نخستین هفته مهرماه گذشت و دانشآموزان در سراسر کشور٬ بار دیگر طعم نشستن پشت میزهای جدید٬ باز کردن کتابهای گشوده نشده٬ بوی کاغذ نو و صدای قلم تازه تراشیده شدهای که روی کاغذ کشیده میشود را چشیدند و هیجان آشنایی با معلمانی که یک سال آنان را در خانه دومشان همراهی خواهند کرد، تجربه کردند. کلاسها آماده بودند تا آموزش و پرورش٬ پذیرای میهمانان یک ساله خود باشد. در خوزستان، اما...
آموزش و پرورش در تابستان تعطیل نیست. در آن برهه از سال که مشتاقان علم در استراحتی چند ماهه بهسر میبرند٬ مسوولان آموزش و پرورش بیوفقه در تلاش هستند تا در پایان تعطیلات تابستانه٬ نوازش زنگ مهر و آغاز مجدد فصل دانش٬ خدماتشان تا حد ممکن شامل حال همه و به بهترین نحو باشد و در عین حال خاطرات خوبی را از سالهای کودکی و نوجوانی در ذهن مخاطبان خود حک کند.
به جرات میتوان گفت٬ مدرسه تنها پلی است که هر فردی که در جامعه به جایگاهی دست پیدا کرده٬ مسوولیتی بر عهده گرفته یا صاحبنظری شده٬ از آن عبور کرده است و از این پس هم اگر کسی بخواهد به جایگاهی برسد باید با اجبار انکارناپذیری از همین گذرگاه بگذرد و هر کس هم جایگاهی برای فرزند خود میخواهد باید او را از این گذرگاه عبور دهد؛ مدرسه پلی است که به دست آموزش و پرورش ساخته و مرمت میشود و در ماورای آن٬ آینده یک کشور قرار دارد. اگر بخشی از پل بشکند٬ بخشی از آینده شکسته شده است.
با این توصیفات٬ اهمیت این نهاد بر کسی پوشیده نیست. در خوزستان٬ گرچه زنگ آغاز فصل دانش همزمان با سراسر کشور نواخته شد٬ برای برخی دانشآموزان نوای این زنگ تنها نوای آغاز مهر و نه آغاز فصل دانش بود. دانشآموزانی که به گناه زندگی در مناطقی شاید محرومتر از سایر مناطق استان٬ یا به نبود معلم و یا به نبود کلاس و فضای آموزشی مناسب، محکوماند. کودکانی که با آغاز سال تحصیلی شاید هنوز تنها نام «دانشآموز» را یدک میکشند.
گرچه ممکن است در تمام استانها٬ ادارات آموزش و پرورش مشکلات خاص خود را داشته باشند٬ اما در این استان چندزبانه٬ آموزش و پرورش با مشکلاتی از چند رنگ دستوپنجه نرم میکند. مشکلاتی که در میان آنان کمبود معلم و فضای آموزشی حرف اول را میزند. مشکلاتی که اگر بخواهد ریشهیابی شود٬ از محرومیت در سالهای دفاع مقدس تا مظلومیت در حمله ریزگردها را شامل میشود و میتوان درباره آن کتابها نوشت!
نتیجه مجموعه تمام مظلومیتها و محرومیتهای خوزستان٬ مهاجرت نخبگان و متخصصان و تحصیلکردگان و به طورکلی نیروی انسانی باارزش از استان خواهد بود. حرفی هم در آن نیست٬ داشتن یک زندگی ایدهآل خواسته بدیهی هر انسانی است، اما چه شده که نخبگان استان دریافتهاند در خوزستان نمیتوان این زندگی را جستوجو کرد؟ اگر خوزستان معلمانی باغیرت و از خود گذشته نداشته باشد که برای فرزندان این سرزمین تلاش کنند٬ آیا میتوان به پیشرفت آن امید داشت؟
آموزش و پرورش خوزستان٬ بارها مشکل کمبود معلم و نیروی انسانی خود را به شکلهای مختلف، ازجمله «کمبود ۱۰ هزار معلم»٬ «وجود یکششم کمبود نیروی انسانی آموزش و پرورش کشور در خوزستان» و ... اعلام کرده است که این کمبود ممکن است در برخی مناطق موجب تراکم دانشآموزان کلاس و کاهش کیفیت آموزشی شود و در برخی مناطق دیگر خود را به شکل «نبود» معلم نشان دهد.
درست است که آموزش و پرورش خوزستان در چند سال اخیر یکی از اهداف خود را تلاش برای شناسایی و پوشش بازماندگان از تحصیل قرار داده و تا حدود زیادی نیز در این کار موفق بوده است٬ اما اگر امروز برای دانشآموزان این مناطق کاری نشود٬ همین افراد، نسلهای بعدی بازمانده از تحصیل خواهند بود و این چرخه از حرکت باز نخواهد ایستاد.
در ابتدای کار منطقه غیزانیه٬ سپس گلدشت اهواز و بعد اهالی روستای تنگه آبادان به تنگ آمدند و فاجعه آنجاست که مردم خوزستان برای داشتن تجهیزات پیشرفته آموزشی فریاد نمیزنند٬ آنها تنها یک چهاردیواری برای آویزان کردن تخته سیاه و یک معلم میخواهند؛ ابتداییترین عناصری که میتواند یک کلاس درس را تشکیل دهد! خوزستان بر تحصیل فرزندانش غیرت دارد٬ خوزستان بر پیشرفتش غیرت دارد و این فریاد نشان میدهد که این غیرت حتی در محرومترین مناطق استان انکارناپذیر است.
تصور این امر مشکل است که یک ادارهکل به تنهایی بتواند خدمترسانی بدون نقص و کمبود را به بیش از یک میلیون نفر در یک استان انجام دهد. این کاری است که آموزش و پرورش خوزستان تلاش میکند انجام دهد و تا امروز از هر تریبونی استفاده کرده تا نیازمندیها و کمبودهایش را اعلام کند و دوستانه، تمام دستگاهها را به همکاری فرا بخواند. کاش دستگاهها به یاد بیاورند که تکتک آنها از همین پل آموزش و پرورش عبور کردهاند و با وجود نقصی در این پل٬ در آینده فعالیت خودشان اگر مشکلی ایجاد نشود٬ پیشرفتی هم حاصل نخواهد شد.