*جعفر محمدی
دوران کودکی و نوجوانی من، در دوران انقلاب و جنگ هشت ساله طی شد. در آن سالها، بحث های سیاسی، نقل همه محافل بود و حتی در میهمانی های خانوادگی نیز دایی ها و عموها و سایر اعضای فامیل که دور هم جمع می شدند، بیش از آنکه درباره مسایل فامیلی و خانوادگی با یکدیگر گپ و گفت و گو داشته باشند، به جنگ و سیاست می پرداختند.
فامیل پرجمعیت ما، یکی از متکثرترین جمع هایی بود که در آن ، تقریبا از هر گرایش سیاسی را می توانستی سراغ بگیری و همین، باعث می شد بحث های مهمانی های ما، بسیار داغ و پردامنه باشد و من هم که کودک و سپس نوجوانی کنجکاو و علاقه مند بودم، همواره با اشتیاق فراوان به این بحث ها گوش فرا می دادم و آنها را در دنیای ساده خود، تجزیه و تحلیل می کردم و هر از گاهی نیز وارد بحث می شدم و البته بعضی اوقات نیز توی ذوقم می زدند که وسط حرف بزرگترها نپر!
هر چند آن مناظرات خانوادگی- سیاسی، تاثیرات فراوانی در نگرش های اجتماعی و سیاسی من داشت ولی نمی دانم چرا از میان آن همه مباحث گوناگون که تقریباً هر هفته در خانه یکی از اعضای فامیل رخ می داد، یک جمله از شوهرخاله ام در تمام این سالها مانند شاه بیت یک شعر طولانی همواره در ذهنم تکرار می شود.
او چندین بار و در مناسبت های مختلف بحث های خانوادگی گفته بود: "تا در این مملکت، یک وزیر، یک استاندار، یک نماینده و ... را اعدام نکنند، مملکت درست نمی شود."
در آن سالها، عمق معنای این سخن برایم چندان مفهوم نبود، به ویژه آنکه در اوایل انقلاب، هاله ای از تقدس پیرامون پست های حکومتی حتی در رده های میانی و پایین نیز در اذهان مردم شکل گرفته بود و این، یک باور نهادینه شده بود که "مگر می شود یک مدیر در نظام اسلامی تخلف کند، حتی اگر مدیر یک اداره در شهرستانی کوچک باشد؟!" چه رسد به اینکه کار به جایی برسد که کارگزار نظام اسلامی را اعدام کنند!
***
با آن که سن کمی داشتم ولی درست همان طور که کارتون "پسر شجاع" و "خانواده دکتر ارنست" را دنبال می کردم، هر شب، پای تلویزیون می نشستم و اخبار سراسری را پیگیری می کردم.
به تجربه دریافته بودم که اکثر خبرهای تلویزیون، مربوط به جنگ بود؛ گاهی اوقات، تعداد خبرها را می شمردم و می دیدم که مثلا از 9 خبری که ذکر شد 7 تایش مربوط به اتفاقات جنگ بود.
در آن هنگام از خود می پرسیدم، اگر جنگ تمام شود، در بخش های مختلف خبری چه چیزی باقی می ماند که بگویند؟!
... جنگ که تمام شد، اخبار، نه تنها کم نشد، بلکه روز به روز زیادتر هم شد و حتی کار، به تاسیس شبکه ای مستقل برای خبر هم کشید و من، مانند میلیون ها ایرانی دیگر از این دریچه و بعدها از شبکه گسترده تری به نام اینترنت، از مرزهای ایران، پافراتر گذاشتم و در جریان گستره ای وسیع تر از خبرهای ایران و دنیا قرار گرفتم و از آن جمله مدام خبرهایی از برخوردهای شدید با مسوولان متخلف در کشورهای مختلف دنیا را خواندم و شنیدم، از جمله این که در چین، فلان مقام ارشد دولتی به جرم رشوه گرفتن، اعدام شد یا در یک کشور اروپایی، فلان مقام عالی رتبه، به دلیل کوچکترین تخلف، ماههاست که دادگاهی می شود و به عنوان "متهم" تیتر روزنامه قرار گرفته و صدها خبر مشابه دیگر در سراسر دنیا و البته به جز ایران!
***
من، هر چند درباره اعدام، حامی قوانین فعلی نیستم و دیدگاه خاص خودم را دارم- که موضوع بحث نیست- اما به جد، معتقدم یکی از عوامل پیش نرفتن ما، این است که، پست ها و مناصب حکومتی و دولتی در ایران امروز، واجد ویژگی های خاصی هستند و آن، "مصونیت بخشی" منصب هاست به صاحب منصب ها که باعث می شود مقامات و مسوولان، عمدتا از هرگونه مجازاتی معاف باشند و در موارد خاص، حداکثر برخوردی که با مقامات مختلف می شود، این است که پست شان را تغییر می دهند و جالب اینکه گاه به مسوولیت های مهم تر نیز گمارده می شوند!
نگاهی به سه دهه اخیر بیندازید و ببینید تاکنون چند مقام ارشد حکومتی و یا حتی منسوبان آنها، محاکمه و محکوم شده اند و حکم نیز به طور کامل درباره آنها اجرا شده است؟!
به راستی آیا در طول این سالهای دراز، هیچ صاحب منصبی جرمی مرتکب نشده؟ به بیت المال تعدی نکرده؟ قانونی را زیر پا نگذاشته و ...؟ اگر چنین است و مسوولان کشور، چنین منزه و مبری از خطا بوده اند، پس چرا حال و روز مملکت چنین است که می بینیم؟
به هزار تاسف باید گفت که یک باور بی پایه و نادرست در میان مسوولان دستگاه های نظارتی شکل گرفت که طبق آن، اگر فاش شود که فلان مقام و صاحب منصب، جرمی مرتکب شده، آبروی نظام با خطر مواجه می شود و لذا سعی می کنند خطاهای مقامات را لاپوشانی کنند!
این در حالی است که اگر با صراحت اعلام شود که فلان مقام مسوول، فلان تخلف را جرم را مرتکب شده و اکنون مجازات می شود، نه تنها هیچ گونه بدبینی به نظام و سایر مسوولان ایجاد نمی شود، بلکه این امر باعث شکل گیری و تقویت اعتماد مردم به حکومتگران می گردد زیرا درمی یابند که نظام، به طور منظم و جدی، کارگزارانش را پالایش می کند و آنهایی که دچار فساد هستند را کنار می گذارد.
حال تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل که وقتی حتی به "عنوان تماشاگر" نیز مصونیت قائل هستیم و می گوییم آنکه خطا کرد، تماشاگر نبوده، بلکه تماشاگرنما بوده، وضعیت پست ها و منصب های دولتی و تقنینی و قضایی در چه هاله ای از تقدس و تعرض ناپذیری قرار دارند!
این در حالی است که طبق شعارها و اهداف انقلاب مردم ایران در سال 1357 اساسا بنا نبود چنین رویکردی نسبت به مسوولان وجود داشته باشد به گونه ای که در قانون اساسی مصوب سال 1358 نیز بر مساوی بودن همه افراد جامعه اعم از مقامات و مردم عادی در مقابل قانون تاکید و تصریح شده است.
علی مطهری، نماینده مجلس شورای اسلامی و فرزند استاد شهید مرتضی مطهری، در جلسه استیضاح علی کردان خاطره ای از پدر شهیدش تعریف کرد که بسیار تامل برانگیز است و به تنهایی نشان می دهد که قرار بود کجا برویم و الان کجا هستیم!
او می گفت: اوایل انقلاب، یکی از اعضای کمیته انقلاب - که آن زمان بسیار قدرتمند و ذی نفوذ بود- خطایی مرتکب شد. خبر به گوش شهید مطهری می رسد و اینکه چگونه با او برخورد کنیم ؟که پاسخ این بود: « او را مجازات کنید و به مردم هم تاکید کنید که یک "کمیته چی" مرتکب جرم شد و ما او را "به عنوان یک کمیته چی" مجازات می کنیم.»
هر چند اینها فامیل نیستند اما بسیاری از این متخلفین هم آخور هستند و تا تنبیهات موثر نباشد اصلاح بوجود نمی آید. ببینید پلیس راهنمایی گاهی عرصه را چطور بر رانندگان تنگ میکند ولی هنوز نا موفق است. تخلف را باید فقط با برخورد اصلاح کرد البته این تخلفات از روی بینش را که فساد مالی و .... است.
سید
آقا اينا رو براي حفظ آبروي نظام بايد شبانه محاكمه كنيد ودر ملاء عام اعدام وگنه اين را به تركستان بوده ومي باشد ودير يازود مردم فريادشون در مياد
ايكاش عدالت بدون در نظر گرفتن مقام منصب و گروه ودسته براي تمامي افراد جامه اجراء مشد مولا علي وقتي گردبند بيت المال رو در گردن دخترش ديد از پرسيد اينرا از كجا آوردي كه ايشان گفتن براي مراسمی به "امانت" از مسئول بيت المال گرفته ام وايشان هم مسئول وهم دختر خودشان را در حد قانوني تنبيه كردن، ضمن اينكه يادآور شدن چنانچه به صورت امانت نبود دست آن دختر را به عنوان دزد قطع ميكردن . اين است معني عدالت واسلام ناب محمدي
اميد ماهم بعداز خدا به آقاي احمدي نژاد بودتا اينكه درآن روز معروف درمجلس گفتند ليست مفسدان اقتصادي درجيبشان مي باشد ولي دوستان گفته اند بنابر مصالحي اعلام نشود .حال اين چه مصلحتي بود كه فراتر از آبروي نظام وميهن بود نمي دانم.اگر به ياد داشته باشيد بيشترين مشكلات اقتصادي نيز بعد ازآن روز به اوج رسيد تا ايشان به هوش باشندتا در جيبشان مسائل نا مربوط نگذارند
شما بزرگترین خدمت را به مردم میکنید با روشن کردن حقایق. لطفا زود جا نزنید.
متاسفانه هر کس در هر جایگاهی چه بخش های بالای مدیریتی و یا قسمت های کوچک هر طور که بخواهد کار می کند کم کاری در ادارت کاملا آشکار تا آنجا که آموزگاران و ...استادان هم از وقت و زمان درس دادن می برند یک بی نظمی غریبی در تمام سطوح حاکم است و آنچه در این میان دیده نمی شود مردم و مشکلات روز افزونی است که محصول همین بی انظباطی اداری است .جالب توجه اینکه بی اعتقادی.بی دینی و کج دهنی به فرهنگ اجتماعی نزد
ارباب اداری کاملا مشهود و هر کس ساز خود می زند
باشما هم عقيده هستم نگاهي به مسائل همين كشورهاي همسايه روشن ميكنه كه مسئولي كه در انجام مسئوليتهاش كوتاهي مي كنه (نه حتي تخلف)بلافاصله عذرخواهي ميكنه و استعفاميده و جاي تامل داره كه نه حتي مسئولين مااستعفانمي دن كه طلبكارم هستن
همین که عده ای به فکر هستند و مینوسند و عده ای دیگر هم با همه
مشکلاتی که ممکن هست گریبان گیرشون
بشه چاپ میکنند اوضاع به این منوال
هست وای به اون روزی که همه بخواهیم
بیخیال بشیم و امید رو از دست بدیم نظر
من این هست که من به عنوان یک جوان
شاید نتونم روزی رو ببینم که این مملکت
اونجوری که باید و شاید داره اداره میشه
ولی نسل جوان بعد از من نوعی شاید
بهتر زندگی کنه