«ساعت هشت صبح بود که تلفن زنگ زد و احترام خواهرم که زنگ زده بود. میخواست برود سر خاک همسرش داود اما نگران جشنواره تئاتر عروسکی بود و پرسید اختتامیه جشنواره چگونه بود و به او گفتم با اجازه داود، فضای جشنواره را شاد کردم و احترام هم گفت خیلی کار خوبی کردی!»
به گزارش ایسنا،مرضیه برومند روز گذشته شرایط عجیبی داشت؛ شرایطی شبیه صورتکهای گریه و خنده که نماد تئاتر است. صبح دیروز 7 شهریور ماه در مراسم خاکسپاری داود رشیدی همسر خواهرش شرکت داشت و شب میزبان نمایشگران عروسکی بود و باید اختتامیه شادی را برای شانزدهمین جشنواره تئاتر عروسکی برگزار میکرد.
این هنرمند به ایسنا گفت: تمام مدتی که شب گذشته روی صحنه بودم، خودم را به دست شادی سپردم. مدام تصویر داود و عباس کیارستمی در ذهنم بود. کیارستمی که میگفت زندگی ادامه دارد و یاد پیرزنی بودم که سر قبر نشسته بود و گیلاس میخورد.
وی اضافه کرد: خواهرم میگوید شغل ما عجیب است و ما آن را با همه این ویژگیهایش انتخاب کردهایم. سر فیلمبرداری سریال «آرایشگاه زیبا» بودم، سریالی شیرین و کمدی که در میانه کار مادرم تصادف کرد و درگذشت و این عین زندگی است. خنده و گریهای که لوگو و نماد تئاتر است، نه سینما یا هر هنر دیگری چون تئاتر زنده است و هر لحظه وجود دارد و مثل فیلم و سریال جابجا نمیشود.
او که دو سال پیش هم دبیری جشنواره تئاتر عروسکی را بر عهده داشت، با یادآوری اتفاقی که در آن دوره افتاد، افزود: خنده و گریه از جشنواره گذشته هم وجود داشت. درست روز پنجم شهریورماه دو سال پیش، همسر زهرا صبری دیگر هنرمند تئاتر که در جشنواره تئاتر عروسکی در کنار ما بود، درگذشت و امسال درست در سالگرد درگذشت او، این اتفاق برای من هم به نوعی افتاد و همسر خواهرم درگذشت. دوره پیش زمانی که برای ادای احترام به نمایشگران عروسکی به بهشت زهرا رفته بودیم، از همسر خانم صبری اجازه گرفتم تا جشنواره شادی را برگزار کنیم و امسال هم این اجازه را از داود گرفتم.
برومند ادامه داد: پیش از جشنواره امسال، مادر و پدر نگار میرفخرایی یکی از اعضای گروه نمایش اپرای عروسکی «سعدی» به فاصله یک هفته فوت کردند. در میانه جشنواره مریم آشوری دیگر هنرمندی بود که صبح در مراسم خاکسپاری پدرش شرکت داشت و شب روی صحنه رفت و در نمایش «ملاقات در کافه گودو» بازی کرد. او هم وظیفهاش را در قبال تئاتر و احترام به تماشاگر فراموش نکرد. با دل خونین و چشم گریان روی صحنه رفت و همه اینها چقدر زیباست.
کارگردان نمایش «سارا» اضافه کرد: این ماجراها مرا به یاد دلقکی میاندازد که در بچگی نمایشاش را دیده بودم. در کودکیمان نمایش اجرا میشد که در آن دلقکی که بچهاش مرده و او با چشم اشکآلود روی صحنه میرفت و مردم را میخنداند. میخنداند و گریه میکرد.
برومند با اشاره به اتفاقاتی که در مراسم خاکسپاری داود رشیدی اتفاق افتاد، افزود: واقعیت این است که دیروز وحشتناک بود چون به دلیل ازدحام مردم و رفتار ناهنجار عدهای مردمنما، نتوانستیم آن آرامشی را که انتظار داشتیم در خاکسپاری عزیزمان به دست آوریم، پیدا کنیم . حال بسیار بدی داشتم تا اینکه دیشب در مراسم اختتامیه جشنواره تئاتر عروسکی، شادی مردم به من آرامش داد.
او ادامه داد: تمام مدتی که مراسم اختتامیه را در تالار اصلی تئاترشهر برگزار میکردیم، به یاد این بودم که در همین سالن با داود در نمایش «آنتیگونه» بازی کرده بودیم و او نمایشهای دیگری همچون «پیروزی در شیکاگو» و «ریچارد سوم» را اجرا کرده بود.
دیروز دیدم همه جای تئاترشهر عکسهای داود را گذاشتهاند و برای او شمع روشن کردهاند با احترام و سلیقه از او یاد کردهاند و این ستایشی درست و خوب از هنرمندی است که از دنیا رفته است و همه اینها را به خواهرم گفتم و او دلگرم شد.
کارگردان «مربای شیرین» و «شهر موشها» ادامه داد: لابد خواست خدا بود که عزاداری داود به این شکل برگزار شود. عزای او به بزرگداشت تبدیل شد. اختتامیه ما انگار بزرگداشت داود بود و مهمانان خارجی متوجه جایگاه او شدند و حتی چند نفرشان در مراسم خاکسپاری شرکت داشتند.
رئیس یونیمای جهانی در مراسم شب گذشته به احترام او تماشاگران را به یک دقیقه سکوت دعوت کرد و اینها همه تقدیر از شخصیتی است که رفتناش باعث شد توجه هنرمندان دیگر کشورها به هنرمندان کشور ما جلب شود.
وقتی در مراسم تشییع جنازه او، شخصیتهایی مانند جمشید مشایخی یا علی نصیریان صحبت کردند، مهمانان خارجی متوجه شدند ما در کشورمان چه شخصیتهای برجسته و دوست داشتنی داریم و این موضوع احترام آنها را برانگیخت.
برومند با اشاره به اینکه گریه و خنده در ذات بشر وجود دارد، تأکید کرد: قدر شادی و با هم بودن را بدانیم. ما باید شاد باشیم و نباید به هر بهانهای فضا را پراز غم و اندوه کنیم. خوشحالم که نان ما در شادی مردم است و نه غم و اندوهشان.
او بار دیگر با اشاره به شرایط روز گذشته گفت: دیروز گریه و خنده بودم. شرایطی عجیب بود و این تقارن به یادماندنی است.
دبیر جشنواره تئاتر عروسکی اضافه کرد: این حالت گریه و خنده فقط برای من نبود بلکه تمام بچههای رسانه هم این حالت را داشتند. یک چشمشان به سوی گریه بود و چشم دیگرشان رو به خنده. میدیدم که شما خبرنگاران هم درگیر هر دو مراسم بودید و چقدر خوب توانستید آن را مدیریت کنید.
او با تقدیر از تلاش رسانهها در پوشش خبری جشنواره تئاتر عروسکی و اخبار درگذشت و خاکسپاری داود رشیدی اضافه کرد: بچههای رسانه با خلاقیت خود پای هر دو برنامه ایستادند.
آنها به بهترین شکل ممکن و تا حد امکان جشنواره عروسکی را پوشش دادند و بازتاب شادپیمایی ما نتیجه تلاش و همت اهالی رسانهها بود که این همه عکسها و مطالب زیبا در نشریات منتشر شد و جالب است که رسانهها با هر تفکری به این موضوع پرداختند و این پیروزی ما و خانواده رسانه است که رویدادها را بدون توجه به مسائل سیاسی و جناحی، آن طور که باید و شاید بازتاب دادهاند.
باعث افتخارم است که توانستهام آشتیدهنده این فضاها باشم. بدون توجه به اینکه تفکرم چیست و به کدام جناح سیاسی گرایش دارم، تمام بچهها و مردم را صرف نظر از اینکه به چه جناحی تعلق دارند، عاشقانه دوست دارم و آنها هم همیشه به من محبت داشتهاند.
خوشحالم که با هر اندیشه میتوانیم دور هم باشیم و به فرهنگ و هنر کشورمان خدمت کنیم، به همین دلیل با صدای بلند از بچههای رسانه تشکر میکنم و میدانم دیروز برای آنها هم مثل من خیلی سخت بود.
مرضیه برومند در پایان صحبتاش خاطرهای از زمان کودکیاش تعریف کرد و به ایسنا گفت: اولین باری که جشن شادی داشتیم و نمایشی را اجرا کردیم، دبستانی بودم. 9 یا 10 ساله و مرا گریم کرده بودند و برایم ریش گذاشته بودند چون نقش یک حاج آقا بقال قدیمی را بازی میکردم. خوب به یاد دارم که شب عید بود و جشنمان که تمام شد، خیلی گریه کردم بدون اینکه گریمم را پاک کنم و ریشها را بردارم، به خانه رفتم.
دلم یکباره خالی شد. حال عجیبی بود و این حال عجیب را بارها و بارها تجربه کردهام. بعد از اجرای نمایشهایی که دوستشان داشتم. بعد از سریالها و فیلمهایی که پشت صحنه خیلی خوبی داشتهایم و دیروز هم این حال عجیب را به طور عجیبتری تجربه کردم اما خوشحالم که هنوز در جشنواره تئاتر عروسکی کارهای زیادی داریم. هر چند که حالا باید به عزاداری هم بپردازم و در کنار خواهرم باشم.