به گزارش ایلنا، بحث صداسازی در آواز ایرانی و نه سلفژ؛ یکی از تئوریهای آموزشیست که شجریان بر آن تاکید داشته و دارد. هرچند این روش؛ مخالفان و موافقان زیادی دارد. استاد ویژگی مورد بحث دیگری هم دارد اینکه شاگردانش اغلب کمکارند و بیشتر وقتی نامشان مطرح میشود که چهل سال یا بیشتر دارند. برداشتها در اینباره بسیار است. برخی اعتقاد دارند استاد هیچگاه علاقهای نداشته که شاگردانش خیلی فعالیت اجرایی داشته باشند و آنها را محدود میکرد. برخی البته منصفتر قضاوت میکنند؛ اینکه رابطه مراد و مریدی بین استاد و شاگردانش چندان است که اغلب آنها رضایت قلبی به فعالیت اجرایی نداشتهاند.
برای کسی صدا نمیسازیمکلاسهای استاد شجریان آنقدر خاص بوده که تنها عده معدودی به آنها راه یافته و همراه با استاد دوران آموزش خود را سپری کنند. یکی از این شاگردان که امروز برای خود اسم و رسمی پیدا کرده؛ حمیدرضا نوربخش است که به گفته خودش؛ از پایهگذاران صداسازی در ایران است. تخصصی که ایده اولیه آن را استاد در کلاسهای خود مطرح کرد و نوربخش موفق شد اولین اتود صداگذاری در آواز را در سال ۱۳۷۴ زده و از سال ۱۳۷۶ آموزش آن را به هنرجویان آغاز کند.
خیلیها از کلاس آواز زده میشدند
رئیس هیاتمدیره خانه موسیقی و رئیس جشنواره موسیقی فجر؛ یکی از شاگردان دوره اول آموزشی محمدرضا شجریان است که درباره صداسازی اینگونه میگوید: آواز همیشه به شکل سنتی آموزش داده میشد. یعنی اگر هنرجویی آواز بلد بود؛ کلاس آموزش آواز میرفت و همیشه افراد معدودی در کلاسهای آواز میتوانستند خواننده واقعی شوند. ما هزاران هنرجو داریم که اکثریتشان درنهایت کار قابل ارائهای ندارند. آنها اگرچه مجموعهای از آموزشها را پشت سر میگذارند اما موفق نمیشوند هنر خود را ارائه دهند. درست به همین دلیل است که خیلیها پس از ورود به این دورهها؛ از کلاس آواز زده شده و احساس میکنند کار بیهودای انجام دادهاند.
نوربخش اینطور ادامه میدهد: مدتها فکر کردم و دیدم اشکال کار در تکنیک است. به این نتیجه رسیدم که تمرین همزمان داشته باشیم. بسیاری از هنرجویان با اینکه باهوش بودند و فواصل را خوب میشناختند؛ اما بلد نبودند بخوانند. پس تصمیم گرفتیم قبل از ردیف؛ یکسری اتود تمرینی به هنرجویان آموزش دهیم.
چرا هجمهها به شیوه آموزش آواز تمام شدنی نیست؟با این وجود چرا هجمهها به شیوه آموزش آواز تمام شدنی نیست؟ نوربخش انتقادها را اینطور پاسخ میدهد: این انتقادها به این دلیل است که مزایای آن به خوبی درک نشده. من خودم راضیام. هنرجویانم هم مشخص هستند. بعضی معتقدند صدای آنها قابل شنیدن است و رنگ و بوی آوازی دارد. بعضی هم انتقاد میکنند. ما هم متاسف میشویم چون صداسازی به این معنا نیست که اگر کسی صدا ندارد؛ ما برایش صدا بسازیم. ابتدا تست میگیریم؛ اگر صدای هنرجو مناسب بود و قابلیت داشت؛ کمکش میکنیم. صدای خواننده اکتسابی نیست و اگر صدا نداشته باشد؛ قبولش نمیکنیم اما اگر قابلیت داشت؛ کمکش میکنیم تا از صدایش بهترین بهرهبرداری را کند. صداسازی؛ نوعی تمرین است و ما همواره اتودهایی طراحی میکنیم که زودتر صداها به قابلیت برسند.
آیا نوربخش با استادش؛ محمدرضا شجریان درباره صداسازی صحبت هم کرده است؟ جواب میدهد: خیلی زیاد. با استاد شجریان زیاد صحبت کردهام و ایشان موافق این رویه و مشوق جدیام بودند. خودشان هم اتودهایی در این زمینه طراحی کردند و به اتفاق ایشان به نقطه نظرات خوبی رسیدیم.
نوربخش یادآوری میکند که استاد؛ خود این کلاسها را ندارد اما گویا با همایون (پسرش) این دورهها را داشته است.
شجریان استاد تمام است اما خروجی کارگاه آوازش مفید نبود
علی جهاندار؛ دیگر شاگرد شجریان است که تا چند سال پیش ارادت خاصی بین او و استادش برقرار بود. او هم مانند اغلب شاگردان شجریان بعد از چهل سالگی فعالیت خود را آغاز کرد. او در دهه ۷۰ یکی از بهترین صداها بود که یکباره صحنه موسیقی را ترک کرد!
قهر کردم چون پای احترام درمیان بوداین خواننده؛ ۸ سال پیش در گفتوگویی از این اتفاق اینطور یاد کرده: من هیچوقت نمیتوانم پاسخ این پرسش را به روشنی توضیح دهم. یکسری مسایلی میان دوستان من پیش آمد که سبب شد مدتی از موسیقی دوری کنم و این ستم را متحمل شوم. درست شبیه اینکه به چیزی علاقهمند باشید و پدرتان؛ شما را از آن منع کند. اینجا پای هم احترام پدر درمیان است و هم خواسته شما! اگر احترام پدر را درنظر بگیرید، باید از خواسته خود صرفنظر کنید و از آن دوری کنید. برای شروع دوباره هم چارهای نیست جز اینکه از ابتدا شروع کنید که قطعا آنچه که باید بشود؛ نخواهد شد. برای من هم همین اتفاق افتاد و نشد به حرف کسی که برایم بسیار گرامی و قابل احترام بود، بیاعتنایی کنم. شاید خیر و صلاحی در این کار بود. امروز هم کار را تازه و پس از سالها دوری از فضای آواز شروع کردهام و خوشبختانه احترام آن بزرگوار نیز حفظ شد. من در این مدت با موسیقی قهر بودم و همه تلاشم فقط وفاداری به بزرگان بود. برای من نظر اساتیدی همچون شجریان و کسایی بسیار محترم است.
شجریان یعنی تمام آوازاما جهاندار در گفتوگوی تازه خود با ایلنا ضمن تایید روش صداسازی در آواز با این توضیح که هنرجو باید اصل صدا را داشته باشد، میگوید: در گذشته برای ما همین که کنار استاد باشیم؛ کافی بود و زیاد به فعالیت اجرایی فکر نمیکردیم. با وجود اینکه ما بزرگان دیگری مانند ایرج، گلپایگانی یا بنان را داشتهایم اما استاد شجریان؛ یعنی تمام آواز. ایشان هر آنچه باید در آواز ایرانی میشد را تمام کردند. در این موضوع هیچ شک و شبهای نیست.
رفاقت جای خود انتقاد جای خودشاگرد دیروز و استاد امروز که حال خود نیز وارد کهنسالی میشود؛ از یکسو از دوستی و رفاقت خود با استادش (شجریان) یاد میکند و از یکسو به شیوه کلاسهای استاد انتقاد داشته و میگوید: کلاسهای دوره سوم استاد برای شاگردان چندان نبود. در دورههای اول و دوم استاد برای شاگردان میخواند و از دلِ این خواندنها؛ در آینده ترکیببندهای خوب و جدید به دست میآمد اما برای شاگردان جدید این کار انجام نشد درنتیجه هنرجویان از مخزن بیکران آواز بیبهره ماندند.
اشاره جهاندار به این موضوع است که؛ به فرض این هنرجویان به بهترین نحو هم بخوانند اما چه فایده دارد که مثلا بیداد را خوب بخوانند یا آستان جانان را؟! چراکه این آثار را قبلا استاد در بهترین سطح خوانده و خواندن دوباره آن فایده ندارد. پس بهتر بود استاد؛ خود برای هنرجویان جدید مثل دو دوره قبل وقت میگذاشت.
وی با تاکید بر این موضوع که استاد کلاس صداسازی نداشت، میگوید: یاد ندارم که استاد به من یا آقای شفیعی یا کرامتی یا رفعتی گفته باشد صدای شما نیاز به ساختن دارد. در هفت یا هشت سالی که من کنار استاد بودم؛ نشنیدم به کسی این حرف را زده باشد. البته اعتقاد داشت که برای آواز یکسری کششها و طنینها باید تمرین شود.
یک دهه پربار با همایون شجریان تا سرلک، غلامى و رضاییغلامرضا رضایی، شاگرد دیگر استاد شجریان در دوره دوم است که البته نظراتی متفاوت با جهاندار دارد. رضایی سه دوره آموزشی برای شاگردان استاد شجریان متصور است: یک دوره در دهه ۶۰ که در پایانِ آن هنرمندانی شاخصی چون علی جهاندار، مظفر شفیعی، حمیدرضا نوربخش، محسن کرامتى، قاسم رفعتى و معصومه مهرعلی به جامعه آوازی معرفی شدند. دوره دوم هم در دهه ۷۰ برگزار شد با شاگردانی که در جمعِ آنها؛ همایون شجریان، سینا سرلک، نغمه غلامى و غلامرضا رضایی حضور داشتند.
جالب آنکه او سومین دوره آموزشی را به دلیل دسترسی به استاد و همچنین تغییر شیوه آموزشی بهتر ارزیابی میکند و میگوید: در دوره سوم نگرش استاد به خاطر تغییر در احوال فردی و درونی، شرایط خصوصی زندگی، تغییر نگرش جامعه و..... متفاوت شد. درنتیجه کارگاههای آواز شکل گرفت. هنرجویان خوشصدایی هم در کلاس بودند. برخی از هنرجویان کارگاه در یک دورهای خوب حرکت کردند ولی بعد به دلیل اجرای زیاد؛ مسیرشان تغییر کرد. آنها اگرچه خیلی کار کردند اما خیلی زود محدودیت علمشان در آواز لو رفت و همه چیز یکنواخت شد.
این خواننده؛ تکنیکهای صداسازی را مفید و لازم میداند؛ از آن جهت که ابزار خواننده است. رضایی به ایلنا میگوید: همانگونه که ابزار نوازنده ساز است، ابزار یک خواننده هم صداست که باید پرورش داده شود. به همین دلیل تکنیکهای صداسازی در کنار استعداد خوب از یک شخص؛ خواننده میسازد و جنبه علمی به کار آواز میدهد.
جای آواز ایرانی در کاسه رزنانس سر است نه در حلق و سینهرضایی؛ شیوه آموزش آواز ایرانی را با آواز غربی متفاوت میداند و میگوید: جای صدای آواز ایرانی باید در کاسه رزنانس سر باشد نه در حلق یا سینه! اما عضلات گلو سینه و دیافراگم به کمک تولید صدا مىآیند. متاسفانه برخی دوستان تکنیکهای آواز غربی را با هنرجویان آواز ایرانى یا سلفژ کار میکنند که این روش کاملا اشتباه هست، زیرا تاثیر نادرست در لحن و رنگ خواننده آواز ایرانى دارد. اگر این شیوه جواب میداد؛ باید الان نتایج بهتری را شاهد میبودیم.
شاگرد دیروز و استاد امروز در کلاسهایش به شاگردانش علاوه بر آواز؛ تعلیم خوانندگی نیز میدهد و اعتقاد دارد: ردیفهای موسیقی آیه مطلق نیستند.
این خواننده که در پایان همین ماه یک اثر با همکاری محمدرضا درویشی در ساری به صحنه میبرد، میگوید: آواز یک رشته است. همانطور که در رشتههای مختلف دانشگاهی مانند مهندسی واحدهایی وجود دارد، در آواز هم باید واحدهایی داشته باشیم که اصلیترینشان، شناخت ادبیات و شعر فارسی است. این بخش؛ از صدا مهمتر است. صدا زیور کلام است. دانستن آناتومی تولید صدا از واحدهای الزامی است. صداسازی آواز ایرانی از الزمات کلاسهای آواز است. و تأکید میکنم صداسازی آواز ایرانی با صداسازی آواز اپرا یا پاپ یا سلفژ متفاوت است.
کلام و ادبیات از آواز مهمتر استاصولا آموزش آواز یعنی چه و چه بخشهایی را شامل میشود؛ رضایی پاسخ میدهد: آواز فقط ردیف نیست. ردیف محتوای خوانندگی است. در آواز ایرانی اصل آواز کلام و ادبیات است؛ مهجورترین بخش امروز که هنرآموزان و هنرجویان کمتر به آن توجه میکنند از صداداشتن مهمتر است. اما روش تدریس آواز در ایران، تدریس آواز و خوانندگی نیست. بخشی از آواز به نام ردیف تدریس میشود و به صورت کلیت به آن کلاس آواز میگویند. همه رشتهها یکسری واحد و پیشنیاز دارند. پیشنیازهایی که در آواز ایرانی باید به آنها توجه شود نیز دو بخش است: یک بخش کلام و دیگری بخش موسیقایی. اصلیترین موضوع آواز ایرانی دانستن شعر و ادبیات است. ادبیات خودش بخشهای مختلفی دارد؛ نوع کلام که کلاسیک، معاصر و... باشد. یک هنرجو باید علم عروض و قافیه بداند. هنرجو باید تاریخ ادبیات بداند. بداند که این شعر شاعر در چه شرایطی از زمانه خودش گفته شده. باید شاعر و احوالات شاعر را بشناسد و بداند چگونه زیسته تا بتواند شعر را خوب اندیشه و بیان کند. بیشترین ضعف از اینجا آغاز میشود و آن دانستن مفهوم لغوی کلمات است که باعث میشود اگر کسی معنا و مفهوم را نداند، نمیتواند روی مخاطب تأثیر بگذارد.
چرا جماعت هنرفروش شجریان را راحت نمیگذارند؟قاسم رفعتی ازجمله هنرمندانیست که هم محضر محمود کریمی را درک کرد و هم شاگرد شجریان بوده. او درباره تفاوت تدریس این دو هنرمند و اینکه در شیوه تدریس قدما آیا بحث صداسازی وجود داشت، گفته است: آموزش من در محضر استاد کریمی یک آموزش نبود و بیشتر به زندگی شباهت داشت. داستان کلاس استاد شجریان هم جداست. وقتی پیش استاد رفتم؛ خودم در رادیو خواننده رسمی بودم و برنامههای زیادی ضبط کرده بودم اما شجریان به من لذت گوش دادن آواز را یاد داد. او میخواند و ما حال میکردیم. بعد ما میخواندیم و میدیدیم که آوازمان همان است که بود اما حالش عوض شده. شجریان در موسیقی پدیدهٔ فراموش نشدنیست اما نمیفهمم چرا او را راحت نمیگذارند این جماعت هنرفروش؟! سخن من درباره شجریان به یک جمله ختم میشود: همه استادند و همه خوب میخوانند و من حقیقتا نمیدانم استاد شجریان چقدر بلد است اما میتوانم بگویم هرچه که بلد است را عالی اجرا میکند.
شجریانزدهها حتی از حالت لبهای استاد تقلید میکننداو درباره تقلید در آواز و شجریانزدگی هم چنین گفته: شجریانزدگی ربطی به شجریان ندارد. حتی آنها که شاگردش نیستند هم حالت لبهای استاد را تقلید میکنند و جالب آنکه آن حالتی که استاد بدون قصد به لبانش میگیرد و آنقدر هم روی سن کمکش میکند تا شجریان باشد، روی صورت بقیه یک چیز تصنعی خندهدار از کار درمیآید. فکر میکنم اولین قدم برای هر خوانندهای این است که صدای خودش را گوش کند و دوستش داشته باشد و برای اینکه درستش کند تلاش کند. شبیه کسی خواندن؛ اسمش آواز نیست. ترجیح میدهم جای اینکه بدل بشنوم بنشینم کنار دست اصل و از اصل لذت ببرم.