عصر ایران؛ مصطفی داننده- معمای شاه با تمام حواشی که داشت به پایان رسید. پخش این سریال برای من، هم زمان شد با خواندن کتاب «تو در قاهره خواهی مرد» حمید رضا صدر. یک هفته بعد از پایان این سریال هم سینمایی خوب «ماجرای نیم روز» محمد حسین مهدویان را دیدم. این کتاب و این فیلم باعث شد تا بیش از بیش به این نتیجه برسم معمای شاه یک سریال ضعیف البته با گریمهای خوب بود.
معمای شاه میخواست لایههای پنهان زندگی دومین و آخرین شاه سلسله پهلوی را به نمایش بگذارد. شاهی که بنا بر باور بسیاری از ناظران تاریخ سیاسی ایران هیچ معمایی نداشت به معنای بهتر میتوانیم بگوییم که هیچ پیچیدگی ندارد. معمای شاه بنا بود روایت گر زندگی محمدرضا باشد اما بیشتر روایت گر زندگی یک پزشک داروساز به نام وزیری بود که هیچ جذابیتی نداشت.
در این سریال شاه بیشتر یک حاشیه بود تا اصل درست برخلاف کتاب، تو در قاهره خواهی مرد. محمدرضا صدر در این کتاب تاریخ زندگی شاه را روایت میکند. در کتاب «تو در قاهره خواهی مرد» یک سال از زندگی محمد رضا شاه پهلوی از ابتدا تا انتها نشان داده شده؛ ۱۳۴۴ سالی که شاه در فروردین آن مورد سوء قصد قرار گرفت و جان بدر برد ، سالی که در آن محمدرضا پهلوی فراز و نشیبهای زیادی را پشت سر گذاشت. و نویسنده نیز با قرار دادن دهه ی چهل و سال ۴۴ در مرکز رمان، سرکی به گذشته ی شاه و زمانی که او دوران کامیابی اش را سپری می کرده می کشد و سپس به آینده و سقوط و عزلت نشینی این شاه متزلزل و هراسان می پردازد.
مخاطب قرار دادن شاه و حرف زدن با او جذاب ترین قسمت این کتاب است. «۲۷ اسفند ۱۳۴۳؛ خبر مرگش را شنیدهای. دو روز مانده به پایان سال. خبر مرگ پادشاه سابق مصر را. خبر درگذشت ملک فاروق را. ملک فاروق رفته، ملک فاروق مرده. امپراتور سرزمین فراعنه جان باخته. برادر ملکه اولت بیخبر وداع کرده. ملک فاروق در تبعید مرده. در ایتالیا، در رم. دور از خانهاش. دور از سرزمینش. شبیه پدرت که در ژوهانسبورگ درگذشت. در تبعید. دور از خانه و سرزمینش. دور... دور... دور...»
یا در بخش دیگری در این کتاب آمده است: ««تو پس از آیزنهاور از نامزد جمهوریخواهان ریچارد نیکسون حمایت کردی. از ریچارد نیکسون، که اواخر ریاست جمهوری دوایت آیزنهاور به عنوان معاون او در کودتای ۱۳۳۲ به تو کمک زیادی کرده بود. از ریچارد نیکسون که پس از سرنگونی دکتر مصدق به تهران آمده و با تو ملاقات کرده بود. تو از ریچارد نیکسون هم پذیرایی کرده بودی. کنارش عکس گرفته بودی. به حرفهایش دربارهٔ اینکه ایران فقط یک حلقه در زنجیرهٔ دفاعی ایالات متحده برابر کمونیستها نیست و متحد اصلی است، گوش داده بودی. دل بسته بودی. خیلی زیاد. تو آرزو داشتی ریچارد نیکسون رئیسجمهور آمریکا شود. نه جان اف کندی دموکرات. نه جان اف کندی لعنتی.»
معمای شاه هم میتوانست شاه را بدون قضاوت روایت کند. در این سریال تنها میخواست به مردم نشان داده شود که شاه و خاندانش فاسد است. حتی جلسات او با سران کشور مربوط به فساد خاندان پهلوی بود.
از سوی دیگر این سریال نتوانسته بود به خوبی
فضای تهران قدیم را در این سریال بازسازی کند. تهران معمای شاه بیشتر شبیه صحنه
سازیهای تئاتر یا بهتر بگوییم تله تئاتر بود. هیچکدام از کسانی که آن زمان را درک
کرده بودند هیچگاه باور نکردند تهران معمای شاه همان تهران ده 40 و 50 بوده است.
تهران معمای شاه تنها یک میدان ژاله داشت که تمام اتفاقات در آن شکل میگیرد.
برخلاف معمای شاه در سینمایی ماجرای نیمروز کارگردان فیلم به خوبی تهران دهه 60 را بازسازی کرده است. دهه 60 که بسیاری از مردم شکل آن زمان تهران را به یاد دارند. مهدویان به خوبی توانسته است تهران دهه 60 را با جزئیات کامل به نمایش بگذارد. کمتر کسی میتواند ایرادی از ماجرای نیمروز در این مورد بگیرد.
هرچقدر تهران ماجرای نیمروز باور پذیر است. تهران معمای شاه مصنوعی و غیرقابل باور است. نکته جالب توجه این است که بودجه این دو پروژه از زمین تا آسمان باهم فرق میکند.
معمای شاه اگر هنر روایت گری تو در قاهره خواهی مرد و هنر بازسازی ماجرای نیمروز را داشت قطعا موفق ترین سریال تاریخی تلویزیون میشد.
درچشم باد ، حتي در گريم و انتخاب بازيگر هم بهتر كار كرده بود
من که نکات زیادی از این سریال دستم اومد و از روند کلی سریال و گریم خوب بازیکنانش نسبتا راضی بودم.
آره باید از صدا و سیمای میلی بابت هدر دادن پول بیت المال جهت ساختن این سریال بی مزه تشکر کرد.....
فرزندان ما به حقیقت از نوع حقیقت شما احتیاج ندارن به کار و مسکن و عدم تبعیض احتیاج دارن.