عصر ایران؛ روح الله صالحی- جادوگر زمین لقبش داده بودیم. وقت مصاحبه توان خیره شدن به دوربین را ندارد و انگار میخواهد قلبش از دهانش بیرون بیاید. اما تیز حرف می زند مثل دریبل زدنش.
توپ را شبیه گل یا پوچ بین پاها رد و بدل می کرد و ما از این که باد بیفتد توی موهای پشت سرش و نرم برقصد کیفور می شدیم.
مربی شد، گفتیم خون دل که بخورد کم کم می فهمد فوتبال ما بیشتر از جادوگر نیاز دارد. کافیست تعداد رمال ها را بشمارد لقبش را زمین می گذارد و می رود.
شماره هشت، حاتمی کیا نبود که بگویند بچه لوس سینماست با هیچ چیز راضی نمی شود و غر زدن سپر دفاعی اش شده است و به قهر برود تا فیلم بعدی و کسی نگوید این همه دود موتور مال کیست؟ حتی مایلی کهن هم نیست که اشکش دربیاید، نفرین کند بعد دست به گردن بیندازد که ببخشید.
برنامه نود و مناظره با نفر شماره دو فدراسیون فوتبال، انگار عادت باید بکنیم که آدم های شماره 2 بیایند و جور آدم های شماره یک را بکشند. شماره یک ها هم هراز گاهی لبخند بزنند.
آدم شماره یک، نوک پیکان ها سمت او بود. زمانی خودش مرد شماره دو بود و اتفاقا چندان هم جور کش نفر شماره یک نبود و گه گاه غر می زد.
برنامه نود به ما آموخت، بستگی دارد شماره چند باشی و اگر از شماره ات ارتقاء پیدا کردی دیگر نباید جواب گوی اتفاقات قبل بوده باشی. فرد جایگزین هم نباید پاسخگو باشد، او آن زمان نبود و حتی به خود اجازه بررسی و انتشار هم نمی دهدچون ممکن است بعدی هم همین کار را بکند. اما اگر هشت ماندی توقع دارند کفش هایت آویزان که شد بروی و پیدایت نشود.
فرافکنی در معنای واژهای آن، بر پرتاب کردن رو به بیرون یا رو به جلو دلالت دارد. زیگموند فروید اگر برنامه نود را می دید ممکن بود در آرا و عقایدش تجدید نظر کند. گل به خودی را در چیدمان کلمات و لفاظی معنی کند.
ساکت و کریمی خلاصه آن چیزی هستند که دارد بر ما می گذرد و هر چه قدر بتوانی در چیدمان کلمات جادوگر باشی، برنده ای. اصلا اهمیتی ندارد که در بیان حقیقت صدایت بلرزد، یا ترکیب رنگ لباس هایت به هم نیاید آن چه حقیقت دارد، گفتن حقیقت است.
این که حقیقت در یک یا دو مستتر بود یا در هشت نیاز به واکاوی اسناد دارد و انتظار می رود کمیته ای که از خال و ابرو و دلبری نمی گذرد، از این هم نگذرد. به اخلاق سوگند بخورد که حقیقت چند چند است با فوتبال؟
شفاف سازی چیزی است که ما فقط نزدیک به سال نو بلدیم. آن هم با اسپری شوینده بیفتیم به جان شیشه ها تا پرده ها بهتر دیده شوند.
فدراسیون فوتبال، شبیه فرهنگ ماست که بیشترین پول را می دهیم تا خانه جنوبی و آفتاب گیر بخریم بعد با چند لایه پرده داخل خانه را می پوشانیم، کسی ما را نبیند و معلوم نیست چه نیاز به پنجره، چه نیاز به اساس نامه، راستی کل خرج فیفا چه قدر است؟ بدهیم و خلاص.
این که مالیات دهنده هایی که نمی دانند چند توپ حین بازی فوتبال استفاده می شود، تا لیدری که با حنجره اش آسیب دیده ، نامحرم قرارداد فوتبال سرمربی تیم کشورشان هستند جای تعجب ندارد . این که باید یار دوازدهم باشند که بی صدا همه چیز پیش برود این دردناک می شود.
بی انصافی است اگر بخواهیم تأثیرات فنی کی روش را بر فوتبال ایران نبینیم و سربالا نگرفته باشیم از شخصیت تیم ملی، اما اگر حرف های کریمی راست باشد چه?آیا مهیای پسا این نگاه هستیم که این چنین به بازی گرفته شده باشیم.
این که فدراسیون از زمان کفاشیان به درد مزمن خنده سرسری مبتلا شده است باید پسر محجوب فوتبال ایران را عصبانی کند و ما را هم و بگذاریم استوری و پست حمایت ها گسیل شود اما هیچ کس برای اثبات پا پیش نگذارد و این قدر کریمی در مقابل دفاع اتوبوسی تنها باشد
من نگران عصبانی شدن خداداد عزیزی و علی دایی هستم که دیگر نمی شود این تیم را مهار کرد و باید بیاموزیم این اتفاقات باید راه خودش را برود و به زور به تیم وصلش نکنیم که مردم را مقابل منتقد قرار دهیم.
این که می گویند تیم دارد می رود جام جهانی نیاز به آرامش دارد، در واقع نوعی فرا فکنی است. بعد جام جهانی هم می خواهد برود جام ملت بعد آن هم...
داریم این دور تسلسل را تکرار می کنیم که کمیته ناکامی بررسی کند و هیچ ، کمیته اخلاق بررسی کند و هیچ، این هیچ ها روزی گریبان مان را خواهد گرفت.
فوتبال برای ما دیگر گل کوچک وسط خیابان و کوچه پس کوچه نیست. فوتبال برای ما جر دادن پیراهن در شکست از تیم رقیب هم نیست. فوتبال برای ما سوپاپ اطمینان است که کمی از فشار ها تخلیه شویم و منتظر بمانیم جادوگر و هلی کوپتر و عقاب ها به پرواز درآیند و ما کلاه از سر برداریم و بگویم :بیب بیب هورررررا