روزنامه آفرینش نوشت:
زبان اولين وسيله ارتباطي انسانهاست،که وظيفه اصلي آن برقراري ارتباط کلامي است.اما وظيفه فرعي ديگري را نيز بردوش مي کشد که بعضا مهمتر از وظيفه اول مي باشد و آن تشکيل يکي از پايه هاي هويت ملي اقوام بشري است.در هر كشوري معمولا زباني به عنوان "زبان رسمي" شناخته ميشود. اما زبانهاي و گويشهاي ديگري كه در ميان قوميتهاي مختلف وجود دارد منصوب به "زبان مادري" بوده و به عنوان ميراث ملي و يا بهتر است بگوييم زبانهاي ملي شناخته ميشوند.
يادگيري و توجه به زبان هاي مادري بر همه گويندگان آن زبان فرض مسلم مي باشد.چرا که همانگونه که ذکر شد بدون زبان مادري پايه هاي هويت و شخصيت فرهنگي افراد و به تبع آن جامعه به طور ناقص شکل مي گيرد. شايد به همين دليل سازمانهاي فرهنگي دنيا با ارائه کنوانسيون وبيانيه هاي مختلف خواستار حمايت واحياي زبان مادري اقوام مختلف در سراسر جهان هستند.
سازمان يونسکو به عنوان مهمترين سازمان فرهنگي، با نامگذاري21فوريه به عنوان " روز جهاني زبان مادري " نقش مهمي در اين ميان ايفا نموده و سعي در احياي زبانهاي بومي و ملي كشورها، فارغ از زبانهاي رسمي آنها دارد. نکته بسيارمهمي كه توجه سازمان هاي بين المللي و فرهنگي را برانگيخته است وضعيت پسرفت تنوع زباني درجهان مي باشد. به گونهاي که در حال حاضر از حدود 7 هزار زبان زنده دنيا، نيمي از آنها در معرض انقراض قرار دارند.
زبانهاي مادري، بازتابدهنده فرهنگ مردمي است که به آن زبان سخن ميگويند، نماينده هويت آنهاست و زندگي آنها را تشريح ميکند. زبان مادري پديدهاي است که همچون موجودي جاندار با مردمان خود زندگي ميکند، آنها را در بازگو کردن دنيايشان ياري ميدهد، در کنارشان ميبالد و تغيير و تحول پيدا ميکند و حتي گاهي ميميرد. مرگ هر زبان به معناي مرگ گوشهاي از فرهنگ بشري است. اگر زماني زبانهاي ديگر از بين بروند و تنها انگليسي و فرانسه يا چيني باقي بمانند، جهان ما فقيرتر شده است!.
دركشور ما نيز وجود قوميت ها و فرهنگ هاي اصيل متنوع موجب وجود گويش هاي گوناگوني گشته است كه هركدام بازگو كننده سنت و تمدني ريشه دار در پهنه تاريخ ايران مي باشند. آسيب بر زبانهاي مادري در كشورما از بابت بي توجهي در امرآموزش به زبانهاي محلي است. بارها از سوي بزرگان و انديشمندان حوزه زبان شناسي مطرح شده است كه شخصيت و سطح آموزش افراد با زبان مادري دهها برابر بيشتر از زبانهاي رسمي است. به عبارت ديگر تك محوري بودن زبان رسمي، موجب عدم برابري آموختههاي اجتماعي و تحصيلي خواهد شد. چرا كه منافع و مزيتهاي زبان رسمي براي آن دسته از افراد كه به اين زبان متولد شدهاند بسيار بيشتر از افراد ديگر با گويشهاي متفاوت ميباشد.
اما توسعه شهرها، رسانه ها، از بين رفتن جوامع روستايي و سنتي، مهاجرت هاي گسترده از حاشيه به مركز و... عامل ديگري است كه ناخواسته موجب بي اعتنايي و كم رنگ شدن زبانهاي محلي و سنتي گرديده است.
البته توسعه و پيشرفت امري منفي تلقي نمي شود و بشرهمواره بايد در مسير رشد قرارگيرد، اما درهر مرحله از پيشرفت بايد برنامه هايي را براي ثبات برخي اصول فرهنگي و سنتي داشت كه اين موارد دستخوش تغييرات بنياني نگردد.
زبان و گويش هاي سنتي يكي از ميراث هاي ارزشمند ما تلقي مي گردند لذا از بين رفتن آنها به منزله نابودي ثروتي دست نيافتني است كه ما با دست خود و با بي توجهي آنها را به فراموشي خواهيم سپرد. حفظ فرهنگ هاي محلي و سنتهاي اصيل قوميت هاي ايراني، وابسته به رواج و گسترش زبان و لهجه آن قوم مي باشد. نمي توان نسبت به از بين رفتن سنت هاي عشايري، رسومات محلي كردها،لرها، ترك ها و ساير قوميت هاي كشور ابراز نگراني كرد و نسبت به از بين رفتن گويش و زبان محلي آنها بي تفاوت بود. چون اين امر غيرممكن است! فرهنگ ورسومات اصيل ايراني تازماني ماندگار خواهند بود كه زبان و لهجه هاي سنتي پابرجايند.
توجه به حفظ تمدن و فرهنگ اصيل ايراني در قالب قوميت هاي گوناگون كشور بدون توجه به امر گسترش و حمايت از زبان هاي مادري و محلي امري غيرواقع است. اميدواريم نهادهاي ادبي، آموزشي،حافظين ميراث فرهنگي و سياست گذاران كلي كشور براين مهم توجه كافي داشته باشند و از ثروت هاي دست نيافتني اين مرز و بوم به درستي محافظت كنند.