عصر ایران؛ مهرداد خدیر- مهمترین واژه یا اصطلاح کلیدی رییس جمهور روحانی در کنفرانس خبری 17 بهمن 1396 و به مناسبت سی و نهمین سالگرد پیروزی انقلاب 1357 را بیگمان میتوان «گفت و گوی ملی» دانست.
سال پیش همین روزها رییس جمهور اصلاحات در واکنش به تهدیدات دونالد ترامپ که تازه در کاخ سفید مستقر شده بود از تعبیر «آشتی ملی» استفاده کرد اما پس از آن که در سطوح حاکمیتی مورد استقبال رسمی قرار نگرفت ادامه نداد با این حال چهره های شاخص اصلاحات پیشنهاد یا پروژه را پی گرفتند منتها برای رفع هر گونه سوءتفاهم که نقض غرض به حساب میآمد از تعبیر دیگری استفاده کردند: گفت و گوی ملی.
به تازگی نیز روزنامه «جامعه فردا» - که شوربختانه دولت مستعجل بود و عمر آن چندان نپایید- راهبرد خود را بر توجه به همین مفهوم قرار داد و در تیتر اول نخستین شماره به نقل از بهزاد نبوی همین عبارت «گفت و گوی ملی» را نشاند.
قضاوت در این باره که روحانی فصل تازه ای را پس از انفعال و انجماد پساانتخاباتی شروع کرده یا نه زود است کما این که همین «گفت و گوی ملی» را هم با احتیاط به کار برده و توضیح داده که «مشکلات ما فقط سیاسی نیست بلکه مشکلات اقتصادی و اجتماعی و زیستمحیطی هم داریم و من مکررا به تقویت جامعه مدنی فکر و آن را مطرح کردهام.»
البته خوشبختانه نگفته که گفت و گوی ملی تنها برای موضوعات غیر سیاسی انجام شود بلکه منحصر به امور سیاسی ندانسته و جای دیگرِ نشست خبری هم وقتی خبرنگار خبرگزاری سازمان تبلیغات درباره اعتراضات اخیر و ضرورت ترمیم تیم اقتصادی پرسید در پاسخ گفت «اعتراضات که فقط اقتصادی نبود» و نشان داد اولویت امر سیاست برای او باقی است و البته مگر سیاست مدار می تواند به سیاست نیندیشد؟
جالب این که روزنامه ارگان دولت تیتر دیگری به جز«گفت و گوی ملی» را برگزید تا شاید بتوان این برداشت را داشت که رییس جمهوری در میان بازوهای تبلیغاتی و رسانه ای خود نیز تنهاست هر چند می دانیم نگاه سردبیری حرفهای است اما به هر دلیل به تیتر اقتصادی بسنده کردند. با این حال رسانه های دیگر اهمیت این اصطلاح کلیدی را بیشتر درک کردند و روشن است که «گفت و گوی ملی » و «جامعه مدنی» در تفکر اصلاحی ریشه دارد و گرنه از نگاه بوروکراتیک و تکنوکراتیک حاکم بر دفتر رییس جمهوری چنین مفاهیمی به دشواری برمیخیزد.
گفت و گوی ملی یعنی به رسمیت شناختن دیگری. یعنی وقتی بحث ایران در میان باشد خودی و غیر خودی نکنیم. یعنی مانند یک روزنامه به همه بدبین نباشیم و از بام تا شام به هر صاحب فکر مستقلی انگ نزنیم و همه را مطیع و مؤید نخواهیم.
گفت و گوی ملی یعنی همۀ حقیقت نزد هیچ کس نیست. یعنی حقیقت آیینه ای نیست که تمامقد از آسمان به زمین افتاده تا در اختیار اندکی باشند و دیگران هیچ نصیبی از آن نبرده باشند. یعنی حقیقت آیینهای هزار تکه است و یک تکه نزد من است و یک تکه نزد شما و یک تکه نزد دیگری و تازه اگر این موضوع را قبول نداشته باشیم بحث مشکلات و کشور که پیش می آید دیگر یک عده نمیتوانند ادعای تملک مطلق داشته باشند و حداقل قبول دارند دریاچه اورمیه متعلق به همه است و همه چیز را همگان دانند. نمی توان همۀ خوبی ها را به خود نسبت داد و هزینهها را از دیگران خواست و گوش خود را به روی راه حلهای متنوع بست.
برپایۀ یک پژوهش با رویکرد آیندهپژوهانه 100 موضوع قابل گفت و گو که بعضا میتوانند به بحران بدل شوند شناسایی شده و جا دارد درباره آنها گفت و گوی ملی درگیرد.
20 فقره اول را برمیشمریم تا بدانیم موضوعات قابل گفت و گوی ملی تا چه حد گسترده است و کسانی به این بهانه هم به چهره روحانی چنگ نزنند و نگویند چرا گفت و گوی ملی و چرا خودمان با خودمان نه؟ تا خودشان با خودشان گفت و گو کنند و لابد روحانی هم برود مذاکره کند و پول بیاورد و بدهد به اینهایی که خودشان با خودشان می خواهند گفت و گو کنند.
و اما آن 20 موضوع از 100 موضوع:
ضرورت اصلاحات ساختاری اقتصادی، بحران تأمین آب، بیکاری، فساد سیستمی، ناامیدی درباره آینده، سرمایه اجتماعی، بحران ریزگردها، پیامدهای بحران آب، فقر و نابرابری، رکود/ رونق اقتصادی، بی تفاوتی اجتماعی، سرمایه گذاری اقتصادی داخلی و خارجی، کارآمدی و ناکارآمدی نظام قضایی، اخلاق عمومی، بحران آلودگی هوا، امنیت روانی و اجتماعی، آرایش سیاسی و اجتماعی انتخابات 96، اختلاف نظرهای کلان حاکمیتی، حقوق اساسی و شهروندی و کارکردهای اجتماعی فضای مجازی.
ثمردهی این گفت و گو اما منوط به همکاری دستگاه های دیگر است.
در تریبونهای نماز جمعه به جای پرخاش به این و آن و تامین نظر چند هزار شرکت کننده منافع دهها میلیون ایرانی مدنظر باشد. صدا و سیما از انحصار خارج شود. راه حلدهندهها متهم نشوند و این اتگاره را باور کنند که حکومتداری مثل ادارۀ یک ساختمان و مدیریت است نه مالکیت و دستگاهها ارباب نیستند و تنها خدمات ارایه میکنند.
مفهوم مدرن گفت و گو البته با مفهوم سنتی و کلاسیک آن دست کم در فرهنگ مونولوگی ما متفاوت است.
شاعران و عرفای ما گفت و گو را به معنی مناقشه به کار میبردند.
حافظ که سرآمد همۀ آنان است، میگوید:
گفت و گو آیین درویشی نبود
ورنه با تو ماجراها داشتیم
منظور از گفت و گو در دنیای قدیم در واقع همان بگو مگو بود حال آن که گفت و گوی امروزی برای پیدا کردن راه حل و کشف حقیقت ضرورت دارد و نمی توان گفت مفهوم کلمه تغییر کرده یا نگاه به گفت و گو پس از آشنایی ایرانیان با مفاهیم تازه.
جدای اینها جا دارد رییس جمهور روحانی خود باب این گفت و گو را باز کند. با همه. به جای جلسات خسته کننده و همایشهای غالبا بیحاصل با نمایندگان نحلههای مختلف فکری و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی گفت و گو کند یا بستر گفت و گو را برای آنان فراهم سازد.
این کاری است که از روحانی برمیآید البته اگر همان روحانی اردیبهشت 96 شود یا همچنان باشد.
دیگه یاد گرفتیم مسایل اصلی رو مطالبه کنیم و به این هیاهو بازی هم اهمیت نمیدیم