عصر ایران - در روزهای اخیر، بار دیگر بحث رأی مردم و اثر آن در مشروعیت یا مقبولیت حاکم جامعه اسلامی مطرح شده است. یک عده بر این باورند که رأی مردم، منشأ حقانیت حاکم اسلامی است و برخی دیگر، بر آنند که به هر نحوی از انحاء ، رأی مردم را فاقد اعتبار قلمداد کنند.
این بحث، یک موضوع فقهی و دینی است که در خود حوزه های علمیه نظرات متفاوتی درباره آن وجود دارد. متقدمین و متأخرین و نیز قم و نجف نیز در این باره نظرات متکثری را بیان می کنند. نه تنها اشکالی ندارد بلکه بسیار هم خوب است که در موضوعی به این مهمی، یک بحث عمیق و ریشه دار بین متفکرین اسلامی در جریان باشد. با این حال آنچه مهم است این که چنین بحث هایی تا جایی که وارد قوانین حاکمه بر نظام جمهوری اسلامی ایران نشده اند، حق اجرایی شدن ندارند و کسی حق ندارد دیدگاه خود را بر عموم مردم تحمیل کند.
نکته ای که در این میان نباید به هیچ روی مغفول بماند این است که فارغ از این مباحث، جمهوری اسلامی ایران، دارای قانون اساسی است و بحث حاکمیت نیز در آن به طور شفاف مطرح و تعیین تکلیف شده است.
طبق قانون اساسی که به تأیید بنیانگذار نظام، امام خمینی(ره) و اکثریت مطلق مردم ایران رسیده است، مکانیزم تعیین رهبری این است که مردم در یک انتخابات، نمایندگانی را بر می گزینند و آن نمایندگان رهبر را انتخاب می کنند، بر او از طرف مردم نظارت دارند و می توانند عنداللزوم، رهبر را عزل نمایند؛ یعنی مکانیزم کاملاً بر مبنای رأی مردم چیده شده است.
لذا هر بحثی که مخالف این روند باشد، صرفاً به کار بحث های نظری می آید. با این حال، برخی مسوولان و روحانیان در سخنان و بیانیه های خود به گونه ای اظهار نظر می کنند که گویا قرار است در ادامه جمهوری اسلامی، رأی مردم به حاشیه برود و نهایتاً از حیز انتفاع ساقط شود!
این که چه کسانی چنین رویکردی دارند و هدف شان چیست، موضوع این مقال نیست و اساساً نمی خواهیم سطح بحث را به افراد و منازعات جناحی تقلیل دهیم. آنچه مهم است این که نباید اجازه داد نظرات برخی افراد، فراتر از قانون اساسی و اراده مردم ایران، صورت غالب به خود گیرد و جمهوریت نظام را زیر سوال ببرد.
هر چند این که "رأی مردم مشروعیت می بخشد یا خیر؟" محل بحث علماست، اما آنچه در عمل و روی زمین اتفاق می افتد این است که با رأی و اراده مردم، حکومت برقرار و حاکم مستقر می شود و الا بهترین حاکم نیز، حتی اگر از طرف خود خدا نیز منصوب شده باشد، بدون تأیید عمومی مردم، خانه نشین خواهد شد.
لذا جمهوریت نظام، ضامن استمرار حیات جمهوری اسلامی است و کسانی که به هر دلیلی، سعی در تضعیف جایگاه رأی مردم دارند، در عمل تیشه به ریشه جمهوری اسلامی می زنند.
در اینجا برای یادآوری به افرادی که در عین اظهار تبعیت از امام و رهبری، جمهوریت و رأی مردم را نادیده می انگارند یا کم اهمیت می شمارند، سخنان صریح و کاملاً شفاف امام خمینی(ره) و آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب را به ترتیب از سایت دفتر حفظ و نشر آثار امام خمینی و سایت دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب بازنشر می کنیم:
امام خمینی(ره): آرای اکثریت مسلمین در صدر اسلام تعبیر می شد به "بیعت" (29 دی 1366)آقایان خاتم یزدی، توسلی، عبایی خراسانی، کشمیری و قاضی عسگر نمایندگان امام خمینی در دبیرخانه مرکزی ائمه جمعه، طی نامهای از محضر امام خمینی سؤال کردند: «... در چه صورت فقیه جامع الشرایط بر جامعه اسلامی ولایت دارد؟»
امام خمینی در پاسخ فرمودند: «ولایت در جمیع صور دارد لکن تولی امور مسلمین و تشکیل حکومت بستگی دارد به آرای اکثریت مسلمین که در قانون اساسی هم از آن یاد شده است و در صدر اسلام تعبیر میشده به بیعت با ولی مسلمین».
(لینک منبع)مقام معظم رهبری: مشروعیت دادن به رأی مردم و بیعت مردم یک اصل اسلامی است (22 خرداد 1366)
در اسلام به نظر مردم اعتبار داده شده؛ رأی مردم در انتخاب حاکم و در کاری که حاکم انجام می دهد، مورد قبول و پذیرش قرار گرفته. لذا شما میبینید که امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) با اینکه خود را از لحاظ واقع منسوب پیغمبر و صاحب حق واقعی برای زمامداری می داند، آن وقتی که کار به رأی مردم و انتخاب مردم می کشد، روی نظر مردم و رأی مردم تکیه می کند. یعنی آن را معتبر می شمارد و بیعت در نظام اسلامی یک شرط برای حقانیت زمامداریِ زمامدار است.
اگر یک زمامداری بود که مردم با او بیعت نکردند، یعنی آن را قبول نکردند، آن زمامدار خانهنشین خواهد شد و مشروعیت ولایت و حکومت به بیعت مردم وابسته است یا بگوئیم فعلیت زمامداری و حکومت به بیعت مردم وابسته است.
آن وقتی که بعد از قتل عثمان مردم آمدند اطراف خانهی امیرالمؤمنین را گرفتند، امیرالمؤمنین خطاب به مردم نفرمود که شما چه کارهاید؟ رأی شما چه تأثیری دارد؟ فرمود: «دعونی و التمسوا غیری»؛ وقتی می خواست استنکاف کند از قبول خلافت و زمامداری، به مردم گفت من را رها کنید، به سراغ دیگری بروید. یعنی ارادهی شما، خواست شما، انتخاب شماست که تعیین کننده است؛ پس از من منصرف بشوید، به سراغ دیگری بروید.
در مکاتباتی که امیرالمؤمنین با معاویه در پیش از جنگ صفین داشتند و استدلال می کردند؛ هر کدام یک دلیلی، استدلالی در نامهی خود میآوردند - هم معاویه به یک چیزهائی استدلال می کرد تا روش سیاسی خودش را توجیه کند، هم امیرالمؤمنین استدلالهائی می کردند - آنجا یکی از جملاتی که امیرالمؤمنین به کار برده و احتمال می دهم بیش از یک بار هم امیرالمؤمنین این را به کار برده این است که: «انّه بایعنی القوم الّذین بایعوا ابابکر و عمر»؛ یعنی تو چرا در مقابل من میایستی و تسلیم نمی شوی، در حالی که همان مردمی که با ابوبکر و عمر بیعت کرده بودند و تو به خاطر بیعت آن مردم خلافت آنها را قبول داری، همان مردم با من هم بیعت کردند. یعنی مشروعیت دادن به رأی مردم و بیعت مردم؛ این یک اصل اسلامی است.
لذا بیعت یکی از چیزهای اصلی بود. اگر کسی به عنوان خلیفه انتخاب می شد، مردم اگر بیعت نمی کردند، هیچ الزامی نبود که دیگران او را خلیفه بدانند. حتی آن زمان هایی که خلافت جنبهی صوری هم به خودش گرفته بود، یعنی در دوران بنیامیه و بنیعباس، آن روز هم باز بیعت گرفتن از مردم را لازم می دانستند.
حالا وقتی که یک حکومت قلدرمابانه و جبارانه بر مردم بخواهد حکومت کند، بیعت گرفتن را هم اجباری می کند یا در بیعت هم تقلب می کند. مثل اینکه در انتخابات، انتخابات صوری و تشریفاتی، فرمایشی در دوران رژیم گذشته تقلب می کردند. اصل بیعت، یک اصل پذیرفته شده است. البته وقتی همهی مردم، اکثریت مردم با کسی بیعت کردند و در حقیقت او را به زمامداری پذیرفتند، دیگران باید تسلیم او بشوند. شاید بیعت در این صورت هم اجباری نباشد.
(لینک منبع)