آرش تجدد در روزنامه شرق نوشت: «بالاخره «عصبانی نیستم» اکران شد، آنهم بعد از بارهاوبارها عصبانیشدن درمیشیان، ولی نه مردم عصبانی شدند، نه آنها که جلوی اکرانش را گرفته بودند. هیچ اتفاق خاصی نیفتاد و فیلم مثل دهها فیلم دیگر فروشش را میکند و نمایشش را میدهد. چند روز دیگر هم که اکرانش تمام شود، سر از سوپرمارکتها درمیآورد و مردم میخرند و زندگی ادامه دارد و پایه هیچ میزی هم لق نمیشود.
ماجرا به همین سادگی است، آثار هنری خلق میشوند و جهان را قابلتحملتر میکنند. خلق میشوند و دیگر از بین نمیروند، مگر اینکه به قول نیما، زمان با غربال همیشگیاش از راه برسد و حاصل یک دهه یا یک قرن را بخواهد غربال کند. آنوقت، اگر هنر، واقعا هنر باشد؛ چه سانسور بشود یا نشود، چه مجال عرضه داشته باشد و چه نداشته باشد، میشود همین شعرهای بیژن الهی، داستانهای بهرام صادقی و فیلمهای فرخ غفاری که تازه انگار دوباره بازخوانی و تماشا میشوند و هنرمند به جاودانگی نزدیکتر میشود. بااینحال اما غیر از عوضنشدن زمین و زمان بعد از اکران «عصبانی نیستم»، چیزهای دیگری هم هست که کماکان عوض نمیشوند؛ مثلا مسیری که مسئولان سازمان سینمایی ارشاد هردفعه طی میکنند؛ اینبار برای یک فیلم دیگر و البته همچنان برای فیلم «آشغالهای دوستداشتنی»، انگار که تخصصشان، جانبهلبرساندن صاحب فیلم باشد.
شش سال است که محسن امیریوسفی برای اکران فیلمش میدود، اگر درمیشیان بعد از «عصبانی نیستم» فیلم بعدیاش را هم ساخت، امیریوسفی از همان هم بازمانده است. کمکم دارد رکورد میزند؛ رکورد کارگردانی که برای اکران قانونی فیلمش سالها صبر کرد و ناامید نشد، اما کاش حرف امید و امیدواری را نزنیم. کلمات تندوتند از معنا تهی میشوند و آدم انگار دانهبهدانه حسهایش را از دست میدهد؛ امیدواری، شادمانی، خلاقیت... . «آشغالهای دوستداشتنی» را اکران کنید. یکی، دوساعتی آدمها پیرزنی را نگاه میکنند که شش سال است توی خانهاش منتظر است تا به تماشایش بنشینند؛ روایت زنی که فقط دلش میخواهد بچهها و عزیزانش با هر مرام و مسلک و عقیدهای زیر سقف خانهاش جمع شوند و زندگی شکل واقعی خودش باشد؛ با همان دلچسبی و زیر سایه امن روزمرگی. هنر، گلوله نیست که با شلیکش کسی از پا بیفتد یا زخمی بردارد. هنر، خیلی اگر ابزاری بخواهی نگاهش کنی در نهایت باید مرهمی باشد روی زخم روح آدمها و یادمان نرود هنر اگر هنر باشد، با بگیروببند و حذف و اضافه و سانسور و ممیزی از بین نمیرود. کاش بیشتر از این بر رودخانه خلاقیت هنرمندان این مملکت سنگ انداخته نشود.
«آشغالهای دوستداشتنی» و امثال این فیلم را اکران کنید و بیش از این از ما و خودتان بدهکار نسازید.»