عصر ایران؛ مصطفی داننده- ایران از تابستان 60 تا چند سال بعد قربانی ترور بود. ترورهایی که گاهی هدفدار و گاهی کور بود. از دست دادن یک رییس جمهور، یک نخست وزیر، یک رییس قوه قضاییه و قریب 30 نماینده مجلس، دادستان انقلاب چند امام جمعه و شماری از شهروندان عادی به خاطر ترور حکایت از این معنا دارد.
همین ترورها باعث شد تا محافظت از چهرههای طراز اول و حتی مدیران درجه دو نظام در دستور کار قرار بگیرد. امام خمینی به پاسداران دستور دادند از شخصیتهای نظام محافظت کنند. در بخشی از این پیام آمده بود:« پاسداران انقلاب و رؤسای آنان موظفند از این شخصیت های ارزنده انقلابی حفاظت کنند و رفت و آمدهای مشکوک را تحت نظر بگیرند؛ اگر چه خود آنان راضی نباشند» پیش از این موج و در پی ترور هاشمی رفسنجانی در خرداد 58 نیز بر حفاظت بیشتر از شخصیت هایی چون او تأکید ورزیده بودند. اما فرمان امام به این معنی نبود که هر مقام و مسوولی بادیگارد داشته باشد.
بعد از این ترورها دیگر محافظت از مسؤولان کشور تبدیل به امری عادی شد. حتی زمانی که دیگر کشور در امنیت کامل بود و دیگر در کشور تروری انجام نمیشد.
مردم هرگاه در خیابان یا جلسههای عمومی و خصوصی مسؤولی را میبینند حتما کنار او افرادی قوی هیکل و بلند قد حضور دارند که وظیفه بادیگاردی او را به عهده دارند.
حتی اینقدر این ماجرا جدی گرفته شده است که در مراسم عمومی با میلههای فلزی میان مدیران کشور و مردم فاصله ایجاد شده است. مسؤولان جایی مینشینند و مردم جای دیگر.
نماز جمعه که مردمی ترین مراسم این کشور در بسیاری از سالها بوده است هم دچار این نرده زدگی شده بود. البته با اقدام مناسب امام جمعه تبریز که دستور به برداشتن این میلهها در نماز جمعه این شهر کرد، کم کم دیگر شهرها هم در حال برداشتن این میلهها هستند.
طی روزهای اخیر اما خودروی امام جمعه ایلام و حضور چندین نفر کنار او خبر ساز شده است. ماشین تا حدودی گران قیمت که پسر امام جمعه محترم آن را براي حفظ امنيت پدرش لازم دانسته است.
در سالهای نه چندان دور روحانیون از بزرگ و نامی و تا طلبههای ساده در میان مردم بودند و با آنها زندگی میکردند بدون اینکه کسی بخواهد میان آنها و مردم فاصله ایجاد کند.
به نظر میرسد ماجرای حفاظت از مسؤولان در این کشور بسیار جدی گرفته شده است. این در حالی است که در بسیاری از کشورها مدیران رده بالا در حد وزیر و یا حتی رییس جمهور بدون هیچ محافظی در میان مردم حاضر میشوند.
گویی بسیاری از آقایان و خانمها از اینکه کسی برای آنها در را باز کند و افرادی پشت سر آنها قدم بزنند لذت میبرند. وگرنه چه اشکالی دارد آنها حداقل در هفته یک یا دو روز را در میان مردم باشند با آنها حرف بزنند و گفتوگو کنند.
تنها فرق آنها با مردم عادی مسؤولیت آنهاست. میبینیم که حتی در بسیاری از شهرها کسانی که عضو شورای شهر هم هستند سعی میکنند برای خود دم و دستگاه همراهان ایجاد کنند.
به نظر میرسد این رسم به پایان خود نزدیک شده است. به جز سران کشور که حفاظت از آنها امر عقلانی است واقعا بسیاری از افراد احتیاج به محافظ ندارند و میتوانند راحت و بدون هیچ مشکل و ترسی به میان مردم بروند.
امیدواریم به زودی شاهد این حضور باشیم.
خوب اونا دسته گلایی که اینا به آب میدن نمیدن