راستش من هیچوقت در فوتبال موفق نبودم.شاید بخاطر اینکه جثه ام مناسب فوتبال نبود ولی همیشه دلباخته ی جهانش بودم.جهانی که سال ها طول کشید تا قوانین دلفریب حاکم بر آن را درک کنم.
چرا این ها را می نویسم؟ بخاطر بازی محمد صلاح و دو گل استثناییش به رم. بخاطر زیبایی جهان فوتبال که فراتر از ضربه و توپی که به دروازه نشست وجود دارد.کودکی من اواخر دوران حرفه ای اسطوره ای به نام مارادونا بود؛مردی که یک تنه تیمی را قهرمان می کرد.مردی با ۱۶۵ سانتیمتر قد که یک میلیارد انسان را همزمان با گلهایش به بالای ابرها کوچ میداد مردی که از میان انسان های محروم بلند شده بود تا در بزرگترین آوردگاه فوتبال جهان تا جلو چشم آن همه مردم زمین به تمام قوانین دهن کجی کند تا بالای سر آن همه مدافع بلند شود و به قرن ها نماینده ی سرمایه و سیاست گلی را با دست بزند تا دستی بسازد با عنوان دست خدا.من و خیلی های دیگر شاید دل می دهیم که یک بار دیگر مارادونا را ببینیم با آن یقه های بالا داده و بند کفش باز که در میانه آن مستطیل سبز گرم کند.
ما دلباخته مهار یکدستی توپ احمد رضا عابدزاده هستیم در آن هشتم آذر ماه تکرار ناشدنی.دل میدهیم به کانتونا که شادی بعد از گلش را با آن جثه و آن یقه ها با پرش از روی تمام تابلو های تبلیغاتی به سمت هواداران فریاد بزند.ما با اشک های باتیستوتا بعد از گل به فیورنتینا اشک ریختیم.هفت گل به برزیل خیلی از ما را به غم فرو برد اما عاشق روماریو و ببتو و آن شادی عجیب بعد از گل به هلند در جام ۹۴ می مانیم.ما گل مهدوی کیا به چین،گل خداداد به استرالیا،استیلی به آمریکا،علی دایی به کره و توپ ربایی کریمی از رونالدو را هیچگاه فراموش نخواهیم کرد.
فوتبال انگار تمام ضعف هایمان،آرزوهایمان و تمام خواسته های کمرنگمان را امکان پذیر می کند وقتی زیدان در فینال جام جهانی باسر به سینه ی ماتراتزی می کوبد.
اکثر این نام ها و هزاران نام نیاورده و حرکاتشان افراد چون من را دلباخته ی فوتبال کرد.شاید تعداد نتایج مسابقاتی را به یاد داشته باشم که به زور به تعداد انگشتان دو دست برسد شما را نمی دانم.اما این صحنه ها را بیش از هر تقابلی در دنیا دوست دارم و از یاد نخواهم برد.
محمد صلاح خاورمیانه ای محمد صلاح از دیاری که بوی نفت وکودتا وفقر وعشق می دهد،محمد صلاح حالا هجرت کرده به سرزمین شمال،محمد صلاح از دیار ژنرال سیسی و حسنی مبارک و احمد شفیق و محمد مرسی،محمد صلاحِ هموطن ام کلثوم و عبدالحلیم حافظ و فرید الاطرش و سعاد حسنی دیشب با آن بازی کم نظیرش با آن شادی توئم با آرامش و انگار شرمساریش مرا به یاد تمام زیبایی های جهان فوتبال انداخت .
نویسنده: محمد ذنوبی