عصر ایران؛ روح الله صالحی- برای داشتن زمینی حاصل خیز، نیاز است که زمین شخم بخورد تا دانه ها در بستر لازم رشد قرار گیرند دشت به سبزی اش بنازد و تا عمق جان بخرامد و روح به تماشای مهر بنشیند.
زلزله ، شخم ناخواسته ای بود در دوره ای که حس تلخ بی اخلاقی ها از جنس کودک آزاری و...داشت زانوهایمان را سست می کردکه بیفتیم و همه نگران مهر بودیم و به دست هم خیره مانده بودیم که کسی کاری کند که یادمان بیفتد مهربانی را به قول استادشاعر،محمدرضا عبدالملکیان ، مهربانی را بیاموزیم.
زلزله با تمام زهرماری بودن مزه اش ، درس های زیادی هم راه خود دارد و این بستگی به ما دارد که چه بکاریم گندم یا تریاک؟
گارسیا مارکز وقتی صد سال تنهایی را می نوشت انگار حال و روز این سوی کره زمین را کپی می کرد و نوبل را نوش کرد.
دهکده ای به نام ماکوندو که آدم هایش در مسیر حادثه و خط اصلی داستان دچار نسیان شده اند و اسامی و کاربرد اشیا را از یاد برده اند و برای راه حل روی هر وسیله ای نام و کاربرد آن را نوشته بودند مثل : این گاو است باید هر روز صبح شیرش را دوشید تا شیرقهوه بخوریم.
زندگی به واسطه ی فراموشی از آن ها فاصله گرفته بود اما آنها حقیقت کلمه را زنده نگه داشتند تا زنده بمانند.
این زلزله نشان داد ما هوش هیجانی نداریم و و حقیقت کلماتی مثل مهربانی جمعی، مدیریت زمان و بحران و...را از یاد برده بودیم و وقتی ما حواسمان نبود دل خوش بودیم که مدیران ریسک و بحران هستند که به وقت دل پریشی هوای ما را داشته باشند.مدیریت ما شبیه نسیان زده ها باید مدام برایش می نوشتی : این زلزله است باید امداد رساند و سرپناه و...
سردر گمی که افتاد بیخ گلوی نسیان چالش شروع شد و این در جایی بود که با کلمات نمی توانستند هم آهنگ شوند. معانی کلمات مدیران بحران با مردم متفاوت بود.و خود مردم دست به کارشدند که حقیقت معانی کلمات را سرخانه ی اول برگردانند.
پیر بوردیو نظریه پرداز حوزه اجتماعی «عادت واره» را به کار می برد و به آمادگيهاي اشاره دارد كه عامل انساني در طي فرآيند يادگيري در طول زندگي كسب ميكند، اين آمادگي به فرد توانايي واكنش به موقعيتهاي اجتماعي را با شيوههاي معيني ميدهد.
اين آمادگيها تقريباً «احساس» عامل انساني در اين باره هستند كه او چگونه در موقعيت عمل كند. و این عادت واره در مدیریت حوادث برای ما محقق نمی شود چون روش های آن را نیاموخته ایم.مدیر در طول سالها کاری دیگری انجام می دهد و بنا به ضرورت در حوادث وارد ستادی می شود که عادت وارگی جامعه نیست
مدیران بحران حتی پبش بینی حجم مهربانی مردم را نکرده بودند و دست پاچه این جریان بودند که چرا مردم پشت سر شخصیت ها و ستاره ها ایستاده اند و نمی دانستند جایی چیزی را اشتباه گذاشتند و یادشان نمی آید.
هرچند ذوق زده برای اثبات این که هنوز در دل مردم جای دارند گفته شد که350میلیارد ریال به هلال احمر کمک شده است و این در حالی است که یک سوم این رقم فقط به دو شخصیت ملی که پیش گام شده بود داده شد تا به دست مناطق بحران زده برسد و این منهای ارقامی است که سایر افراد و ستاره ها و حتی مردم کوچه و بازار جمع شد
متاسفانه بعد از زلزله بم هیچ راه کاری برای کاهش آسیب ها طراحی که نشد حتی بعد از گذشت شش ماه ، وضعیت روستاهای زلزله زده اخلی و دنگل بجنورد فرق چندانی نکرده است و مردم خود آستین بالا زده اند و بدون برنامه و طرح مدون خانه هایشان را علم می کند و خدای ناکرده روزی دیگر ... بعد از این همه زلزله حتی برای نحوه کمک رسانی ها هم هیچ برنامه ای تدوین نگردید و صرفا به زیر میزدویدن دانش آموزان در روز 8 آذر هرسال قناعت کردیم و به خیال مان در نهاد کودک نهادینه شد و آسیب نخواهد دید و به این فکر نکردیم که آسیب ندیدن چند وجهی است و چطور رفتار کردن ما یک وجه این هرم مخروطی است و نگرش مدیران عمرانی هم مهم است مثل ارتقاء سطح هوش هیجانی و ...
این که در موازی کمیته امداد و بهزیستی دیوار مهربانی علم شد باید شاخک مدیریت امدادی تکان می خورد که مباد مردم معانی کلمات خاص را از روی نهادهای حمایتی بردارند و خودشان به گردن بیندازند که ماهیت شان دچار زلزله ی بیشتر از ده ریشتر خواهد شد.
این که چرا هیچ ساز و کاری برای بهبود روش های جمع آوری کمک های مردمی در طول سال و حتی در شرایط بحرانی تعریف نکرده ایم جای سوال دارد.
هنوز با همان روش ده ،بیست سال پیش چادری سر چهار راه می زنیم بی این فکر کنیم مسیر اعتماد بخشی مهم تر از این روش های منسوخ است.
زلزله ی کرمانشاه آخرین زلزله کشورمان نیست اما می تواند آخرین آسیب جانی و مالی و عاطفی باشد اگر بدانیم با تغییر روی کرد جریان ساخت و ساز و هم چنین با تعریف روش های نوین و جذب افراد سرشناس و تعیین کوچک ترین مسیر رسیدن کمک ها به بحران زده ها ، به صورت علمی و تخصصی ونه ژست های تبلیغاتی برخورد کنیم.
مدیریت اقتصادی ، مدیریت استانی ، مدیریت ورزشی ، مدیریت حجم شرکت کنندگان در انتخابات ،
مدیریت سرمایه های سردرگم ، مدیریت عرضه و تقاضای مسکن ،
تا زمانی که پست های مدیریتی مثل غنیمت جنگی بین سیاستمداران تقسیم شود وضع هیم است