۲۴ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۴ آبان ۱۴۰۳ - ۰۹:۲۵
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۵۷۶۵۹۶
تاریخ انتشار: ۱۴:۲۹ - ۱۲-۰۹-۱۳۹۶
کد ۵۷۶۵۹۶
انتشار: ۱۴:۲۹ - ۱۲-۰۹-۱۳۹۶

خاطرات رانندگی مهراوه شريفي نيا/ یكى از بزرگ ترين آرزوهاى نوجوانى من رانندگى بود

"كيميا" ي محبوب قاب جادويي تلويزيون و ليلاي كوچك و شيرين فيلم نوستالژيك "دزد عروسك ها" برايمان از خاطرات ١٨ سالگي مي گويد؛ زماني كه تمام شوق و ذوقش گرفتن گواهينامه و نشستن پشت فرمان ماشين مادر هنرمندش بود.

به گزارش عصر ایران به نقل از سایت پلیس راهور مهراوه شريفي نيا، بازيگر محبوب سينما و تلويزيون كه بازي تاثيرگذار او در نقش مهشيدِ سريال "ساعت شني" و معصومهء "زير پوست شهر"، پس از سال ها هنوز در ذهن مخاطبان است، در گفت و گو با سايت راهور رفتارهاي كلافه كننده در ترافيك شهري را نقد مي كند و از خاطرات تردد در شهر و فرهنگ رانندگي در ايران مي گويد.خاطراتي كه خواندنشان خالي از لطف نيست...

از كي گواهينامه گرفتيد؟رانندگي تان چطور است؟

- من عاشق رانندگى بودم و هستم.قبل از ١٨ سالگى يادگيري رانندگى رو شروع كردم و گاهى هم نيمه شب ها با پدر جان در جاى خلوت تمرين مى كردم.

از فرداى روزى هم كه ١٨ سالم شد رفتم شهرك آزمايش امتحان دادم.آيين نامه اصلا نخوانده بودم و فكر مى كردم سريع قبول مى شوم ولى سه بار رد شدم!

شهر هم زود قبول نشدم ولى پشتكارم خوب بود، دقيقا ١٠ روز بعد از رد شدن مى رفتم براى امتحان مجدد! تا بالاخره گواهينامه را در ١٨ سالگى گرفتم.

فرداى روزى كه گواهينامه ام آمد مادرم اجازه داد پشت فرمان ماشينش بنشينم.

توى سر بالايي گاندى اينقدر هول شده بودم كه خاموش كردم و از بوق زدن ماشين ها گريه ام گرفت و پياده شدم و بقيه ى راه را خود مامان نشست.اين هم اولين خاطره رانندگى با گواهينامه!

ولى بعدش كم كم راه افتادم و ديگر همه جا مى رفتم.

اينقدر عاشق رانندگى بودم كه به پدرم گفته بودم براى مليكا سرويس نگيرند من صبح ها برسانمش مدرسه تا به اين بهانه به من ماشين بدهند و رانندگى كنم.البته نقشه ام نگرفت و قبول نكردند!

يكى از بزرگ ترين آرزوهاى نوجوانى من رانندگى بود.

يعنى هر دخترى را كه مى ديدم تنها پشت فرمان نشسته حسرت مى خوردم كه چرا من جاى او نيستم!

اما به طور كلي، در رانندگي محتاطم. در جاده هم پشت فرمان مى نشينم ولى ترجيح مى دهم همراه داشته باشم.

-تخلف هم داشته ايد تا به حال؟ چه خلاف هايي؟

 بله تا به حال خلاف داشته ام.پارك كردن زير تابلوى توقف ممنوع، ورود به طرح ترافيك و زوج و فرد، سرعت غير مجاز در طبقه ى دوم پل صدر. آخر واقعا اوايل ذوق داشتم و خلوت بود و نمى شد كمتر از هشتاد تا رفت!

ولى كلا تلاش مى كنم كه خلاف نكنم؛ بعضى وقت ها مجبور مى شوم. 

-انتظارتان در رانندگي از مردم؟ چه توصيه اي براي فرهنگ رانندگي و ترافيك داريد؟

 رانندگى با صبر و خوش اخلاقى را توصيه مي كنم،

حالا فوقش پنج دقيقه ديرتر مى رسيم ديگر!

-از چه نوع رانندگي و خلاف هايي در خيابان كلافه هستيد و بيشتر در خيابان ها مي بينيد؟

 كلا عصبي بودن و بوق زدن ها خيلي بد است، فحش دادن و ...به نظرم اين كه بعضي ها صبر و لبخند پشت فرمان كلا يادشان مى رود خيلي بد است.

-از وسايل حمل و نقل عمومي هم استفاده مي كنين؟

 بله، براي رفت و آمدم از تاكسى هاى خطى و معمولى خيلي استفاده مى كنم.

گفتگو از فرنوش آبا

ارسال به دوستان