین من خطوط میرانم" که خود من هم برچسبش را پشت ماشینم چسباندهام.مثل "ننداز زمين" همه اینفعالیتهای شهروندی نشانهى رشد اجتماعى ماست."
رضا کیانیان برای پیدا کردن موزه جستوجوهایی هم انجام داده و گزینه مشخصی هم دارد و توضیح میدهد:"پارسال طرح این موزه را به آقای قالیباف شهردار تهران ارائه کردم که بسیار از آن استقبال شد و به آقای شوشتری دستور پیگیری دادند و سپس به آقاى ملكى شهردار منطقه دوازده محول شد، از پارسال تا امروز این طرح در حال پیگیریست! البته روندش کند است اما به هر حال پیگیری میشود."
"شهرداری تهران در منطقه 12 یکسری ساختمانهای قدیمی را خریداری و بازسازی کرده تا در آینده منطقهای فرهنگی داشته باشیم. از آنها خواهش کردم حمام نواب را به عنوان موزه شهروندی بدهند. این حمام همان حمامی است که فیلم «قیصر» در آن فیلمبرداری شده. چند طبقه است و امکانات بسیار جالبی دارد و اگر آن را بدهند، میتوانیم فعالیتهای سین هشتم را هم آن جا راهاندازی و پيگيرى کنیم."
امیدوار است در تمام شهرها چنین موزههایی تأسیس شود تا مردم هر شهر بدانند در شهرشان چه فعالیتهای شهروندی انجام میشود و توصیه میکند کسانی که منطقه 12 را ندیدهاند آن را ببینند تا متوجه شوند در تهران چه خانههای زیبایی بوده که حالا دیگر چنین خانههایی را کمتر میبینیم.
رضا کیانیان هم برای خودش رسانه کوچکی دارد؛ صفحهای در اینستاگرام برای پرداختن به دغدغههایش و البته شریک شدن آنها با دیگران.
" از اواخر پارسال صفحه اینستاگرامی را درست کردهام که دغدغههایم را در آن مینویسم. برایم جالب است رسانه کوچک خوبی است. عده ى زيادى هم همراه مى شوند و پى نوشت مى گزارند . یکی از موارد جالبش این است که همراهان صفحه، با هم بحث میکنند و این خیلی خوب است چون نشان میدهد جامعه ما دارد به سمت دیالوگ میرود . از این بحثها لذت میبرم و خودم هم گاهی در بحثهایشان شرکت میکنم . گاهی هم مسیر بحث را عوض میکنم. نگاه جامعهشناسی ندارم بلکه فقط دغدغههایم را می نویسم و با همراهان گفتوگو میکنیم."
" صفحههای جالبى در اين فضا هست، مثلا صفحه از خودمان شروع کنیم یعنی به جای اینکه به دیگران ایراد بگیریم، از خودمان شروع کنیم. همه ما میخواهیم جهان را اصلاح کنیم در حالی که قبل از اصلاح جهان، باید خودمان را اصلاح و ضعفهایمان را به قوت تبدیل کنیم. این هم مثل تصمیم 40 سالگیام است. همه اینها اتفاقات خوبی است چون فکر میکنم اصلاح جامعه پله پله اتفاق میافتد. هر قدم کوچکی که برداشته میشود، پلهای است برای رسیدن به همان آرامشی که آرزویش را داریم."