عصرایران؛ امیر طلوعی - حال و هوای فرودگاه بین المللی در ایران همیشه برایم ناخوشایند و افسرده کننده بوده است. در بسیاری از شهرهای بزرگ جهان هم فرودگاه بین المللی را در خارج از محدوده شهری بنا کرده اند، ولی فرودگاه امام خمینی (ره) نه تنها خارج از محدوده شهری قرار گرفته، بلکه گویی به میان بیابانی بی آب و علف تبعید شده است.
شاید در جاگزینی و ساخت این فرودگاه نوع نگاه حاکم نسبت به ارتباطات بین المللی نیز مستتر باشد. همه چیز از امکانات رفاهی تا ظرفیت پارکینگ با کیفیت و کمیتی حداقلی و گویی با نوعی نگاه " از سرشون هم زیاده" ساخته شده است.
برای درک میزان حقارت این فرودگاه حتی در سطح منطقه ای، نه تنها به هیچ روی نمی توان آن را با فرودگاه های مهم و پرتردد منطقه مانند استانبول، دبی یا دوحه مقایسه کرد، بلکه حتی فرودگاه های شهرهای درجه چندم کشورهای همسایه نیز به مراتب از فرودگاه بین المللی پایتخت ما بهتر و پیشرفته تر هستند.
علاوه بر این کاستی های سخت افزاری نوع برخورد و سرویس دهی نیز از دیگر ضعف های آشکار این فرودگاه است. این سخن را از بسیاری از هموطنان شنیده ایم که نوع برخوردهای پرسنل این فرودگاه در بدو بازگشت از سفری لذت بخش و خاطره انگیز با آنها چنان بوده که همه آن خوشی را به اصطلاح از دماغشان بیرون آورده است.
صرف نظر از موقعیت محقر و رقت انگیز این فرودگاه برای پایتخت ایران هر بار که پا به این فرودگاه می گذاری برجسته ترین تصویری که در ذهن می نشیند تصویر در آغوش کشیدن های تنگ و اشک ریختن های سخت در آستانه وداع های طولانی است.
برای ما ایرانی ها دهه هاست که فرودگاه نه دریچه ای برای ارتباط با دنیا و دروازه ای برای آمدن و رفتن که آستانه ای برای وداع های پر سوز و غم انگیز بوده است.
کم بودن تبادلات و آمد و شدهای تجاری، سیاسی، ورزشی و فرهنگی در دهه های متوالی باعث شده است مهمترین کارکرد فرودگاه بین المللی برای بسیاری از ایرانیان آخرین منزل برای وداع با وطن یا عزیزی در راه سفر شاید بی بازگشت باشد.
در سال های اخیر با افزایش میزان سفرهای توریستی می رفت تا این کارکرد کم کم کمرنگ تر شود، اما مجموعه بحران های سیاسی- اقتصادی دهه گذشته باعث شد باز هم همچو سالهای نخستین پس از انقلاب سیل انبوه و همچنان تمام ناشدنی از ایرانیان باز هم از این منزل راهی سفری بعضاً بی بازگشت شوند.
همچنین سخت بودن امکان سفر هموطنان به بسیاری از کشورهای جهان سبب شده بسیاری از این وداع ها طولانی و پر سوز و گذازتر از آنچه باید باشد که هموطنان ما را به بسیاری از گوشه های این دهکده جهانی هنوز راهی نیست.
شاید خاطره مجموعه این تصاویر غم انگیز بود که باعث می شد زمانی که لحظه رفتن خودم نزدیک می شد سعی کنم تا حد ممکن از بازسازی این سناریوی غم آلود برای خود و عزیزانم جلوگیری کنم. کوله بار هجرت خود چنان سنگین است که نخواهی موقعیت ذاتاً ملال آور فرودگاه، خاصه برای آنها که از پس وداع با مسافرشان باید در بیابان های اطراف به جستجوی محل پارک ماشین شان بگردند سخت تر و غم انگیزتر کنی.
مطمئناً برای هر کسی که روزی کوله بار هجرت از وطن را بسته است، شب وداع (که سفرهای به مقصد هجرت به وقت ما اغلب همیشه نیمه شب هستند) از تلخ ترین و سخت ترین خاطرات همۀ عمر به شمار می رود، ولی وداع از دم در خانه و از سر کوچه آشنا هم برای تو و هم آنان که پشت سر می گذاری آسان تر از وداع از لوکیشن تراژیک فرودگاه خواهد بود.
با این کار گویی یک وداع طولانی و سخت را به یک خداحافظی سرسری هر روزه تقلیل و تخفیف می دهی. برای همین ها بود که به وقت سخت سفر تصمیم گرفتیم بدون همراه و صف الوداع گویان راهی شب تاریک و بیم موج و گرداب حائل فرودگاه شویم...
...ادامه دارد.