محمدرضا باهنر میگوید: ابراهیم رئیسی چهره شاخص اصولگرای کاریزما نیست و دیگر دوران اینکه به دنبال آدمهای حقیقی کاریزما بگردیم تمام شده، همچنانکه در جریان اصلاحطلبی نیز کسی کاریزما نیست.
به گزارش ایسنا، بعد از ۲۸ سال نمایندگی مجلس حالا دو سالی است که فقط به صندلیهای مجمع تشخیص مصلحت نظام، دبیرکلی جامعه اسلامی مهندسین و ریاست جبهه پیروان خط امام و رهبری تکیه زده و همچنان حضور پررنگی در سیاست کشور دارد؛ شاید به عقیده برخی هنوز مهندس لابیگری و رایزنیهای سیاسی باشد.
میگوید که "حصر" و "ایجاد محدودیتها برای رئیس دولت اصلاحات"مسائل حاشیهای هستند، میخواهد در این باره سوالی نپرسم و او هم پاسخی نمیدهد.
معتقد است نباید از حالا دعواهای انتخاباتی دو سال آینده را آغاز کرد و رسانهای کردن مباحث سیاسی درون گروهها و جریانات سیاسی کار درستی نیست، اما در عین حال تاکید میکند که اصولگرایان به آینده ناامید نیستند و حتما میخواهند مجلس یازدهم و دولت سیزدهم را داشته باشند.
به نقش جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی اشاره میکند و میگوید که جمنا شروع کننده خوبی در جهت وحدت بخشی به اصولگرایان بود اما به اصلاح ساختاری نیاز دارد و آنها اکنون در حال مذاکره، گفتوگو و بازسازی ساختاری خود هستند.
این فعال سیاسی اصولگرا همچنین میگوید: در انتخابات اخیر هیچ کس به آقای میرسلیم یا آقای هاشمی طباء به این امید رای نداده که آنها رای بیاورند، بلکه فقط میخواسته در انتخابات شرکت کند. خود من در سال ۸۸ به آقای رضایی رای دادم و به آقای موسوی و احمدی نژاد رای ندادم، نه اینکه فکر کنم آقای رضایی رای میآورد بلکه چون آن دو کاندیدا مطلوب من نبودند.
*مردم همیشه نتیجه رای خود را دیدهاند
محمدرضا باهنر در گفتوگو با ایسنا، ابتدا درخصوص فضای سیاسی کشور، اظهار کرد: انتخابات در کشور ما مهم و تاثیرگذار است و مردم همواره تاثیر نتیجه آرای خود را دیدهاند. تاثیر ملموس حضور مردم در انتخابات و نوع رایشان قابل توجه بوده، به همین دلیل در زمان انتخابات معمولا گفت و شنودها، تک و پاتکها و رقابتها زیاد میشود و بسیاری از مسائل مملکت را تحت الشعاع خود قرار میدهد.
وی ادامه داد: ما تا حدود پنج سال قبل به طور متوسط سالی یک انتخابات مهم داشتیم که حدود شش ماه فضای جامعه را درگیر خود میکرد و هیجانات را بالا میبرد، فضای انتخابات همیشه در کشور ما همه گیر میشود؛ اگر انتخابات را زلزله به حساب بیاوریم، حدود ۴ – ۵ ماه پیش لرزه داریم و ۵ – ۶ ماه هم پسلرزه. بنابراین تمام فضای زمانی کشور تحت الشعاع انتخابات است و این یکی از دلایل اصلی بود که زمان انتخاباتها دو به دو با یکدیگر منطبق شد تا هر سال شاهد برگزاری انتخابات نباشیم و اکنون هر دو سال یک بار برگزار میشود. ما در مجمع تشخیص مصلحت نظام این موضوع را مصوب کردیم و مجلس نیز کمک کرد.
*نباید از حالا دعواهای انتخاباتی دو سال آینده را آغاز کرد
این فعال سیاسی اصولگرا خاطر نشان کرد: فضای انتخاباتی در کشور خوب و مفید است و مردم را به صحنه آورده و آنها را به رقابت سالم وادارمیکند، اما این نمیتواند دائمی باشد؛ چرا که مملکت خیلی کارها، مشکلات، گرفتاریها و مسائل دیگر دارد و مسئولین باید به دنبال حل آنها باشند که حل کننده اصلی نیز عموما مجلس و دولت است. بنابراین از حالا نباید بحثهای انتخاباتی دو سال آینده و چهار سال آینده را آغاز کرد. به نظر من این اصلا معنا ندارد.
باهنر تاکید کرد: ایرادی ندارد که تشکلها و گروهها و جریانات سیاسی در درون خود بحث داشته باشند، اما رسانهای کردن این فضا کار درستی نیست، دعواهای انتخاباتی نباید از حالا شروع شود چرا که مسئولین به کار خود نمیرسند.
*رای ۱۶ میلیونی ابراهیم رئیسی متعلق به کیست؟
دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین با اشاره به رای ۱۶ میلیونی ابراهیم رئیسی در انتخابات اخیر، گفت: در هر دو انتخابات ۹۲ و ۹۶ آقای روحانی برنده شدند، اما با این تفاوت که در سال ۹۲ رای ایشان ۵۰ درصد بود و آراء دیگر بین سایر کاندیداها تقسیم شد اما در انتخابات اخیر رای آقای روحانی از ۵۰ درصد به حدود ۶۰ درصد ارتقاء پیدا کرد و در عین حال رای اصولگرایان به طور متراکم ۴۰ درصد بود. حال سوال این است که این ۴۰ درصد سبد رای چه فرد و جریانی است؟ برای آقای قالیباف است یا آقای رئیسی یا جمنا یا جامعه اصولگرایی؟
وی افزود: باید بگویم که همه اینها بود به همراه موارد دیگر، یعنی برخی آراء برای افرادی بود که از عملکرد آقای روحانی راضی نبودند که ممکن است اصولگرا هم نباشند. عدهای هم به کاندیدایی رای دادند که مطمئن بودند رای نمیآورند یعنی کسانی که به آقایان هاشمی طباء و میرسلیم رای دادند چه فکر میکردند؟ فکر میکردند رای می آورند؟ تصور من این است که هیچ کس به آقای میرسلیم یا آقای هاشمی طباء به این امید رای نداده که آنها رای بیاورند، بلکه فقط میخواسته در انتخابات شرکت کند. در عین حال کاندیداهای اصلی را نمیپسندیده یا قبول نداشته است.
*سال ۸۸ به محسن رضایی رای دادم چون موسوی و احمدی نژاد مطلوبم نبودند
باهنر تصریح کرد: همانطور که خود من در سال ۸۸ به آقای رضایی رای دادم و به آقای موسوی و احمدی نژاد رای ندادم، نه اینکه فکر کنم آقای رضایی رای میآورد بلکه چون آن دو کاندیدا مطلوب من نبودند.
این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام یادآور شد: عکس این موضوع هم صادق است، یعنی ما اطلاع داریم که اصولگرایانی به آقای روحانی رای دادند چون ایشان را نیروی اصلاحطلب نمیدانستند و ممکن است نقدهایی هم به ایشان داشته باشند اما بین کاندیداهای موجود آقای روحانی را ترجیح دادند. بنابراین چون انتخابات در کشورمان جریانی است و نه حزبی، جریانها با یکدیگر رقابت نمیکنند و شناور هستند و چفت و بست محکمی ندارند. در عین حال هزینه و فایده آنها زیاد نیست و در کشور ما خیلی راحت میشود که افراد یک بار به جریان خاصی رای دهد و دفعه بعد به جریانی دیگر.
وی همچنین گفت: در مجموع میتوان گفت که در انتخاباتی که گذشت، ۴۰ درصد به اصولگرایان رای دادهاند و ۶۰ درصد به آقای روحانی و نمیتوان خیلی دقیق گفت که چه میزان از این آراء برای کدام فرد یا جریان و نگاه سیاسی است. ما اگر زمانی چند حزب قدرتمند با کاندیداهای مشخص داشته باشیم، آن وقت میتوانیم وزن دقیقتری از این آراء به دست آوریم.
این نماینده پیشین مجلس خاطر نشان کرد: در انتخابات مجلس نیز با اینکه جریانات سیاسی نقش زیادی ایفا میکنند اما این نقش به اندازه تاثیرگذاری در انتخابات ریاست جمهوری نیست چرا که در حوزههای انتخابیه کوچک رقابت بین افراد است نه جریانها و نگاه های سیاسی.
باهنر ادامه داد: در تهران یا شهرهای بزرگ مردم به لیستها و امضاها رای میدهند نه لزوما به کاندیداها، اما در شهرهایی با دو یا سه نماینده مردم کاری به جناحها ندارند و به فرد رای میدهند. بنابراین نقش احزاب در انتخابات مجلس از دیدگاه من ضعیفتر است و در انتخابات ریاست جمهوری نقش کاملتری ایفا میکنند.
*رئیسی چهره شاخص اصولگرای کاریزما نیست
رئیس جبهه پیروان خط امام و رهبری درباره جایگاه فعلی ابراهیم رئیسی در جریان اصولگرایی، گفت: به هر حال ایشان در دورهای کاندیدای این جریان بودند اما اینکه در دور آینده نیز کاندیدای اصولگرایان هست یا نه اصلا نمیتوان قضاوت کرد.
وی افزود: اگر ما بخواهیم چهرههای کاریزماتیکی از جریان اصولگرایی نام ببریم افرادی همچون حضرت آیتالله مهدوی کنی و آقای عسگراولادی از این جمله بودند اما این که بگوییم آیا آقای رئیسی توانسته جای یکی از دو تن را بگیرد یا خیر، باید بگویم نه، حتما نگرفته. این که آیا مجددا کاندیدا خواهد شد یا نه، باز هم نمیدانم و این که اگر باز کاندیدا شود همه اصولگرایان روی او تفاهم میکنند یا خیر را نیز نمیتوان پیش بینی کرد.
این فعال سیاسی اصولگرا تاکید کرد: در انتخابات اخیر نیز کاندیداهای مطرح اصولگرا چند نفر بودند و حتی چند روز قبل از برگزاری انتخابات آقای قالیباف کنار رفت که هنوز برخی اینطور تحلیل میکنند که اگر آقای قالیباف میماند و آقای رئیسی کنار میرفت، رای آقای قالیباف بیشتر بود. هر چند من این حرف را قبول ندارم، اما به هر حال همه این سناریوها محتمل است و طرفدار دارد.
باهنر همچنین اظهار کرد: به طور کلی من فکر نمیکنم آقای رئیسی به عنوان یک چهره شاخص اصولگرای کاریزما به حساب بیاید و در حال حاضر اصولگرایان بعد از جریان آیت الله مهدوی کنی و آقای عسگراولادی، شخص حقیقی که بتواند همه مجموعه اصولگرایی را دور هم جمع کند، به خود ندیده. هر چند زمان آن دو تن نیز اختلافاتی وجود داشت و اجماع کامل نبود اما درحال حاضر چنین چهرهای در میان اصولگرایان وجود ندارد. از طرفی من حرف فراتر از این بحثها دارم و می گویم که اصولا اصولگرایان و اصلاح طلبان و جریانات سیاسی خیلی نباید دنبال چهرههای حقیقی کاریزما باشند، ممکن است یک شخصیت حقوقی پیدا شده و کاریزما شود، به طور مثال حزب قدرتمندی شکل بگیرد، اما دوران اینکه به دنبال آدمهای حقیقی کاریزما بگردیم، تمام شده است.
دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین یادآور شد: قدیمترها برخی از واژه پدرسالار استفاده میکردند، به معنای حضور اشخاصی که بر قلبها حکومت داشتند و افرادی آنها را دوست داشته و مرید آنها بودند، اما آن دوران گذشته و اینکه یک نفر بیاید مراد طیف عظیمی از کشور باشد، شدنی نیست.
*کسی در جریان اصلاحطلبی کاریزما نشده است
وی در پاسخ به این پرسش که اصولگرایان به دنبال یافتن چنین فردی هستند یا خیر؟، گفت: اگر دنبالش هم باشند، گیرشان نمیآید. در میان اصلاح طلبان نیز همین گونه است. شاید یکی دو نفر جایی حرفی بزنند اما مجموعه عواملی جمع میشود تا اتفاقی بیفتد و این نیست که چهرهای در این جریان کاریزما شده باشد و بتواند رهبریت جریان اصلاح طلبی را به عهده بگیرد.
باهنر در واکنش به این پرسش که آیا سیدمحمد خاتمی رهبر جریان اصلاحات نیست؟، اظهار کرد: مجموعهای از عوامل دور هم جمع شده تا اتفاقاتی بیفتد. در انتخابات سال ۹۲ که آقای روحانی رای آورد، گویا مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی در جلسهای دلخور شده و گفته بودند که اگر ما از آقای روحانی حمایت نمیکردیم ایشان ۵ – ۶ درصد رای بیشتر نداشت و همین هم بود.
این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام تصریح کرد: به طور مثال اگر در همان سال آقای هاشمی رفسنجانی در انتخابات ثبت نام نکرده بود و یا ثبت نام کرده و تایید صلاحیت شده بود و یا رقبای آقای روحانی متراکم و منسجم شده بودند، دیگر نه رای ۵۰ درصدی وجود داشت و نه آقای خاتمی میتوانست رهبریت جریانی را بر عهده بگیرد، بنابراین ابر و باد و مه و خورشید فلک در یک مقطع کوتاه یکی شدند و اتفاقی افتاد و آقای روحانی رای آورد، اما در انتخابات سال ۹۶ اینگونه نبود و عملکرد آقای روحانی و اعتماد به او باعث رای آوری شد و علیرغم نقدهای جدی که به ایشان وارد بود، مردم مقایسه کردند و دیدند نمیتوانند به سفرههای پهن نشده اعتماد کنند. هر چند رقبای آقای روحانی نیز وعدههای سنگین و بزرگی دادند اما جامعه به آن باور نرسید که آنها میتوانند این کارها را انجام دهند.
*جمنا شروع کننده خوبی در جهت وحدت بخشی به اصولگرایان بود اما به اصلاح ساختاری نیاز دارد
وی درباره فعالیتهای فعلی جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی(جمنا)، گفت: جمنا در حال مذاکره، گفتوگو و بازسازی ساختاری خود است. جمنا شروع کننده خوبی در جهت وحدت بخشی به اصولگرایان بود و توانست نقش خوبی ایفا کند اما در درون ساختار اصولگرایان نقدهایی نیز به آن وارد شد و کسانی که عمدتا به جمنا پیوستند و یا سکوت کرده و با آن مخالفت نکردند، بیشتر به امید رسیدن به آن وحدت بود، اما در آن مقطع به وحدت فلسفی و مواضع نرسیدند، بلکه فقط وحدتی ایجاد شد تا بتواند رای اصولگرایان را متراکم کند که این اتفاق افتاد.
این نماینده پیشین مجلس تاکید کرد: بنابراین جمنا شروع کننده خوبی بوده اما اگر بخواهد ادامه دهد حتما به اصلاح ساختاری نیاز دارد. من اعتقاد ندارم که جمنا میتواند یک حزب جامعه فراگیر شود و خود آنها نیز مدعی این قضیه نیستند بلکه میخواهند جمع کننده گروهها و فعالان سیاسی اصولگرایان باشند و سرمایههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را کنار یکدیگر قرار دهند که در این حوزه نقش خوبی ایفا کرده اند.
باهنر خاطر نشان کرد: از سویی در جمنا به آن میزان که باید، به تشکلهای سیاسی بها داده نشد. البته آنها معتقد بودند که تشکلهای سیاسی همگی قادر به جمع کردن ۵۰ درصد رای مردم نیستند که این حرفشان نیز قابل تامل و درست بود؛ چون میگفتند که ما یکسری سرمایههای اجتماعی و فرهنگی داریم که سیاسی نیستند اما مواضع انقلابی و قابل قبولی است که باید نقش آنها را در انتخابات مورد توجه قرار داد و پررنگ کرد بنابراین در این راستا گام برداشتند.
وی افزود: دلیل کم رنگ شدن حضور آنها در فضای رسانهای نیز همان است که ابتدا گفتم، ما فکر میکنیم ضرورتی ندارد کسانی که میخواهند فعالیت سیاسی و انتخاباتی داشتند باشند در غیر زمان نزدیک به انتخابات این کار را انجام دهند چون دلیلی ندارد فضای کشور همواره سیاسی و در درگیری باشد.
*اصلاحطلبان چهرههای تند و تیزی برای وزارتخانهها طراحی کرده بودند اما آنگونه نشد
این فعال سیاسی اصولگرا در پاسخ به این پرسش که آیا اصولگرایان میتوانند بار دیگر در سالهای آتی سکان قدرت کشور را در اختیار بگیرند یا خیر و این که آیا برنامهای برای آن دارند، اظهار کرد: چون اصولگرایان و اصلاح طلبان حزبی جامع و مانع نبوده و طیف محسوب میشوند، این قضاوتها نیز درباره احتمال برنده شدن یا باختنشان در آینده سخت است.
باهنر ادامه داد: مثلا مجلس دهم نسبت به مجلس نهم اصلاحطلبتر است اما یک اصلاح طلب نتوانست رئیس آن شود و با اینکه آقای عارف زحمت کشید و فعال بود و لیست امید هم به طور کامل رای آورد، اما به هر حال آقای عارف نتوانست رئیس مجلس شود درحالی که تبلور نتیجه انتخابات، انتخابات هیات رئیسه است. یا در انتخابات ریاست جمهوری نیز همین اتفاق افتاد. به هر حال آقای روحانی چهره مطلوب و ایدهآل اصلاحطلبان نیست و خودشان نیز این را نمیگویند و حتی بعضی اصلاحطلبان معتقدندکه دولت دوازدهم نسبت به دولت یازدهم فاصله بیشتری با اصلاح طلبان دارد.
وی در این رابطه اظهار کرد: اصلاحطلبان چهرههای تند و تیزی برای وزارتخانهها و مناصب دیگر طراحی کرده بودند اما آنگونه نشد. نهایتا میتوان گفت که اگر احزاب قدرتمند وجود داشته باشد خیلی فرق نمیکند کاندیدای اصلاحطلبان آقای حسن باشد یا تقی یا نقی، اما اکنون اصلا اینگونه نیست و اگر به جای آقای روحانی فرد دیگری کاندیدا میشد حتما تعداد رای بسیار متفاوتتری داشت.
*اصولگرایان حتما میخواهند مجلس یازدهم و دولت سیزدهم را داشته باشند
دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین تصریح کرد: در میان اصولگرایان نیز همین گونه است، اگر به جای آقای رئیسی فرد دیگری بود آراء خیلی تفاوت میکرد. نمیخواهم بگویم آراء کمتر میشد یا بیشتر اما تفاوت زیادی داشت بنابراین در حال حاضر ترکیبی از چهرههای حقیقی و شخصیتهای حقوقی و امضاها و مهرهایی که به لیستها می خورند، مجموعا سبد رایی را درست میکند. در حال حاضر نیز اصولگرایان ناامید نیستند و حتما دنبال کار هستند و میخواهند مجلس یازدهم و دولت سیزدهم را داشته باشند.
*در مجلس دهم همان مسیر مجالس قبل طی میشود
باهنر در ادامه گفتگو با توجه به داشتن بیش از ۲۰ سال سابقه نمایندگی، درباره عملکرد مجلس دهم، گفت: این مجلس نیز مانند مجالس نهگانه قبلی کار خود را میکند. لوایح بودجه و برنامه را بررسی و تصویب میکند و روال عادی کارها طی می شود . اما اگر انتظار داشتیم مجلس دهم کاری متفاوت با کار سایر مجالس انجام دهد، چنین چیزی رخ نداده و همان مسیر قبلی طی میشود.
وی افزود: اگر از نظر ساختاری و تشکیلاتی نیز ایراداتی دارد، این طبیعی است چون به فرض اگر توقع داشته باشیم کسی که امروز نائب رئیس شده مانند فردی که ۱۲ سال نائب رئیس بوده کار کند، این توقعی غیر عاقلانه و غیر عادلانه است و من خودم روزی که نائب رئیس شدم نقاط ضعف بسیاری داشتم که به تدریج با کسب تجربه رفع شد و نمیتوان توقع داشت آقای پزشکیان یا آقای مطهری مانند کسی کار کنند که ۱۲ سال نائب رئیس بوده اما اگر بخواهیم عملکرد سال اول آنها را با عملکرد سال اول نائب رئیسی من مقایسه کنیم باید بگویم که بسیار مسلط و خوب کار میکنند اما به هر حال تجربه ۱۲ سال نائب رئیسی فرد را قدرتمند و با نفود میکند و این امری طبیعی است. شاید آقای پزشکیان دو سال دیگر بتواند مانند یک نائب رئیس با سابقه دوازده سال، فعالیت کند.
این نماینده پیشین مجلس خاطر نشان کرد: علت اصلی این که در مجلس دهم اتفاق خاصی هم رخ نداده، کم تجربگی افراد است. مثلا بسیاری از نمایندگان تهران در هر دوره تا پیش از این مجلس، چندین دوره سابقه نمایندگی داشتند اما این بار عموما نمایندگان تجربه اولشان بود.
باهنر درباره راه حل رفع مشکل بیتجربگی نمایندگان مجلس، گفت: جبران این کمبودها به عهده احزاب است و اگر این عزیزانی که وارد مجلس شدهاند همگی پشتوانه حزبی داشته باشند، آن حزب یک اتاق فکر و پژوهشکده است، برنامه تعریف میکند که این عزیزان هم میتوانند آن را پیاده کنند اما چنین چیزی وجود ندارد و وضعیت اینگونه میشود.
وی تاکید کرد: به طور کلی میتوان گفت که هر نمایندهای در مجلس بعدی تکرار شود به نفع عملکرد مجلس است اما متاسفانه ساختار در کشور مشکل اساسی دارد و باید حل شود. از نظر من راهحل فقط تشکیل احزاب است به طوریکه به قول مرحوم آقای پرورش، بعضی از نمایندگان که به تهران میآیند تا میخواهند خیابانهای تهران را یاد بگیرند دورهشان تمام میشود. چقدر باید وقتمان را صرف کسب تجربه آدمهای بیتجربه کنیم؟ اگر حزب وجود داشته باشد با این رویه دوی امدادی ایجاد میشود و نفر قبلی کار را تحویل نفر بعدی میدهد اما چون حزب نداریم همه افراد باید کارشان را از اول شروع کنند.
-در پایان گفتوگو از باهنرخواستم درباره برخی اشخاص نظرات کوتاهی ارائه دهد اما او نخواست درخصوص افراد اظهار نظر کند. نهایتا نظر خود را درباره برخی دستگاهها و احزاب بیان کرد.
قوه قضاییه: باید مامن مردم برای احقاق حق باشد. قوه قضاییه تلاشهای زیادی میکند و به قول معروف سراغ دانه درشتهای خوبی هم رفته و یکسری احقاق حق انجام میشود اما باید پناه مردم عام باشد و عموم مردم از عملکرد قوه قضاییه راضی باشند. اگر قوه قضاییه فعال و پویا باشد میتواند مملکت را اصلاح کند.
دانشگاه آزاد اسلامی: روز اول به دلایل خیلی خوبی تاسیس شد، در حال حاضر نیز خیلی از مشکلات کشور را حل میکند اما نیاز به اصلاحات ساختاری جدی دارد. البته این موضوع به دانشگاه دولتی هم بر میگردد. ما یک زمانی نیروی انسانی تربیت شده در کشور کم داشتیم اما امروز تحصیلات موجود در کشور متاسفانه هیچ ارتباطی با بازار کار ندارد و باید بگویم که طوری شده که دانشگاهها دنبال دانشجو هستند تا بتوانند حقوق اساتید خود را بدهند به طوریکه دانشگاهها، برای حفظ خودشان دانشجوها را از دهان یکدیگر قاپ میزنند بنابراین آموزش عالی ما اعم از دولتی و آزاد نیازمند اصلاح ساختاری است.
جبهه پایداری: روزهای اولی که جبهه پایداری تاسیس شده بود مواضع خیلی تند و تیزی داشت اما اکنون که در فضاهای واقعی قرار گرفته و احساس میکنم مقداری مجرب شده و میتوان با آن کار کرد. زمانی برخی افراد در جریان اصولگرایی میگفتند که نمیتوان به هیچ وجه با جبهه پایداری کار کرد اما الان میشود و این تعادلها و واقعگراییها در حال به وجود آمدن است. مقام معظم رهبری نیز روزی فرمودند که "اصولگرایی چیزی بین حفظ ایدهآلها و نگاه به واقعیات است." اگر کسی بخواهد فقط ایدهآل فکر کند نمیشود و یا فقط واقعیات را ببیند، ایدهآلها را از دست میدهد. بنابراین اصولگرایی حرکتی تعادلبخش بین ایدهآلها و واقعیتهای کشور است که جبهه پایداری در حال نزدیک شدن به این وضعیت است.
حزب موتلفه اسلامی: آنها دوستان قدیمی ما و ریشهدارترین و قدیمیترین حزب کشور هستند که ریشه آن به قبل از انقلاب و نهضت حضرت امام (ره) بر میگردد اما در هر صورت افکارشان آن جذابیتی که باید را ندارد.
جامعه اسلامی مهندسین: یک تشکیلات صنفی و البته ریشهدار است. ما سعی کردیم نخبهگرا باشیم تا کمیتمان بالا برود و معمولا در مجالس و دولتهای مختلف نفوذ داریم اما انتظارمان از جامعه اسلامی مهندسین بیش از شرایط فعلی است.
حزب کارگزاران سازندگی ایران: دولتساخته بود و با رفتن دولت نیز کمرنگ شد. این حزب ساخته و پرداخته دولت آقای هاشمی بود که بعد از آن کمرنگ شدند. حزب مشارکت نیز همینگونه و ساخته و پرداخته دولت اصلاحات بود که بعد کمرنگ شد. احزاب واقعی باید دولتساز باشند و نه دولتساخته، چرا که با رفتن دولتها خودشان هم کمرنگ و محو میشوند.
حزب اتحاد ملت و حزب اعتماد ملی: (باهنر از وجود چنین احزابی اظهار بی اطلاعی کرد و گفت که افراد این احزاب را نمیشناسد.)