همه ما تاکنون درزندگی لحظات شادی را تجربه کردهایم، ولی شاید تا به حال از چیستی آن سؤال نکرده باشیم و نپرسیده باشیم که «خود شادی چیست؟» آشناترین تعریف، شادی را کیفیتی میداند که در درون فرد تولید میشود و اگرچه عامل بیولوژیک و زیست شناختی دارد، اما عامل ژنتیکی هم در آن بیتأثیر نیست و بنا به جمله آخر این تعریف، انگار بهطور وراثتی، برخی افراد شادتر از دیگرانند.
چرا بعضیها از من خیلی شادترند؟!
شادی
و نشاط نیاز طبیعی انسان است و در همه افراد وجود دارد و باید بدرستی به
آن پاسخ داده شود. نیاز به شادی مانند نیاز به غذا است که ضرورتی اساسی
برای ادامه حیات و سلامت جسم و روان انسان است. ارسطو گفته است که شادمانی
نتیجه پروراندن عالیترین صفات و خصایص انسانی است.
در زبان فارسی و در فرهنگهای لغات، شادی، شادمانی، سرور، فرح، نشاط و بهجت معمولاً به یک معنا به کار رفتهاند. از سوی دیگر، ریشه و ماهیت شادی در روانشناسی نیز بیشتر در بحث هیجان خلاصه میشود و روانشناسان شادی را جزو هیجانات مثبتی به حساب میآورند که نشان از رضایت باطنی فرد دارد.
شاخصههای شادی در گوشه و کنار دنیا
شاد بودن خیلی آسان است، تنها کافی است کارهایی که شما را شاد میکند، بشناسید و بیشتر انجام دهید. عجیب است که در همه کارهای خود اعم از دکتر وآرایشگاه رفتن و... برنامهریزی داریم اما وقتی برای شادی تعیین نمیکنیم! فقط میگوییم شادی خیلی مهم است، اما از گنجاندن آن در برنامههای خود غافل هستیم.کارشناسان نشریه فایننشال تایمز طی تحقیقات خود اعلام کردند که ساکنان 10 کشور جهان، جزو شادترین وخوشحالترین مردم روی کره زمین به شمار میروند و با توجه به بحرانهای روبه رشدی که بسیاری از نقاط جهان رادر بر گرفته مردم این 10کشور (به ترتیب) با توجه به ملاک «رضایتمندیشان از زندگی» مردمانی شاد به حساب میآیند.
دانمارک ۹۰.۱
درصد، فنلاند ۸۵.۹ درصد، هلند ۸۵.۱ درصد، سوئد ۲۷.۸، ایرلند ۸۱.۱ درصد،
کانادا78 درصد، سوئیس ۷۷.۴ درصد، نیوزلند ۷۶.۷ درصد، نروژ ۷۶.۵ درصد، و در
بلژیک ۷۶.۳ درصد است. متوسط طول عمر در این 10 کشور 85 تا 90 سال است.
سوفیا
لایو بومیرسکی، استاد دانشگاه کالیفرنیا، به طور مفصل روی رفتارها، صفات و
جنبههای مشترک افراد شاد تحقیق کرده است. او میگوید: افراد شاد زمان
زیادی را با خانواده و دوستان خود میگذرانند؛ ضمن اینکه روابط خود را
پرورش میدهند و از آن لذت میبرند. به گفته این محقق، انسانهای شاد در صف
اول کمک به نیازمندان و رهگذران هستند. آنها عموماً بوی شور زندگی میدهند
زیرا درلحظه زندگی میکنند. هنگام تصور درباره آینده خود مثبت اندیش
هستند. به صورت هفتگی وحتی روزانه ورزش میکنند. عمیقاً به اهداف وآمال
زندگی پایبند هستند. نکته مهم آخری که در افراد شاد مشترک است، تقسیم
احساسات در میان آنهاست. شادها استرسها، بحرانها وحتی غمهای خود را با
یکدیگر سهیم میشوند.افراد شاد هم مثل من و شما در مواجهه با مشکلات
احساساتی و شاید حتی درمانده شوند اما هنر و سلاح پنهان آنها، خونسردی و
توانی است که در حل این مشکلات از خود نشان میدهند. خواندن فهرستی از این
مسائل خیلی راحت است اما عمل به آنها در طول زندگی دشوار است.
آیا شادی احساس است یا یک هیجان درونی؟
روانشناس
برجسته، دیوید مایرز، نویسنده کتاب پرآوازه «به دنبال شادکامی» در تعریف
شادی گفته است«عنصر شادی و رضایت مندی امری شخصی – تربیتی و به عبارتی دیگر
اکتسابی است.»
وی توضیح داده است که این احساس لزوماً از طریق رسیدن به
چیزهای خیلی خاص و برجسته بهدست نمیآید، بلکه لذتهای کوچک بیشتر
میتوانند ما را شادمان بکنند. اگر ما یاد بگیریم که عوامل شادی نسبتاً
پایدار (مثل همسر یا دوستانی مهربان و حمایتکننده، شغل مورد علاقه و سالم و
سازنده، برنامههای تفریحی لذت بخش و منظم و...) را با شادیهای کوچک
وگذرا(مثل گرفتن یک نمره خوب یا یک تشویق کوچولوی کاری یا رفتن به گردشی
کوتاه مدت)بیامیزیم، در آن لحظهها به بالاترین درجات شادکامی نایل
میشویم.
آیا هر لبی که میخندد، شاد است؟
راستی،
شادی چیست؟ ما چه کسی را شاد مینامیم؟ آیا شادی به معنی شوخی ومزاح و لب
همیشه خندان است؟ یا شادی به معنای نشاط و سرزندگی و به منظور آمادگی برای
تلاش وپیشرفت است؟
دکتر جمال نبوی، پژوهشگر علوم رفتاری، با یک نمونه به
سراغ بروز شادی میرود: بسیاری را دیدهایم که مثلاً روی پرده سینما یا
روی صحنه تئاتر یا حتی در صحنه زندگی شاد و خوشحال و سرزنده به نظر
میآیند، اما اگر بتوانی به خلوتشان راه پیدا کنی و به ژرفای روحشان بروی،
میبینی که قضیه به این سادگی هم نیست. پی میبری که این آدمها گاه حتی
با خودشان نیز مشکلات جدی دارند و فقط این لبانشان است که میخندد، وگرنه
از درون نشاطی ندارند! البته اینکه لب خندان وچهره گشاد و روی باز یکی از
نمودها و نشا نههای شادی است، حرفی نیست؛ نکته این است که شادی به همین
نمودها ختم نمیشود.
به گفته او، شادی واقعی، روح را منبسط و درون را
فراخ میکند و بعد کش میآید و روی لبها پدیدار میشود و نشاط را از درون
به سطح میآورد. شادی درونی، انرژیهای متراکم در لایههای زیرین روح را
بیرون میکشد و آنها را به شکل انرژی جنبشی آزاد میکند.
نه اینکه انسانهای شاد چشمشان را بر واقعیتهای تلخ زندگی ببندند و درصدد انکار آن بر آیند، یا مانند بعضی که در مواجهه با سختیها بیخیال باشند و با آنها نجنگند، نه؛ آنها این مزیت را دارند که در همه لحظات زندگی، شاد و مثبت اندیش وامیدوار باشند. امیدوار بودن ربطی به انکار سختیهای زندگی ندارد.
خلاصه اینکه شادها خنده را دوای هردرد بیدرمانی میدانند. همه ما این تجربه را حس کردهایم که بعد از یک خنده طولانی تا ساعتها و حتی شاید یکی دو روزی، حال خوبی داشتهایم.
نبوی معتقد است خنده، نوعی درمان است که ما را تشویق میکند تا از پدیده طبیعی فیزیولوژیکی خنده استفاده کنیم تا احساسهای دردناک عصبانیت، ترس، کسالت و... در ما کاهش یابد. متفکران به این نتیجه رسیدهاند که خندیدن وخنداندن، شادی کردن وشادی آفریدن، بشاش وخنده رو بودن، همه اینها بهعنوان یک ضرورت درزندگی انسان به حساب میآید.
چگونه با مشکلات و موانع زندگی شاد باشیم؟
شاید
شما هم ازآن جمله آدمهایی باشید که دائم از خود یا دیگران سؤال میکنند:
آخر مگر میتوان با هزار و یک مشکل باز هم شاد بود و خندید؟
این سؤالی
است که همیشه بهانهای میشود برای باز کردن در به روی غم و زنجیر کردن
شادی و زهرخند زدن پشت دیوارهای بلند ناامیدی! در جواب باید گفت، حس شادی
درون انسانها هرگز نمیمیرد زیرا وقتی همه ما گاهی اوقات از افسردگی رنج
میبریم، از درون منتظر تلنگری هستیم تا دوباره آن حس شادی درونمان بیدار
شود و همه جا را روشن کند؛ پس شک نکنیم که شادی درونمان به خواب رفته(نه
اینکه از میان رفته باشد) و اجازه دادهایم که غصهها بیدار شوند.
شاد
زیستن حقی است که نباید از خودمان دریغ کنیم. این جملهای است که باید مدام
زیر لب تکرار کنیم، اما شاید بپرسید، چگونه؟ ما میتوانیم شادی به خواب
رفته درونمان را با چند روش ساده و بیدردسر و کاملاً بدون خرج بیدار
کنیم!
دکتر بهزادی سه روش پیشنهادی دارد: اول از هر چیز باید تا حد
امکان از معاشرت با آدمهایی که همیشه در حال ناله کردن از زمین و زمان
هستند دوری کرد.
دوم اینکه باید با افراد شاد و سرزنده بیشتر معاشرت داشته باشیم.
سوم، به طبیعت برویم واز رنگهای شاد لذت ببریم و سعی کنیم از لباسهایی با رنگ روشن استفاده کنیم.
اگر
کمی در اطرافمان تأمل کنیم متوجه میشویم که مشکلات ارتباط چندانی به شادی
و آرامش ندارد. آدمهایی هستند که با وجود مشکلات زیاد خوشحالند و از طرفی
آدمهایی هم هستند که مشکل بزرگی ندارند ولی غمگیناند! این موضوع بستگی
به نوع نگاه افراد به زندگی دارد. بهطور مثال درجامعه سنتی سطح انتظارات
مردم از زندگی بالا نیست و همین امر هم باعث میشود فرهنگ شاد زیستن وشاد
بودن با توجه به ارزشهای اجتماعی وجمعی در جامعه حاکم شود، اما ورود به
جامعه صنعتی ومدرن که همراه با افزایش امکانات خدماتی و رفاهی است، منجر به
بیماریهای جدید، افتادن در تله شهرنشینی و همچنین بالا رفتن انتظارات
مردم از زندگی شده است. اینها همه تبعات دنیای صنعتی هستند که خواهینخواهی
موجب کمرنگ شدن شادی میشوند.
منبع: سلامت نیوز