یک زن که در شهرستان ایرانشهر زن جوان همسایه رابه خاطر سرقت طلاهایش کشته بود،به قتل شوهرش نیز اعتراف کرد.
به گزارش ایران، سردار حسین رحیمی، فرمانده انتظامی استان سیستان و بلوچستان در توضیح حادثه گفت: اول اسفندماه بود که مأموران پلیس شهرستان ایرانشهر از ماجرای ناپدید شدن ناگهانی زنی 22 ساله با خبر شدند و در این باره تحقیق کردند. شوهر مینا به پلیس گفت: امروز مثل همیشه از محل کارم به خانه آمدم، اما از همسرم خبری نبود. او بدون اجازه من خانه را ترک نمیکرد، با این حال با تلفن همراهش تماس گرفتم که گوشی او خاموش بود. حالا از شما درخواست کمک دارم.
سردار رحیمی ادامه داد: بعد از مطرح شدن شکایت تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی در این باره تحقیق کردند. مرد جوان در بررسیهای بعد گفت که همسرش فقط به خانه شهلا زنی که در طبقه پایینشان زندگی میکند، رفت و آمد دارد. از آنجا که احتمال میرفت شهلا از ماجرای ناپدید شدن مینا با خبر باشد، مأموران پلیس زنگ خانه او را زدند، اما شهلا در را به روی پلیس باز نکرد.
یکی از شاهدان گفت که زن تنها را دیده که چمدانهایش را برای رفتن به مسافرت بسته است. با به دست آمدن این اطلاعات، کارآگاهان اطمینان پیدا کردند که شهلا از ماجرای ناپدید شدن ناگهانی مینا خبر دارد، بنابراین وی به عنوان مظنون تحت تعقیب پلیس قرار گرفت و ساعتی بعد در حالی که برای برداشتن مقداری از وسایلش به ساختمان بازگشته بود، بازداشت و به پلیس آگاهی منتقل شد.
شهلا در اولین تحقیقات گفت که از ماجرای گم شدن مینا خبر ندارد. او وقتی برای شستن دستهایش انگشتری طلا را خارج کرد، کارآگاهان متوجه شدند این انگشتری متعلق به مینا است که شوهرش مشخصات آن را به پلیس داده بود. با به دست آمدن این سرنخ کارآگاهان با گرفتن حکم قضایی وارد خانه شهلا شدند. آنها بعد از جستوجوی خانه در بالکن با صحنه هولناکی مواجه شدند. داخل سطل بزرگ حاوی اسید، جسد قطعهقطعه شده شهلا کشف شد.
سردار رحیمی گفت: بعد از کشف جسد بود که شهلا به قتل زن بیگناه با همدستی زن و مردی جوان اعتراف کرد. او در شرح ماجرا گفت: در جریان رفت و آمد با مینا بود که متوجه شدم مقدار زیادی طلا دارد، بنابراین وسوسه شدم تا طلاهایش را سرقت کنم. ماجرا را با دو نفر از بستگانم که رقیه و پیمان نام دارند، مطرح کردم و آنها قبول کردند که در جریان سرقت طلاها به من کمک کنند. ساعتی قبل از حادثه مطابق نقشه مینا را به آپارتمانم کشاندم.
قرار شد پیمان و رقیه در نقش سارق وارد خانه شوند و طلاهای میهمان من را سرقت کنند. همهچیز مطابق نقشه در حال پیش رفتن بود. وقتی پیمان وارد خانه شد و از مینا خواست طلاهایش را به او بدهد، او مقاومت کرد و درگیری بالا گرفت. سر مینا به میز برخورد کرد و روی زمین افتاد و فوت شد. از آنجا که برای انتقال جسد با مشکل مواجه بودیم، جسد را سلاخی کردیم. سپس رقیه و پیمان همراه طلاها از خانه خارج شدند. من هم جسد را سلاخی کردم و داخل سطل انداختم. بعد به رویش اسید ریختم تا از بین برود. سپس چمدانهایم را بستم و میخواستم به زادگاهم شیراز بروم که بازداشت شدم. شهلا گفت: پیمان هم به من خبر داد که طلاها را به مالخری به قیمت 15 میلیون تومان فروخته است.
سردار رحیمی گفت: با اطلاعاتی که شهلا در اختیار پلیس گذاشت کارآگاهان ساعتی بعد رقیه، پیمان و مرد مالخر را بازداشت کردند. پیمان و رقیه در اولین بازجوییها به همدستی با شهلا در ارتکاب جنایت هولناک اعتراف کردند. مرد مالخر هم اعتراف کرد که طلاهای سرقتی را خریداری کرده است.
در شاخه دیگری از تحقیقات کارآگاهان سوابق شهلا را بررسی کردند. خیلی زود معلوم شد که او چند سال قبل از خانه پدریاش در شیراز فرار کرده است و حدود یک سال قبل هم گم شدن شوهرش را به پلیس گزارش داده است. او وقتی در این باره تحقیق شد به جنایت دیگری هم اعتراف کرد. شهلا گفت: چند سال قبل در یکی از خیابانهای شهرمان شیراز با میلاد، مردی که اهل شهرستان ایرانشهر بود، آشنا شدم.
بعد از آن بود که تصمیم به فرار از خانه گرفتم، بنابراین همراه میلاد به ایرانشهر فرار کردم و زندگی تازهمان را شروع کردیم. مدتی که گذشت از آن عشق آتشین فاصله و تصمیم به قتل شوهرم گرفتم. متهم گفت بعد از قتل شوهرم به این ساختمان اسبابکشی کردم تا اینکه با ارتکاب دومین جنایت راز قتل شوهرم هم برملا شد. شهلا اما در بررسیهای بعدی با تناقضگویی قتل شوهرش را انکار کرد. سردار رحیمی گفت: تحقیقات بیشتر از متهم در این باره جریان دارد.