وقتی گروه یا جامع های تصمیم به حفاظت از آثار تاریخی می گیرد، سوالی که اغلب پیش می آید این است که بنای تاریخی چگونه و تا چه حدی باید حفظ شود و یا مورد مرمت قرار بگیرد؟ آیا باید آن را به صورت اصلی حفظ کرد و گذاشت تا به تدریج تخریب شود یا باید آن را با شرایط اولیهاش بازسازی کرد؟ آیا بنای تاریخی باید به شرایطی بهتر از وضعیت اصلی آن مرمت و بهبودهایی در آن ایجاد شود که باید در بنای اصلی صورت میگرفت؟ برای پاسخ به پرسش های فوق نظریه هایی از سوی چند چهره برجسته ارائه شده است.
رویکردها
به گزارش عصرایران به نقل از «دنیای اقتصاد»، مرمت و احیای بناهای تاریخی سالهای طولانی است که مورد توجه برخی نظریه پردازان قرار گرفته و زاویه های دید مختلفی در قالب نظریات معتبر مطرح شده است. ارائه نظریات مبتنی بر احیای بناهای تاریخی به قرن هجدهم میلادی برمی گردد؛ اما قرن نوزدهم اهمیت این امور بیشتر شد و در قرون بعدی نیز ادامه یافت.
از مهمترین این نظریه پردازان در قرن نوزدهم می توان به جان راسکین انگلیسی، اوژن امانوئل لودوک فرانسوی، کامیلوسیت و نیز آلویس ریگل اتریشی اشاره کرد. هر یک از این نظریه پردازان به نحو خاصی به مساله احیای بناهای تاریخی پرداختهاند. بهطور کلی نظریات لودوک و راسکین در این میان بسیار مهم هستند و مبنایی برای تلاش در جهت مرمت یا عدم مرمت فراهم می آورند. به همین دلیل نیز اقتصاد بنای تاریخی و میراث فرهنگی نیز با این دو دیدگاه مهم، مورد بحث قرار می گیرد. احیا نیز همانند هر فعالیت اقتصادی دیگری شامل هزینه ها و درآمدهایی است که در صورت بازیابی و مرمت بنا ایجاد می شود و در ادامه آن می تواند مباحثی چون نقش بخش خصوصی و چگونگی آن را در احیای میراث فرهنگی و تاریخی یک کشور تبیین کند.
جان راسکین و اصالت تاریخی
جان راسکین مولف کتاب «7 مشعل معمار» است که در آن اهمیت حفاظت از معماری را مورد بررسی قرار می دهد. وی معتقد بود که مرمت بدترین تخریب است و توصیف اشتباهی از چیزی که تخریب شده به دست می دهد. از آنجا که طبق نظریه راسکین یک بنای تاریخی مانند یک سند تاریخی است، کمترین دخالت باید در این بناها صورت گیرد و زیبایی های طبیعی و عوامل ناشی از گذر زمان مانند روییدن علف های هرز نیز نباید از آن حذف شوند، زیرا گذر زمان روی یک بنای تاریخی زیبا است. در واقع راسکین چند اصل در مرمت از خود به یادگار گذاشت که عبارت است از: اصل فناپذیری، اصل عمر و اعتبار، اصل عدم دخالت، اصل مرمت آیینی و...
لودوک و اندیشه مرمت
در همین حال، اوژن امانوئل ویوله لودوک پدر سبک ترمیم محسوب می شود و به عنوان یکی از فعال ترین مرمت کنندگان آثار تاریخی در جهان شناخته شده است. طبق اندیشه های لودوک، در صورت تخریب بخشی از بنا به هر علت یا ناقص ماندن بخشی از آن در زمان ساخت، مرمت کننده باید بنا را به صورت اصلی و آنچه باید باشد، تکمیل کند؛ یعنی دخالت های مرمتی باید بهگونه ای صورت گیرد که بنا را به شکلی که روزگاری به آن صورت بوده است، برگرداند. از جمله کارهای مثبت ویوله این بود که بسیاری از آثار دوره گوتیک را نجات داد و در حقیقت حیات این بناها مدیون وی است. همچنین از مهمترین بناهایی که به دست وی بازسازی و تکمیل شد، کلیسای نتردام پاریس است. علاوهبر این، طرح و اجرای نمای کلیسای کلرمون فران و بازسازی قصرهای کارکاسون و پیرارفون نیز از سوی وی انجام شد. با این حال کارهای وی تا حدودی از دقت تاریخی چشم پوشی کرده و عناصر معماری را بر اساس زیبایی شناسی اضافه می کردند که ضعف کار وی محسوب می شود.
نگاهی به اقتصاد بناهای تاریخی
اما مزایای اقتصادی وجود و استفاده از بناهای تاریخی چگونه می تواند بر روند احیا و مرمت آثار تاریخی اثر بگذارد؟ در رویکرد لودوک این مبحث قابل پیگیری و درک است و در نظریات راسکین و برخی همفکران وی چنین مساله ای وجود ندارد. با این همه، همانگونه که نبود بودجه کافی می تواند بر روند احیا و مرمت اثر منفی بگذارد و به همین خاطر ممکن است نتوان به درستی از فروپاشی برخی آثار جلوگیری کرد، سودآوری زیاد و بدون نظارت کافی نیز ممکن است منجر به آسیب دیدن بنای تاریخی شود؛ زیرا بازدید از اثر، ازدحام ایجاد می کند و این امکان وجود دارد که توانی بیش از ظرفیت بنا به آن اعمال شود تا هزینه های انجام شده برای آن بنا جبران شود و یا سودآوری آن افزایش پیدا کند. فوری ترین پیامد فقدان نگهداری از میراث تاریخی و قطع یا کاهش آن در نتیجه کمبود بودجه، کاهش نرخ اجاره مکانهای اقامتی و افزایش ظرفیت های خالی است. این وقایع موجب میشود دارایی املاک و مستغلات کاهش بیابد زیرا سودآوری و اقتصاد محلی با دشواری روبه رو شده است.
این کار ممکن است در نهایت تا جایی ادامه پیدا کند که سودآوری دولت محلی را نیز تحت تاثیر قرار دهد؛ زیرا منجر به کاهش مالیات و حتی قطع آن در برخی موارد میشود و بر صنایع اقامت و گردشگری نیز اثر منفی میگذارد. این مساله گویای این است که در صورت فقدان ارزش اقتصادی، یک دارایی در نهایت از میان میرود. همچنین وقتی سودآوری زیاد میشود، با افزایش فشار منجر به تخریب شده، برخی ساختارها از میان رفته و نرخ اجاره ها به سرعت افزایش می یابد. این امر میتواند منجر به تخریب بیشتر شهر شود؛ چراکه سودآوری ساخت و ساز و فعالیتهای مسکونی در اطراف بنا را بیشتر میکند و نیز ساختمانهای باقی مانده را تبدیل به بقایایی ایزوله و منحصربهفرد خواهد کرد. در برخی شهرهای آسیایی، وضعیت به گونه ای دیگر است. از آنجا که سرمایه گذاری مستقیم خارجی و ثروت داخلی در حال رشد هستند، شهرها به آهن رباهایی برای جذب سرمایه گذاریهای عمده تبدیل شده اند. اغلب این کار به وسیله بخش خصوصی انجام می شود، اما موسسات دیگری مانند دانشگاهها نیز در این امور همکاری می کنند.
مشارکت بخش خصوصی در کمک به مرمت و احیای آثار تاریخی می تواند کمکی به چرخه اقتصاد و نیز حفظ و نگهداری از بناهای تاریخی برای نسلهای آینده باشد. با این حال برخی مقررات و تمهیدات می تواند از آسیب های محتمل بر بدنه بناهای تاریخی و میراث فرهنگی حفاظت کند. در حقیقت، اتخاذ تدابیری همچون عدم انتقال مالکیت آثار و بناهای تاریخی و واگذاری آنها برای مدتی معین، می تواند علاوهبر اینکه سودآوری را برای فعالانی که نسبت به بهرهمند شدن از مزایای اقتصادی یک اثر تاریخی و فرهنگی حفظ میکند، امکان حفظ آثار برای نسلهای آینده و از بین نرفتن این دارایی ملی را فراهم آورد و به دولت نیز کمک کند تا بودجه خود را بهطور مناسبی به اولویت های این بخش اختصاص دهد.