عصر ایران؛جلال آریان- کیهان در تازه ترین برچسب زنی خود، محمود دولت آبادی را مورد نوازش قرار داده است. این روزنامه، رقص محمود دولت آبادی در پایان یک تئاتر را برای جبران ناکامی او در ادبیات دانسته است.
این روزنامه اصولگرا مینویسد که اهالی کتاب دیگر آثار جدید دولت آبادی را جدی نمیگیرند و خود او هم سالهاست اثر قابل توجهی خلق نکرده است.
واقعا بعد از خواندن این متن با خودم گفتم یاللعجب از این استدلال و این تحلیل. محمود دولت آبادی رقصیده است تا جبران ناکامی کند؟
سوال که در ابتدا به ذهن میرسد این است که اصلا آیا محمود دولت آبادی احتیاج به دیده شدن دارد؟ او دیده شده هست و خواهد ماند.
دولت آبادی با رقص کلمات دیده و محبوب شده است و برای دیده شدن و یا سرزبانها افتادن احتیاج به کار دیگری ندارد.
هر وقت هر جا از داستان نویسی ایران سخنی به میان باشد قطعا نام دولتآبادی هم برده میشود. مگر میشود کلیدر و جای خالی سلوچ را فراموش کرد. بسیاری از اهالی کتاب، آثار دولت آبادی را خواندهاند و به دیگران توصیه میکند.
دولت آبادی اصلا احتیاج به تبلیغ ندارد. خود خوانندگان خود به خود او را تبلیغ میکنند. کتابهای محمود دولت آبادی به صورت دهان به دهان و چهره به چهره تبلیغ میشود. هر کس کتابی از او میخواند به دیگری میگوید. این یعنی او احتیاج ندارد به کسی خود را ثابت کند. او نویسندهای است که بسیاری تلاش کردند سبک او را تقلید کنند اما نتوانستند و چیزی شبیه کاریکاتور ارائه دادند.
قلم دولت آبادی مخصوص دولت آبادی است. در هیچ کجای ادبیات ایران فردی شبیه او نخواهید دید.
نویسندهای که بسیاری از آثار او درخشان و قابل تامل است، قرار است به چه کسی خود را ثابت کند آنهم با رقص؟
حالا که بازار فوتبال داغ است بگذارید مثالی از فوتبالی بزنم. الکس فرگوسن را همه میشناسند. سرمربی سرشناس منچستر یونایتد که سالها این تیم را در اوج نگه داشت و قهرمانیهای بسیاری با این تیم آورد از فوتبال خداحافظی کرد و بیشتر تبدیل به تماشاگر فوتبال شد.
فرگوسن آنقدر دوران درخشانی را رقم زد که همه از او به نیکی یاد میکنند و حتی شکستها او را هم فراموش کردهاند. حالا تصور کنید یک روزنامه انگلیسی وقتی فرگوسن برای دیدن یک فوتبال به ورزشگاه میرود و احتمالا برای زده شدن یک گل خوشحالی میکند، بنویسد که این کارها برای دیده شدن است و او دوست دارد بازهم دیده شود.
فرگوسن دیده شده هست و احتیاجی به کارهای این چنین ندارد. دولت آبادی هم این چنین است.
در آن تئاتر دولت آبادی با آن رقص دلنشین میزان رضایت خود از یک نمایش را نشان داد. عکس العملی که اتفاقا دلنشین و زیبا بود.
کیهان رسم دیرینی در برچسب زدن به انسانها دارد اما گاهی فراموش میکند برخی برچسبها با قویترین چسبها هم به عدهای نمیچسبد.
رشد و بلوغ فکری در دوره پهلوی باعث شده ایشون، نژادپرست بشن؟
اساسن چطور می شه که کسی فکرش رشد کنه و به بلوغ برسه و بعدش نژادپرست باشه؟
الان برای جبران و نژادپرست نبودن باید به نزول و جمود فکری برسه آیا؟
فقط سوژه هاتون متفاوته
نمونه شم اینکه خودتون هر روز میرید کیهان را میخونید تا یه سوژه گیر بیارید