«باربارا لیهانت» بازیگر مطرح انگلیسی و برنده جایزه «لارنس اولیویر» که در فیلم «جنون» هیچکاک نقش زن قربانی را بر عهده داشت، اخیرا از خاطرات خود در پروژه مشترکش با استاد سینمای دلهره صحبت و از او در برابر برخی اتهامات رایج دفاع کرده است.
به گزارش ایسنا، «بیبیسی» نوشت: «آلفرد هیچکاک» سال ۱۸۹۹ از پدری میوهفروش در غرب لندن به دنیا آمد. او از کارگردانان میانه دهه ۱۹۲۰ محسوب میشد و کار خود را در هالیوود، از زمان جنگ جهانی دوم شروع کرد. «هیچکاک» حالا به عنوان بزرگترین کارگردان فیلمهای دلهرهآور شناخته میشود. او با ساخت آثاری چون «سرگیجه»، «پنجره پشتی»، «شمال تا شمالغربی»، «روانی»، «بدنام»، «ربهکا» و «پرندگان»، استاد ایجاد حس ترس و وحشت در دل تماشاگر است و هوشمندی موجود در فیلمهای او تاکنون کمتر نظیر داشته است.
در سال ۱۹۷۱ «آلفرد هیچکاک» به لندن برگشت تا داستان جنایی «جنون» را روایت کند. این فیلم یکی از آخرین کارهای «هیچکاک» بود که درباره یک قاتل زنجیرهای در لندن ساخته شد و سال بعد به روی پرده رفت. بعضی از منتقدان، «جنون» را نوعی بازگشت به فرم میدانستند اما با گذشت سالها، برخی از این فیلم به عنوان مدرکی برای افکار ضدزن این فیلمساز انگلیسی استفاده کردند.
«ریمون فوری» یکی از کارشناسان سینمایی درباره فیلم «جنون» میگوید: کمپانی «یونیورسال»، خانه «هیچکاک» در هالیوود بود، اما فیلمهای آخری او برای آنها نوعی سرخوردگی به وجود آورد. بنابراین استودیو خوشحال بود که «هیچکاک» فیلم تقریبا ارزانی را در لندن میسازد. در واقع «هیچکاک» امیدوار بود که بتواند «ریچارد برتون» را در این فیلم بازی دهد، اما در عوض از بازیگران تئاتری استفاده کرد که درآمدهای هنگفت هالیوودی نمیگیرند.
او ادامه میدهد: «جنون» درباره یک قاتل زنجیرهای است که در یک بازار سبزی و میوهفروشی در شرف تعطیلی کار میکند. این فیلم براساس رمانی ساخته شد که نه یک اثر کلاسیک است و نه یک کار کاملا به دردنخور. اما روش «هیچ» این بود که داستانی را بخرد که به او یک ساختار قوی ارائه کند تا بتواند روی آن کار کند و اثر سینمایی از آن بسازد. درباره «جنون» نسبت به دیگر فیلمهای «هیچکاک»، کمتر اجماع نظر وجود دارد. من ادعا نمیکنم این فیلم رقیب «روانی» یا «سرگیجه» باشد، اما فکر میکنم بیش از اینها میشود درباره آن حرف زد. با این حال پس از مرگ «هیچکاک» در سال ۱۹۸۰، روزنامهنگاران و زندگینامهنویسان شروع به نظریهپردازی درباره دیدگاههای او نسبت به زنان در فیلمهایش کردند و از «جنون» به عنوان یک نمونه نام بردند.
داستان این فیلم همچون برخی کارهای دیگر «هیچکاک»، درباره مردی است که به اشتباه به قتل متهم شده است. در این فیلم همسر سابق زن با بازی «جان فینچ» متهم به کشتن او شده و به نظر میرسد قاتل اصلی فرار کرده است.
«باربارا لیهانت» که نقش قربانی را در این فیلم جنایی ایفا کرده، این اتهامات را رد کرده و درباره خاطرات خود از «هیچکاک» صحبت کرده است.
او یادآوری میکند که در سالهای ابتدایی فعالیتش به عنوان بازیگر، یعنی ۴۰ سال پیش، درگیر بازی در کارهای تلویزیونی، رادیویی و نمایشی بود. «لیهانت» در آن زمان بیشتر در اقتباس نمایشنامههای «شکسپیر» ایفای نقش میکرد و به همراه همسرش «ریچارد پاسکو» در جلسات شعرخوانی حضور پیدا میکرد. اما هیچ یک از این کارها به نظر خودش دلیل محکمی برای انتخاب او به عنوان بازیگر نقش اصلی فیلمهای «آلفرد هیچکاک» نبود.
او در اینباره توضیح میدهد: من برای یک گفتوگوی نیم ساعته با «هیچ» به استودیوی «پاینوود» دعوت شدم. او برای من خدای سینما بود، اما متقاعد شده بودم که صحبت کردن با او یک اتلاف وقت واقعی است، چون من هرگز فیلمی نساخته بودم.
او ادامه میدهد: در راه بازگشت به خانه به مدیر برنامههایم زنگ زدم و خیلی شوکه شدم وقتی شنیدم او همین چند لحظه پیش تلفنی با «هیچکاک» صحبت کرده و قرار شده من در فیلم او نقشی ایفا کنم.
«باربارا لیهانت» در فیلم «جنون» نقش زنی را ایفا میکند که مورد تجاوز و خشونت قرار میگیرد و کشته میشود.
او در اینباره میگوید: آنها میخواستند بدانند من از این نقش ناراحت میشوم یا نه. اما من پیش از آن نقش «لیدی مکبث» را روی صحنه ایفا کرده بودم و نمیدانستم دقیقا چطور باید اعتراضم را صادقانه بروز دهم. «هیچ» برای من فوقالعاده مهربان و دلسوز بود. او میدانست که این اولین فیلم من است و من ترسیدهام. «هیچکاک» صندلی من را در استودیو کنار خودش قرار میداد و به من اجازه میداد تمرینها را نگاه کنم تا با فیلم ارتباط بگیرم. او جوکهای دمدستی و بازیهای زبانی را خیلی دوست داشت. مرد مهربانی بود که وقتی فهمید استودیو برای رفتوآمد من به «پاینوود» آژانس در اختیار من قرار نداده، خیلی عصبانی شد.
بازیگر آثاری جون «ونیتی فر» و «بیلی الیوت» در ادامه درباره «هیچکاک» میگوید: این درست است که صحنههای قتل در این فیلم نسبت به آثار قبلی او بیرحمانهتر و خشنتر بود. وقتی من برخی از فیلمهای دهه ۱۹۷۰ را به شاگردانم نشان میدهم، به آنها هشدار میدهم که خشونت و برهنگی بیشتری از آنچه تاکنون مشاهده کردهاند را شاهد خواهند بود. شاید یک کارگردان مطرح این روزها اجازه ندهد چنین صحنههایی از خشونت جلوی دوربین برود. اما من اصلا قبول ندارم که «هیچکاک» از زنها بدش میآمد. شخصیتهای قوی زن در فیلمهای او دیده میشود و حرفه او به زنها متکی بود.
این روزها بسیاری سعی دارند «هیچ» را تحلیل روانی کنند و بعضی از مردم درباره بخش تاریک او صحبت میکنند. من فقط میتوانم براساس دیدهها و تجربههای خودم او را قضاوت کنم. من «هیچ» را یک مرد جذاب میدیدم. او مثل همه آدمهای دیگر بود، میخواست دوست داشته شود و مورد محبت قرار گیرد.