عصر ایران؛ سروش بامداد- خانم منیژه سطوتی همسر سپهبد مهدی رحیمی فرماندار نظامی تهران در اوج انقلاب 1357 در برنامه ای در تلویزیون صدای آمریکا از درگذشت دکتر ابراهیم یزدی اظهار خرسندی کرد و نسبت هایی به وزیر خارجه دولت موقت داد که از زبان دیگر سلطنت طلبان شنیده نشده بود.
خانم سطوتی البته کهن سال شده و طبعا به اقتضای همسری نتوانسته در طول نزدیک به 38 سال اعدام همسر خود به عنوان یکی از چهار نفر از اولین گروه از سران نظامی رژیم شاه را که در نخستین روزهای پس از انقلاب محکوم شدند هضم کند و هر چند از منظر وفاداری در خور توجه است اما چند نکته شگفت آور در سخنان این خانم سال خورده وجود دارد:
اول این که در برنامه تلویزیونی با اجرای گوینده ای که ظاهرا مدتی است همکاری ندارد مدام می گفت «یزدی کسی بود که فلان کار را کرد و چنین گفت» و بیننده اگر نداند گمان می کند بین رحیمی و یزدی خصومت شخصی بوده و انگار نه انگار که سخن از سپهبد مهدی رحیمی فرماندار نظامی تهران است که جانشین ارتشبد غلامعلی اویسی شد و در همان اولین مصاحبه هم باور نمی کرد انقلاب پیروز شده و مدام هشدار می داد ما را آزاد کنید و بدانید به گروگان گرفتن فرماندهان نظامی جرم سنگینی است!
ضمن این که مشخص نشد این اطلاعات را خانم سطوتی (رحیمی) از کجا آورده چون شوهر او در همان روزهای اول اعدام شده بود و در آن فضا که هیچ سانسور و کنترل رسانه ای در کار نبوده هیچ جا چنین ادعاهایی ثبت نشده است.
دوم این که به دروغ ادعا می کند دست سپهبد مهدی رحیمی را قبل از اعدام قطع کردند «چون می گفتند این همان دستی است که به اعلیحضرت سلام نظامی داده بود». جدای این که عکاسان و خبرنگاران گزارش تهیه کردند و تصاویر جنازه ها هم در روزنامه های کیهان و اطلاعات چاپ شد و این ادعا با همان عکس ها رد می شود تا کنون هیچ شخص دیگری چنین ادعایی را درباره اعدام مهدی رحیمی مطرح نکرده است.
سوم این که اولین گروه از فرماندهان نظامی تهران در دادگاهی به ریاست شیخ صادق خلخالی و با حکم او به عنوان حاکم شرع دادگاه انقلابی محاکمه و محکوم شدند و دکتر ابراهیم یزدی هیچ دخالتی در دادگاه نداشته است و این شایعات به خاطر پخش مصاحبه شتاب زده و هیجانی گروهی از انقلابیون با سران دستگیر شده از تلویزیون که به دست انقلابیون افتاد ایجاد شده است.
نکته دیگر این است که در همان جمع برخی از ژنرال ها قبل از پیروزی انقلاب ، زندانی خود حکومت شاه بودند.
ارتشبد نعمت الله نصیری رییس ساواک را شاه به عنوان سفیر به پاکستان فرستاد و بعد خود فراخواند و به زندان انداخت تا مصداقی برای این باشد که صدای انقلاب ضد فساد و ضد سرکوب را شنیده است و از این رو امیر عباس هویدا نخست وزیر 13 ساله و نعمت الله نصیری با سال ها سابقه ریاست سازمان امنیت یا ساواک را به زندان انداخت و بختیار هم قول محاکمه آنها را داد.
به عبارت دیگر سپهبد رحیمی در مقام فرماندار نظامی تهران چند ماه آخر خود زندان بان نصیری – بازداشتی در جمشیدیه- بوده و تعجب می کرد از این که او و نصیری با هم بازداشت شده اند و زندان بان و زندانی در کنار هم قرار گرفته اند.
تلویزیون صدای آمریکا با تکیه بر احساسات بیوه یک ژنرال اعدام شده در صبح دم پیروزی انقلاب می کوشد از ابراهیم یزدی یک صادق خلخالی بسازد در حالی که همه می دانند یزدی همفکر و جانشین بازرگان بود و داستان رو در رویی های بازرگان- خلخالی به قدری زبان زد خاص و عام بود که پس از سال ها و در پی مرگ بازرگان حضور خلخالی بر مزار او در مقبره بیات و شایعه حلالیت طلبیدن پس از مرگ برای مردم جالب شده بود.
دخالت ابراهیم یزدی در مورد بازداشتی های مدرسه رفاه نیز حسب اقوال مختلف محدود به امیر عباس هویدا و از بیم آزار دیدن نخست وزیر 13 ساله از جانب هم بندی هایی بوده که می دانستند اطلاعات زیادی دارد و از امام می خواهد دستور دهند اتاق او جدا شود.
در این که بازرگان و یزدی با اعدام هویدا مخالف بوده اند تردیدی نیست و بر این پایه دخالت او در اعدام گروه اول شامل نعمت الله نصیری رییس ساواک، مهدی رحیمی فرماندار نظامی تهران، منوچهر خسروداد فرمانده هوانیروز و رضا ناجی فرماندار نظامی اصفهان قطعا دروغ و ناشی از عداوت سلطنت طلبان با دکتر یزدی است.
البته این تکذیب به معنی انکار همه اخبار مربوط به اعدام این چهار نفر نیست. کما این که به گواه کسانی که هم چنان بعضا در قید حیات هستند واکنش آن چهار نفر با حکم اعدام صادق خلخالی یک سان نبوده است.
کما این که تیمسارخسروداد رفتاری نظامی وار پیشه می کند و به توصیه هایی در واپسین دقایق امید وار بوده و چون مهم ترین اتهام خود را در ماجرای ورود به منزل آیت الله سید کاظم شریعتمداری می دانسته امید داشته آیت الله پیغام بخشش بفرستد.
ارتشبد نصیری اما می دانسته کار تمام است و در واقع از همان زندان رژیم پهلوی خود را آماده کرده بود و آدم باهوش و سیّاسی هم نبود که دل به لابی و مذاکره ببندد.
در این میان رقت آور ترین وضع را رضا ناجی فرماندار نظامی اصفهان داشت که به شدت خود را باخته و عجز و لابه می کرده و این روایت هم گزاف نیست که از شدت ترس خود را خیس کرده بود و این رفتار از کسی سر می زد که در اصفهان با خشونت به حاکم مطلق بدل شده بود و البته بخش قابل توجه این هراس تابع محیط و غیر ارادی بود.
در این بین نوع رفتار سپهبد مهدی رحیمی همسر همین خانم منیژه سطوتی متفاوت بوده و ناظران و شاهدان در این باره متفق القول اند. بله او لابه نکرد و مانند یک نظامی وفادار به سوی جوخه آتش رفت اما این واقعیت نه تطهیر کننده کارنامه او در آن چند ماه است و نه ربطی به دکتر یزدی دارد.
هر چند این که خانم سطوتی شیخ صادق خلخالی را با دکتر یزدی اشتباه گرفته یا تصور می کرده انقلابیون پیروز به فرماندار نظامی تهران در رژیم ساقط شده مدال شجاعت می دهند یا به نقش همسرش در اوج انقلاب اشاره نمی کند جای شگفتی دارد اما یک وجه دیگر هم دارد:
این که او در عین حال خواهر همسر دکتر سید حسین فاطمی وزیر خارجه دولت ملی دکتر فاطمی هم هست که بعد از کودتای 28 مرداد 1332 اعدام شد و اساسا پیوند عاشقانه منیژه سطوتی و مهدی رحیمی در روزگار جوانی و به هنگامی شکل گرفت که همراه خواهرش ( پریوش سطوتی) به دیدار حسین فاطمی در دژبان مرکز می رفته و رحیمی هم در آن موقع سروان یا ستوان بوده است و از شگفتی های زندگی این دو خواهر این است که همسر یکی به اتهام مخالفت با شاه و دربار و با عنوان وزیر خارجه مصدق در سال 1333 اعدام می شود و 24 سال بعد همسر دیگری به خاطر وفاداری و فرمانداری نظامی همان حکومت شاه و بعد از برافتادن سلطنت.
تلاش رسانه های سلطنت طلب برای خشن جلوه دادن انقلاب اسلامی 1357 در حالی است که هم تلفات دوران انقلاب از تصورات و ادعاهای اولیه که در مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران هم آمده بسیار کمتر است و عدد 60 هزار نیست و زیر 3 هزار نفر است و هم اعدام های مربوط به سران رژیم پهلوی در قیاس با آنچه مثلا پس از انقلاب فرانسه رخ داد بسیار محدود تر بوده است.
شهیدانی که نام آنان بر کوی و خیابان است غالبا مربوط به جنگ هشت ساله اند و بحث اعدام ها هم از 60 به بعد محل مناقشه شد و تا قبل از آن محدود به سران رژیم پهلوی بود و اتفاقا در آن زمان که از چپ مارکسیستی تا مذهبی ها و مجاهدین و روشنفکران همه تایید می کردند یگانه صدای مخالفت از اردوگاه نهضت آزادی بر می خاست. گروهی که مرد شماره یک آن مهندس بازرگان بود و مرد شماره دو دکتر یزدی.
این که تلویزیون صدای آمریکا و بی بی سی فارسی به جای اشاره به سی و چند سال نقش انتقادی ابراهیم یزدی در عصر جمهوری اسلامی تنها بر نخستین ماه های انقلاب تاکید دارند اتفاقا تحلیل برخی از اصول گرایان رادیکال را تایید می کند که گویی مشکل آمریکایی ها نه با یک نحله فکری و نه حتی خود جمهوری اسلامی که با اصل انقلاب اسلامی است و گرنه این همه توقف بر یک گفت و گوی عادی در فضای هیجانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و نسبت دادن اعدام ها به او اخلاقی نیست. آن هم کسی که مرد شماره دو گروهی بوده که همواره به سازش کاری متهم شده و شخص خلخالی نیز بارها بازرگان را به تلاش برای توقف اعدام ها متهم کرده بود.
از بخش های دیگر مصاحبه اظهار خوش حالی خانم منیژه سطوتی به خاطر درگذشت دکتر یزدی در ازمیر ترکیه است در حالی که موضوع عجیب نیست. ابراهیم یزدی در تمام سال های گذشته در ایران بوده مگر اوقاتی که برای دیدار فرزندان یا درمان به آمریکا می رفته است.
اقامت در ازمیر هم دو دلیل داشت. یکی دریافت ویزا برای سفر در حالی که پیش از انقلاب سیتی زن بوده و خود پس از وزارت خارجه لغو کرد و دلیل دوم دیدار با همه فرزندان و نوادگان چون احتمال داشته یکی دو فرزند در صورت سفر برای خروج با مشکل رو به رو شوند یا چنین تصور می کرده است.
این که تلویزیون صدای امریکا در بررسی کارنامه یک شخصیت با 60 سال فعالیت سیاسی حتی سراغ اولین رییس جمهوری ایران که برای او پیام تسلیت فرستاد یا عباس امیر انتظام که سوگوار اوست یا همفکران و حتی منتقدان سیاسی نرود و یک راست برود سراغ بیوه ژنرال اعدام شده در سال 57 نشان می دهد که چرا این رسانه نتوانسته به اعتبار درخوری دست یابد و کینه از هر که در انقلاب نقش داشته ولو بعد تر هیچ دخالت و مسؤولیتی نداشته باشد کار را به اینجا می کشاند.
والا
اگه امام ازین جماعت نهضت آزادی برائت نمیجست، و کارنامه این دوستان بر هممون پوشیده میبود، امروز شما ایشون رو شهید یزدی هم خطاب میکردید...
كه ز سر پنجه شاهين قضاء غافل بود ؟
می شود سایتی پیدا کرد که از آن نتیجه گرفت هیتلر آدم محبوبی بوده است بر اساس همین استدلال شما!!
فقط محض سرگرمي ميگن خوبه!!!
در روزگاری که سلطنت طلبان با پررویی تمام به انتقاد از جمهوری اسلامی نشسته اند حمایت تمام قد از انقلابیونی که نقش آفرینان انقلاب بوده اند امری پسندیده است هرچند در برخی مباحث اختلاف نطر هم داشته باشیم
اما انقلاب ایران انقدر بزرگ بود که از نهضت آزادی تا روحانیت مبارز را در خود جای دهد
چه خوب است اخلاق همیشه خوب باشد نه فقط مخالفان را در قبال خود به اخلاق توصیه کنیم و خود در مقابل مخالفانی که زورمان بهشان میرسد نیازی به مراعات اخلاق نبینیم
ربطي به يزدي نداره