روزنامه اعتماد با علیرضا علوی تبار از چهره های شاخص اصلاح طلبان گفت وگو کرده است.
بخشهایی از این مصاحبه را می خوانید:
چرا نيروهاي اپوزيسيون برانداز به ويژه در توييتر حمله به اصلاحطلبان را در دستور كار خود قرار دادهاند؟ چرا اصلاحطلبان بيشتر از اصولگرايان در مركز حملات هستند؟
حمله به اصلاحطلبان چند محور اصلي دارد. اصلاحطلبي، نه الزاما اصلاحطلبان، اصليترين گرايش سياسي امروز ايران است. آخرين پيمايشي كه در سراسر ايران بعد از دي ماه انجام شده نشان ميدهد كه حدود ٥٩,٨ درصد مردم ايران اصلاحات تدريجي، ١٣ درصد حفظ وضع موجود و ٢٧ درصد هم تغيير بنيادي وضع موجود را دنبال ميكند. بنابراين بخش قاطعي از ايرانيها به شيوه اصلاحات تدريجي و بدون خشونت گرايش دارند. آنچه در دي ماه به آن استناد ميشود، اينكه چند ده نفر در تظاهرات چند صد نفري شعاري را براي نفي اصلاحطلبي و اصولگرايي دادهاند، نبايد آن را معياري براي سنجش گرايش عمومي جامعه قرار داد.
طي برخي حملات اپوزيسيون به اصلاحطلبان گفته ميشود كه حافظ وضع موجود هستند. ارزيابي شما چيست؟ حملات اپوزيسيون برانداز به اصلاحطلبان در مجموع چه پيامي دارد؟
اصلاحطلبان اگر خواهان حفظ همه وضع موجود باشند كه اصلا اصلاحطلب نيستند؛ بلكه محافظهكارند. اصلاحطلب قطعا نسبت به وضع موجود انتقاد دارد و خواهان تغيير وضع موجود است. پرسش اينجا است كه اين تغييرات را به چه بهايي ميخواهد دنبال كند. آيا از طريق يك خشونت سراسري و فراگير دنبال ميكند؟ آيا از طريق برهم زدن يكپارچگي ملي ايران اين مساله را ميخواهد؟ آيا از طريق مداخلات كشورهاي خارجي اين امر را پيگيري ميكند؟
عمدتا آنچه اصلاحطلبان را از بقيه متمايز كرده، روشها است؛ نه اهداف. كساني كه ميگويند اصلاحطلبان خواهان وضع موجود هستند از اين گله دارند كه چرا اصلاحطلبان روشهاي خشونتآميز را محكوم ميكنند و مقابل مداخله خارجي ميايستند و موضع دارند. آنها اين دو روش را كارآمدتر و سريعتر ميدانند.
البته اصلاحطلبان به دنبال تغييرات يكشبه نيستند. ميدانيم كه تغييرات اجتماعي معمولا كند صورت ميگيرد، بهخصوص اگر قرار باشد با خشونت تركيب نشود. آنها ميخواهند تغييرات، ناگهاني رخ دهد. اين مساله با امنيت ملي و موقعيت سياسي و جغرافيايي ما متناسب نيست. در شرايطي كه فشارها بر ايران زياد است، حضور اصلاحطلبان در داخل كشور مشروعيت حمله خارجي به ايران را از بين برده است. اگر اصلاحطلبان از قدرت خارج شوند، بهتر ميتوان حمله كشوري خارجي را توجيه كرد.
ارزيابي شما از رسانههاي اپوزيسيون همچون بيبيسي و ديگر رسانهها چيست؟
رسانههاي خارجي دو گروه هستند. بخشي در ارتباط با دولتهاي غربي هستند و مطابق با سياستهاي كلي آنها در برخورد با ايران تغيير موضع ميدهند. از وقتي سياست خارجي امريكا به سمت فشار بيشتر رفته، رسانههايي كه از طريق آن دولتها تغذيه ميشوند، به همين سمت رفتهاند. تغيير موضع اين رسانهها نشان ميدهد كه دولتهاي آنان به سمت راديكالتر شدن در برخورد با ايران رفتهاند. رسانههاي ديگري وجود دارند كه از دولتها تغذيه نميكنند، بلكه متعلق به جريانهاي مختلف اپوزيسيون، هستند.
رسانههاي حزبي مدنظرتان است؟
بله. رسانه متعلق به گروههايي كه از همان ابتدا به دنبال جنگ مسلحانه و تغيير قهرآميز نظام بودهاند، مثل سازمان مجاهدين خلق يا بخشهايي از سلطنتطلبها كه هيچ نوع اصلاح را در نظام امكانپذير نميدانستند. هردو در ارتباط با نيروهاي خارجي هستند. مجاهدين خلق و كساني كه شعار مشروطهطلبي ميدادند؛ مثل گروههاي طرفدار بختيار در تمام طول جنگ ايران و عراق با حكومت بعث همكاري ميكردند.
آنها هم امكانات مادي ميگرفتند و هم مشورت ميدادند. اپوزيسيون برانداز به اين معنا هميشه در پيوند با خارجيها تعريف ميشدند. اخيرا هم كه دشمني امريكا و اسراييل با ايران زياد شده، همكاري اين گروهها با كشورهايي از اين دست افزايش پيدا كرده است. ابايي هم ندارند كه بگويند از آنها كمك ميگيرند. نبايد فراموش كرد كه كند شدن اصلاحات و اينكه جناح راست راديكال توانسته به بخشي از جامعه اثبات كند كه از طريق مسالمتآميز نميتوان در ايران كاري كرد، به تقويت اين موضع منجر شده است.
مردم به آقاي جنتي به عنوان آخرين نفر خبرگان راي ميدهند اما ايشان رييس مجلس خبرگان ميشود. كساني كه راي نميآورند، به مجمع تشخيص مصلحت نظام راه پيدا ميكنند. در داخل كشور نيرويي وجود دارد كه دايم به ما گوشزد ميكند كه نميتوانيد از طريق روشهاي مسالمتآميز تغيير ايجاد كنيد. اين نوعي تاييد عملي موضع اپوزيسيون برانداز است.