خانم معلم جوان سیستان و بلوچستانی، کاری کرد کارستان. او دختران بازمانده از تحصیل زادگاهش را تشنه علمآموزی ساخت، مولویهای منطقه را که آموزش در محضر آنها جزئی جداییناپذیر از فرهنگ دیار آفتاب است، با درس خواندن دختران روستا موافق ساخت و راهی کم افت و خیز را پیشروی نسلهای کمسن و سالتر روستا هموار کرد تا آبادانی هرچه زودتر سرزمین پهناور آفتابهای داغ ایران را سبب شود.
به گزارش ایران، سیستان و بلوچستان پر است از چشم های منتظری که در جست و جوی نگاه های مهربان به این سو و آن سو در حرکت است. دختران و پسران این استان پهناور برای نشان دادن توانمندی هایشان، نیازمند همین نگاههای مهربانی هستند که آنها را از زمین تفتیده این دیار بر خیزاند و به سوی آسمان موفقیت پرواز دهد. «در روستای کارچان از توابع شهرستان سرباز به دنیا آمدم.
فرزند ارشد خانواده هستم و بیشتر از خواهر و برادرهایم در جریان روزهای سختی بودم که بر پدر و مادرم گذشت. به همین خاطر با اینکه 10 سال داشتم، وقتی قرار شد برای بهبود وضعیت زندگی به همراه پدرم به «جزیره قشم» نقل مکان کنیم تا شرایط شغلی بهتری داشته باشد، من هم مانند مادرم اعتراضی نکردم و به این ترتیب، من، پدر، مادر و سه خواهر کوچکترم راهی جزیره قشم شدیم.
تا مقطع پیشدانشگاهی رشته علوم تجربی در همان قشم درس خواندم با این امید که در یکی از شاخههای دانشگاهی رشته تجربی پذیرفته شدم، اما راستش را بگویم در آن سالها هیچ وقت به معلمی یا آموزش به دانشآموزان روستاهای محروم زادگاه خودم فکر نکرده بودم.»
نسرین جهانگیزه که معلم شدن و تدریس او به دانشآموزان مناطق محروم سیستان و بلوچستان بدون تصمیم ازپیش تعیین شده اتفاق افتاد در این خصوص یادآور شد: با اینکه به رشته پزشکی علاقه داشتم اما در کنکور سراسری برای این رشته پذیرفته نشدم و ازآنجا که نمیخواستم با حضور در دانشگاه آزاد، خانوادهام را که در آن سالها 9 نفره شده بود در مضیقه قرار دهم، به دانشگاه پیام نور شهرستان «ایرانشهر» و رشته زبان و ادبیات انگلیسی رضایت دادم. به این ترتیب ورق برگشت و من بعد از سالها بار دیگر به استانی که در آن متولد شده بودم، بازگشتم. لیسانسم را که گرفتم، برای تفریح به زادگاهم یعنی روستای «کارچان» رفتم.
متوجه شدم که دانشآموزان آن منطقه از لحاظ تحصیلی و آموزشی در وضعیت نامناسبی قرار دارند، ضمن اینکه، از طریق آموزش و پرورش منطقه هم پیشنهادی مبنی بر به عهده گرفتن مسئولیت تدریس و آموزش به دانشآموزان روستاهای محروم منطقه به من ارائه شد. بسیار اتفاقی همه شرایط فراهم شد و فعالیت من از آموزش زبان انگلیسی به دانشآموزان پایه دهم «روستای پیر» در سال 1393 آغاز شد.
راهی برای دیده شدن
تلاشهای خانم معلم جوان روستا نتیجهبخش بود، با وجود همه تعصبها و سختگیریهایی که در مورد مکاتب دینی وجود داشت، مولویها و بزرگترهای روستا تا حد زیادی با درس خواندن دختران بازمانده از تحصیل موافقت کردند و حالا که او از شرایط این روزهای مدرسه برایمان صحبت میکند، خیلی چیزها تغییر کرده و مدرسهای که دیوارش از سنگ و گل ساخته شده بود و خاک از سر و روی آن میبارید، به همت خیرینی که از استعداد و انگیزه دختران بازمانده از تحصیل روستا اطمینان داشتند، به یک مدرسه 5 کلاسه نوساز تبدیل شده است که دخترانش هر روز بیشتر از روز قبل رؤیای موفقیت را با خود مرور میکنند و چشمانتظار تحقق آن هستند و نسرین جهانگیزه هم مدیریت، سرپرستی و تدریس دروس مختلف این مدرسه را بر عهده دارد.
او با بیان اینکه خوشبختانه فضای فکری روستای «پیر» و روستاهای اطراف تا حد زیادی تلطیف شده و شرایط درس خواندن برای دختران بازمانده از تحصیل تا حد زیادی بهبود پیدا کرده است، ادامه داد: با اینکه رشته تحصیلی تخصصیام زبان انگلیسی است، اما تا جایی که از دستم بربیاید سعی میکنم در زمینه سایر دروس هم به دانشآموزان کمک کنم، ضمن اینکه در آموزش هنرهایی مثل سوزندوزی که بومی این منطقه است، تهیه صنایع دستی با چرم، خیاطی یا موضوع بسیار مهم «ورزش» مسئولیتهایی را برعهده گرفتهام، چرا که معتقدم هنر بومی منطقه باید زنده نگه داشته شود، همچنین موارد متعددی همچون ورزش باید در کنار مسائل علمی، مورد اهمیت قرار گرفته شود تا این دختران که سالهاست بهدلیل محدودیتهای فرهنگی موجود در منطقه، از مسیر تحصیل دور بودهاند، با زاویه نگاه وسیعتری زندگی و پیرامونشان را نظاره کنند، حتی با حضور در جمعشان متوجه شدم که تعدادی از آنها نسبت به شناخته شدن خانوادههایشان یا امکانات محدودی که در زندگی دارند، احساس شرم میکنند، از اینرو تصمیم گرفتم به قول معروف با یک تیر چند نشان را هدف بگیرم.
به این ترتیب به دختران اعلام کردم قرار است بزودی در فضای مدرسه نمایشگاهی برپا کنیم که محوریت آن، اطلاعات و دانستههای افراد سالخورده، وسایل و امکانات قدیمی است. با این تصمیم دختران مجبور شدند پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگهایشان را به نمایشگاه دعوت کنند تا از خاطرهها و داشتههای ذهنیشان که از قدیم به یادگار داشتند برایمان بگویند، همچنین وسایل و لوازمی که در خانههایشان مورد استفاده قرار میگرفت اما بسیار قدیمی یا تقریباً غیرقابل استفاده بود، اصلیترین ملزومات نمایشگاه به حساب میآمد ضمن اینکه من از این طریق به مهمترین هدفم یعنی نشان دادن مدرسه بدون امکاناتمان و شناساندن دختران بازمانده از تحصیل اما با انگیزه روستای پیر و روستاهای اطراف به مسئولان منطقه و آموزش و پرورش شهرستان رسیدم.
طلوع خورشید موفقیت
پایان نمایشگاه آغاز خوبی برای زنده شدن انگیزه تحصیلی در میان دختران روستا بود. نه تنها خانوادههایشان را با همه داشته و نداشتههایشان با جان و دل پذیرفتند که مسئولان منطقه هم به فکر ترمیم مدرسه در حال تخریب ما افتادند تا جایی که اکنون دختران بازمانده از تحصیل روستای پیر و روستاهای اطراف در حال حاضر در یک مدرسه نوساز و با نهایت انگیزه از پایه هفتم تا مقطع پیشدانشگاهی درس میخوانند.
جهانگیزه با اشاره به دخترانی که متأهل هستند یا حتی در دوران بارداری به سر میبرند، گفت: «تعدادی از این دختران بازمانده از تحصیل، مسئولیت زندگی مشترک را برعهده دارند اما همه توانم را به کار گرفتهام تا آنها نیز موفق شوند. خوشبختانه این دختران هم همراهی و همکاری خوبی دارند و با انگیزه درس میخوانند که همین رفتارشان باعث میشود هر روز مسافت 45 دقیقهای روستای محل سکونتم یعنی «نسکند» را به مقصد روستای «پیر» که مسیری خاکی و صعبالعبور دارد طی کنم و با عشق و علاقه برای موفقیت این دختران که خودشان هم از رسیدن به مقطع پیشدانشگاهی در عجب هستند، از جان و دل مایه بگذارم.»
در طول سالها فعالیت نسرین جهانگیزه امسال نخستین سالی است که این دختران در مقطع پیشدانشگاهی درس میخوانند. حالا 14نفر از همین دختران برای کنکور پیش رو آماده میشوند تا به امید خدا در این آزمون موفق عمل کنند و نشان دهند دختران دیار آفتاب، طلوع موفقیت را در روستای به دور از امکاناتشان به نظاره خواهند نشست.