عصر ایران - در یک ماه اخیر، فرصتی دست داد تا سفرهایی به ژاپن، کره جنوبی و مالزی داشته باشم؛ کشورهایی که هر گاه سخن از توسعه ایران گفته می شود، نامی از آنها نیز به میان می آید: زمانی از الگوی ژاپن سخن به میان می آید و حتی تعبیر ژاپن اسلامی ابداع می شود؛ گاه گفته می شود که روزگاری، این کره جنوبی بود که آرزو داشت مانند ایران باشد و افسوس خورده می شود که امروز معادله برعکس شده است؛ و سرانجام با چندین درجه تخفیف، خیلی ها به الگوی مالزی بسنده می کنند که به عنوان کشوری اسلامی، توانسته است از بقیه کشورهای مسلمان پیشی بگیرد و سری در میان سرها در آورد.
البته نمی خواهم درباره این که کدام یک از این سه کشور، الگوی مناسب تری برای ما باشند بنویسم چرا که باور داریم نمی توان یک کشور خاص را به عنوان الگوی کامل توسعه پیش رو گذاشت و "واو به واو" از آن تقلید کرد؛ با این حال، می توان اصول مشترک توسعه را از کشورهای توسعه یافته یا در مسیر توسعه دریافت و به کار گرفت.
از این رو می کوشم آنچه از این کشورها در این سفرها درباره زیرساخت های توسعه دریافتم را به اختصار بیان کنم:
میهن دوستی
شما نمی توانید ملکی را آباد و از آن مراقبت کنید، بی آن که دوستش داشته باشید.
در ژاپن، کره جنوبی و مالزی، این وطن دوستی و احترام به میهن را کاملاً مشاهده کردم. هیچ کس را در این سه کشور ندیدم که از وطنش دلزده باشد. تمایل به مهاجرت و دل کندن از وطن نیز هرگز در این سه کشور، یک اپیدمی نبود.
آنچه در هر سه کشور دیدم این بود که مردمانشان نه تنها وطن شان را عمیقاً دوست داشتند، بلکه می خواستند کشورشان را به رخ توریست های خارجی بکشند؛ از شهروند ژاپنی که در متروی توکیو با او هم صحبت شدم و تور لیدر کره ای که ما را به مرز دو کره می برد تا راننده تاکسی در کوآلالامپور، همه و همه می کوشیدند ولو در حد یک جمله هم که شده از وطن شان تعریف و ما را به لذت بردن از آن دعوت کنند.
کشور، برای آنها "خانه"بود و این خانه بودن را می توانستی از نریختن زباله در معابر عمومی تا عالی ترین سطوح کشورداری، لمس کنی، حتی اگر فقط چند روز مهمانشان بوده باشی.
تمرکز
این اصل را در ژاپن بیشتر از کره و در کره بیشتر از مالزی دیدم. مردم این کشورها - به ویژه دو تای اولی - وقتی کاری را انجام می دهند، تمام توانایی های ذهنی و بدنی شان را در آن کار متمرکز می کنند و با حوصله فراوان بدان می پردازند.
این تمرکز به آنها امکان می دهد تا از هدر رفت انرژی ها در امور متفرقه جلوگیری کنند و کارها را به بهترین شیوه ممکن انجام دهند.
ساده ترین مثال را در فروشگاه ها می دیدم که وقتی فروشنده مشغول حساب کردن کالاهای خریداری شده توسط مشتری اول بود، به سوال مشتری دوم که مثلاً فلان جنس کجاست، جواب نمی داد و حداکثر با اشاره می فهماند که باید صبر کنی تا ذهنم از مشتری اول فارغ شود.
مشتری های دوم و سوم و چهارم هم این را می دانستند و صبر کردن برایشان امری عادی بود.
از این مثال ساده بالا بروید تا برسید به شهرداری توکیو و دولت سئول و ... که قطعاً وقتی تصمیمی می گیرند و کاری را آغاز می کنند، با تمرکز بر روی آن، به طور جدی از پرداختن به حواشی اجتناب می کنند.
آن طور که فهمیدم در کشورهای توسعه یافته، اصل، تمرکز بر کار و وظیفه ای است که اشخاص بر عهده دارند و حاشیه گرایی، بر عکس کشورهایی مانند ایران، محلی از اعراب ندارد. وقتی شهرداری سخن می گوید صرفاً در حوزه تمرکزی خودش ابراز نظر می کند و همین طور است مسؤولان بخش های دیگر. آنها آنقدر عاقل هستند که بدانند انرژی هر شخصی - اعم از حقیقی و حقوقی - محدود است و نباید آن را در امور مختلف هدر داد و از وظیفه اصلی بازماند.
آموزش
یکی از ایران مقیم توکیو می گفت: اینجا هر آنچه در زندگی بدان نیاز خواهد افتاد، به مردم آموزش می دهند.
در سئول و کوآلالامپور، بارها و بارها کودکان مدرسه ای را دیدم که معلمان شان آنان را به شهر و حتی بیرون شهر آورده بودند تا آنها را در محیط واقعی جامعه آموزش دهند.
در مقابل برج های دو قلوی کوآلالامپور، مربی مهد کودک به کودکان 4 - 3 ساله می گفتند که به توریست ها دست تکان دهند و سلام بگویند؛ شاید به این خاطر که توریست -در کشوری که بخش مهمی از درآمدش را گردشگری تأمین می کند- برایشان عادی شود و از دیدن انسان هایی با چهره ها، لباس ها و گویش های متفاوت، نگران نشوند و دچار دگر هراسی نشوند.
نظم
نظم، نظم ، نظم... به ویژه در توکیو خود را به رخ می کشید. زمان برای مردمی که می خواهند رشد کنند، فقط حرکت تکراری عقربه های ساعت نیست بلکه روح زندگی است. در کشورهای توسعه یافته، ساعت 8 صبح با ساعت 8 و یک دقیقه صبح، متفاوت است.
یک بار در یک سوپر مارکت شلوغ در شیبویای توکیو در صف پرداخت ایستاده بودم و برای این که قفسه های سمت راست را هم ببینم، به اندازه کمتر از یک قدم از صف خارج شده بودم که یکی از پرسنل سوپر مارکت با عجله به سمتم آمده و به زبان ژاپنی و زبان بدن، متوجهم کرد که باید همان چند سانتی متر را اصلاح کنم و دقیقاً داخل صف باشم تا راه کسانی که می خواهند قفسه ها را ببینند، تنگ نشود.
قانونگرایی
این که ساعت 2 بامداد، چراغ عابر پیاده، قرمز باشد و تا کیلومترها حتی یک خودرو هم دیده نشود ولی باز رهگذران برای عبور از عرض خیابان، منتظر سبز شدن چراغ بمانند، نشان می دهد که احترام به قانون، امری نهادینه شده در درون افراد است نه این که صرفاً از روی ترس از جریمه و مجازات آن را رعایت کنند.
در ژاپن، لایه داخلی دستبندهایی که پلیس به دست متهمان می زند، مخملی است تا کسی بدون حکم قانونی دادگاه، حتی در حد درد ناشی از برخورد فلز با پوستش، مجازات نشود.
قانون حفظ بناهای تاریخی آنقدر خوب رعایت می شود که در مرکز سئول می توانستی یک ساختمان کوچک قدیمی در کنار پیاده رو را ببینی که برجی آسمانخراش، با چندین متر عقب نشینی و فاصله بیشتری از پیاده رو ساخته شده است تا مبادا گزندی به این بنای تاریخی وارد و نقض قانون شود.
قانون در کشورهای توسعه یافته، در حکم وحی منزل برای یک فرد مؤمن است.
روحیه همکاری
ژاپنی ها عموماً انسان هایی درونگرا و حتی خجالتی هستند ولی شگفت انگیز است که این انسان های درونگرا، یاد گرفته اند که چگونه با یکدیگر همکاری کنند.
هر گاه از دو ژاپنی که با یکدیگر قدمی می زنند آدرسی را می پرسیدم، هیچگاه با پاسخ انفرادی شان مواجه نمی شدم چرا که اولین واکنش آنها به سؤال من این بود که با یکدیگر صحبت و همفکری کنند.
یک بار از کارکنان رستوران هتل محل اقامتم در آکانه باشی توکیو قدری نمک خواستم که با خود به اتاق ببرم؛ دیدم که همین کار کوچک را نیز با همکاری هم انجام می دادند: یکی دستمال کاغذی را باز کرده بود و دیگری رویش نمک می ریخت!
بخش خصوصی قدرتمند
بخش خصوصی در این کشورها، بسیار قدرتمند بود. بلندترین برج کره جنوبی که نماد شهر سئول هم هست توسط یک شرکت بخش خصوصی (لوته) ساخته شده است. دولت در این کشورها، صرفاً سیاستگذار، ناظر و برقرار کننده امنیت و ارائه دهنده خدمات عمومی است. قیمت گذاری در فروشگاه ها آزاد است و دولت متعرض قیمت نمی شود بلکه این رقابت آزاد اقتصادی است که عرضه کنندگان را وادار می کند، برای عقب نماندن از قافله رقابت، قیمت ها را منصفانه و رقابتی کنند.
بخش مهمی از مردم در استخدام شرکت های خصوصی هستند.
یک بار از راهنمای کره ای مان درباره خیابان تهران در سئول پرسیدم و او گفت: این خیابان آنقدر گران است که سازمان های دولتی توانایی خرید ملک در آن را ندارند و فقط شرکت های بخش خصوصی در این خیابان حضور دارند.
آزادی و مدارا
در سئول مسلمانان مسجد خود را داشتند و با انتشار کتاب های اسلامی به زبان کره ای سعی در ترویج دین شان را داشتند.
همه در بیان اعتراضات خود آزاد بودند، در مقابل کاخ آبی (مقر ریاست جمهوری کره جنوبی)، همیشه افرادی با پلاکاردهای انتقادی ایستاده بودند و پلیس هم کاری به کارشان نداشت. خیلی ها هم گوشه گوشه شهر ، تجمعات کوچک اعتراضی برگزار می کردند. یک بار هم خودرویی را دیدم که بلندگو بسته بود و راننده اش که از هواداران خانم پارک - رئیس جمهور برکنار و بازداشت شده کره - بود، در حمایت از او سخن می گفت و در خیابان ها حرکت می کرد.
در هیچ کدام از این کشورها، کسی به خاطر نوع پوشش یا آرایش چهره و مو، عجیب و غیرقابل قبول تلقی نمی شود. تفاوت ادیان، فرهنگ ها ، زبان ها و پوشش ها در کشورهای توسعه یافته یا در حال توسعه، یک اصل مسلم است.
ارزشمندی کار
کار در جوامع توسعه یافته یا در مسیر توسعه، یک ارزش واقعی به شمار می رود.
کم کاری یا از زیر کار در رفتن نه تنها زیرکی محسوب نمی شود بلکه با واکنش منفی دیگران مواجه خواهد شد؛ اگر کارمندی در ژاپن خوب کار نکند، همکارانش به مقامات بالا گزارش خواهند داد چرا که معتقدند اگر همه خوب کار نکنند، شرکتی که در آن کار می کنند، تضعیف خواهد شد و این، به ضرر همه خواهد بود ولذا کارمند کم کار، به بقیه خیانت می کند.
قفسه های سوپر مارکت های ژاپن، پر است از نوشیدنی های انرژی زا و ویتامینه تا افرادی که احساس افت انرژی می کنند، یکی از آنها را بنوشند و با قوت به کارشان ادامه دهند.
در سئول، می دیدم که چراغ های برج های اداری، تا نیمه های شب روشن است و عده ای در آنها مشغول کارند.
پاسداشت سنت و تاریخ
مجسمه پادشاهان و سرداران تاریخی کره در شهر سئول شده نصب شده بود. برخی افراد با لباس های سنتی کره در معبر عمومی تردد می کردند و به ویژه در روزهای تعطیل و اماکن تفریحی، تعداد این افراد که عمدتاً هم جوان بودند، بیشتر بود.
معابد توکیو فعال و مورد احترام مردم بودند. در کوآلالامپور، رستوران های سنتی غذا را به همان شیوه قدیمی سرو می کردند.
احترام واقعی به محیط زیست
در هیچ نقطه از کره و ژاپن و در قریب به اتفاق فضاهای طبیعی که در مالزی دیدم، کوچکترین زباله ای ندیدم. این نشان می داد که احترام به محیط زیست یک ارزش واقعی در این کشورهاست و مگر می شود بدون نگهداری صحیح از محیط زیست، توسعه را بر آن سوار کرد؟
در کره و ژاپن، صدها درخت دیدم که برای مراقبت از آنها، چوب هایی را به تنه درختان بسته بودند ولی برای این که خدای ناکرده زخمی بر پوست درخت بنشیند، با محل تلاقی چوب و درخت را با یارچه پوشانده بودند.
پیش بینی و دقت در جزئیات
به ویژه در ژاپن، در همه جا پیش بینی جزئی ترین امور و دقت در جزئیات به وضوح قابل مشاهده بود. به عبارت بهتر، همه اتفاقات احتمالی پیش رو ، با جزئیات دقیق پیش بینی شده و برایشان تمهیدی اندیشیده شده بود.
مثلاً اگر فردی با کودکی در آغوش بخواهد به دستشویی برود، کودک را چه کند؟
در اکثر دستشویی های عمومی توکیو، صندلی مخصوص کودک داخل دستشویی پیش بینی شده بود تا فرد در طول مدت استفاده از دستشویی، کودکش را آنجا بگذارد و جلوی چشمش باشد.
یا در سالنی که صندلی ها پشت سر هم ردیف شده اند، کیف یا کاپشن را چه باید کرد؟ یک آویز تاشو، پشت صندلی ردیف جلویی پیش بینی شده بود.
تمام مسیرهای خیابانی و مترویی، با موزائیک های برجسته، نابینایان را راهنمایی می کرد.
در پله های برقی، مردم سمت چپ می ایستادند و سمت راست را خالی می کردند تا اگر کسی عجله داشت، بتواند از سمت راست، حرکت کند.
همین دقت در جزئیات در زندگی روزمره است که به دقت در جزئیات در تکنولوژی ژاپن و کره منتهی شده و در ترکیب با تمرکز و آموزش و نظم و کار و همکاری و ... محصولات آنها را جهانی کرده است.
هر چند قطعاً عوامل رشد و توسعه این کشورها به همین چند مورد ختم نمی شود ولی در مجموع، آنچه مسلم است این که این کشورها، وقتی تصمیم به توسعه گرفتند، واقعاً چنین تصمیمی گرفتند و چون تصمیم شان واقعی و از سر دوست داشتن وطن بود، بدون شعار زدگی هر مانعی که سر راه توسعه بود را از میان برداشتند و بر می دارند. به بیان دیگر، در دو راهی های انتخاب، این سوال را مطرح می کنند: کدام راه برای توسعه کشور مفیدتر است و بی هیچ تعارف و شعاری همان راه را بر می گزینند و ثمره اش را نیز می بینند.
توسعه نه اتفاقی است و نه شعاری، بلکه محصول مجموعه ای از عوامل است که در صدرشان، تصمیم جدی برای توسعه قرار دارد.
تعارف را باید کنار گذاشت و به این سوال به طور جدی و تاریخی اندیشید: "ایران ما، در مسیر توسعه است؟"
*صاحب امتیاز و سردبیر عصر ایران
وطن دوستی رو که عمراً به پای ایرانیا برسن...
متاسفانه فرهنگ کار نکردن بیشتر نهادینه شده تا کار و ان کس که از زیر کار در میرود و ماست مالی کار میکند زرنگ دیده میشود و کسی که زحمت میکشد صاف صادق و ابله دیده میشود
ای کاش همه کسانی که به خارج می روند، با چنین نگاهی بنگرند و چنین رهاوردی داشته باشند.
تو خط سبقت اگه با 200 تا هم بری بازم یکی میاد سپر به سپر بهت چراغ میزنه که بری کنار
حرکت بین خطوط چیه اصلا؟ کدوم خطوط؟؟خطوط ؟!!!
حق تقدم کیلویی چند ؟
پارک دوبل که سهله پارکه سوبلو چوبل هم داریم!!!
قربونش برم دوربین کنترل سرعت هم که یه جا هست 1000 جا نیست !!
آمار تصادفات هم که کاملا گویاست!!
یادمه توی کوالالامپور وقتی میخواستم از خیابان رد بشم ماشینها از 10 متر قبل ترمز میکردن که اونقدر به شما نزدیک نشن که مضطرب بشین
آیا ایران هم در مسیر توسعه است؟
اظهر من الشمسه
و همه شون هم با آمریکای خبیث
حتی ژاپنی که بمب اتم از آمریکا خورده
صد البته منتها فقط فاز 180 درجه داره
توسعه دزدی اختلاس و..................................................
ولی این موضوع خوبی میتونه باشه: چرا با حرف ما با عمل ما یکی نیست؟
محاله
هر وقت در مملکت ما سیاست از اقتصاد و پیشرفت جدا شد...اونوقت شاید
به همین خاطر بارها مورد اهانت و پرخاش مشتری قرار گرفتم