۲۰ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۰ آبان ۱۴۰۳ - ۱۲:۳۳
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۶۱۶۹۳۲
تاریخ انتشار: ۱۳:۱۳ - ۰۴-۰۴-۱۳۹۷
کد ۶۱۶۹۳۲
انتشار: ۱۳:۱۳ - ۰۴-۰۴-۱۳۹۷

جواد یساری: ورشکست شدم و رفتم سراغ خوانندگی/کارم تلویزیون و یخچال‌فروشی بود/ارشاد با من مشکلی نداشت

جواد یساری: ورشکست شدم و رفتم سراغ خوانندگی/کارم تلویزیون و یخچال‌فروشی بود/ارشاد با من مشکلی نداشت
آن موقع کارم تلویزیون و یخچال‌فروشی بود اما الان مغازه، پاتوق من است. در اصل من در سال ۴۶ و ۴۷ ورشکست شدم که رفتم به سراغ خوانندگی.

«من هر آهنگی که خوانده‌ام، خانوادگی بوده. آهنگ «بچه‌ها» را خواندم که منجر به آشتی صدها خانواده در معرض طلاق شده. «مناجات»، «محراب» و «سپیده‌دم» را خوانده‌ام که جاودانه موسیقی شده‌اند. آهنگ‌هایی که به‌ لحاظ اخلاقی هیچ مشکلی نداشتند و تمامش خوبی بود.»

به گزارش ایسنا،‌روزنامه آرمان نوشت: «همان آدم دهه ۵۰ است؛ همان تیپ، همان گویش و ادبیات و البته یک سادگی بزرگ که در نگاه اول کمی توی ذوق می‌زند اما در ادامه گفت‌وگو متوجه می‌شوی که این سادگی، خمیرمایه اولیه شخصیت اوست. خواننده‌ای که به‌ واسطه سبک خاص کاری‌اش در همان ۵ سال فعالیتش از سال ۵۲ تا ۵۶ به شهرت رسید. «جواد یساری» این روزها به‌ جای آن که پوسترش در فروشگاه‌های عرضه محصولات فرهنگی به چشم بخورد، بر سر در سینماها دیده می‌شود. او در یک سکانس پروپیمان فیلم «دشمن زن» به اجرای برنامه پرداخته و اداره ارشاد هم با یک روشنگری که جای تقدیر دارد، جواز اجرا و نقش آفرینی او را در این فیلم داده است. همین اتفاق سبب شد تا خواننده دهه ۵۰ باز هم بر سر زبان‌ها بیفتد. شکل و کثرت استقبال از او در اکران‌های مردمی «دشمن زن» نشان می‌دهد که نسل جدید او را می‌شناسد. به‌ دلیل این استقبال از جواد یساری، در نخستین گفت‌وگوی مطبوعاتی‌اش پس از اکران فیلم، پای صحبت‌های او نشستیم که در ادامه، شما را به مطالعه آن دعوت می‌نماییم.

در آن سال‌هایی که خواننده شدن کار چندان ساده‌ای نبود، شما چگونه از یک خانواده بیگانه با موسیقی، به سمت این هنر متمایل شدید؟

من خوانندگی را از سال ۵۲ به شکل حرفه‌ای آغاز کردم. ما در خانواده‌مان نه موزیسین داشتیم و نه خواننده و تنها علاقه بیش از اندازه من به موسیقی سبب شد که وارد این عرصه شوم. البته این را هم باید بگویم که من در آن سال‌ها کاسب بودم و یک مغازه‌ای هم در میدان وحدت اسلامی (شاپور سابق) داشته و دارم. آن موقع کارم تلویزیون و یخچال‌فروشی بود اما الان مغازه، پاتوق من است. در اصل من در سال ۴۶ و ۴۷ ورشکست شدم که رفتم به سراغ خوانندگی.

وقتی انقلاب شد، از کشور خارج شدید؟

خیر، من تماما ایران بودم و تنها برای اجرای برنامه‌ها به خارج رفته و زود برمی‌گشتم.

شما خواننده‌ای سیاسی نبودید و این که پس از انقلاب هم از ایران خارج نشدید اما اجازه فعالیت نداشتید؟

آن موقع دولت گرفتاری خودش را داشت. ارشاد هم نمی‌توانم بگویم پارتی‌بازی کرد اما به ما نمی‌رسیدند. ارشاد در تمام این سال‌ها تنها یک بار به سراغ من آمد و من را به آنجا برد. ارشاد با من مشکلی نداشت فقط گویا از بالا نامه دادند که کمی دست نگه دارید. البته خودم هم اقدام نکردم و آنها هم به سراغ من نیامدند.

در این ۴۰ سال تاکنون به گوش‌تان نرسیده که چه مشکلی برای ادامه فعالیت دارید؟

خیر، مستقیما نگفتند اما وعده و وعید می‌دادند و می‌گفتند کمی صبر کنید. اگر بگویند چرا و به چه دلیلی به من مجوز نمی‌دهند که من راحت می‌شوم. باید بگویند چون لابد مشکلی دارم که خودم نمی‌دانم اما تا الان چیزی به من گفته نشده. من هر آهنگی که خوانده‌ام، خانوادگی بوده. آهنگ «بچه‌ها» را خواندم که منجر به آشتی صدها خانواده در معرض طلاق شده. «مناجات»، «محراب» و «سپیده‌دم» را خوانده‌ام که جاودانه موسیقی شده‌اند. آهنگ‌هایی که به‌ لحاظ اخلاقی هیچ مشکلی نداشتند و تمامش خوبی بود.

در تمام این سال‌هایی که ارشاد سراغ شما نیامد، چرا خودتان پیشقدم نشدید و اقدام نکردید؟

کسی که هنرپیشه یا خواننده است، خودش را خوار نمی‌کند که برود بگوید بگذارید من بازی کنم یا بخوانم. این، ایده من است که شاید اشتباه هم باشد اما من این طور فکر می‌کنم. البته این را هم بگویم که من یک بار به ارشاد رفتم و آن هم به این دلیل بود که دوستانم سر کار بودند و من را هم برداشتند بردند وگرنه همان یک بار را هم نمی‌رفتم. من مرد هستم و به خودم شک ندارم. اگر من را می‌خواستند، می‌گفتند بیا! حالا بر فرض که من آن زمان، بد اجرا می‌کردم؛ باید از من دعوت می‌کردند و می‌گفتند الان قانون این است و باید به این شکل کار انجام دهی نه این که من را ترک کنند. اینجا آب و خاک و زمینم است و سه پشت من در ایران دارند زندگی می‌کنند. خیلی به من کم لطفی کردند.

البته آن طور که یادمان است شما حدود ۱۰ سال پیش، سه اجرای برنامه در بیمارستان میلاد داشتید، درست است؟

بله، البته کنسرت نبود و یک برنامه‌ای بود که برای من گذاشتند. آن موقع برج میلاد ساخته نشده بود و اجرای برنامه در آمفی‌تئاتر بیمارستان میلاد بود که یادم هست حتی روی پله‌ها هم جمعیت نشسته بود. یک آقایی آمد و گفت: من اجازه اجرای شما را دارم و یک کاغذی را به من نشان داد و گفت می‌خواهم سه اجرا در سه شب یلدا، آزادی خرمشهر و میلاد پیامبر(ص) داشته باشی که من به استناد حرف او، این سه برنامه را اجرا کردم و هیچ کس هم نیامد بگوید چرا اجرا داشتی. بعد دیدم می‌گویند این آقا کلاهبردار بوده است.

یعنی مجوز اجرای شما را نداشته؟

خیر، البته بعدا ما را با هم رودررو کردند. من به ارشاد گفتم ایشان چنین گفته که مشکل من مربوط به ارشاد نیست و مربوط به نهادهای بالاتری است و من اجازه شما را گرفته‌ام و می‌توانی بخوانی. حتی گفت مجوز آقای گلپا را هم برای اجرا گرفته‌ام. من خیلی از این اتفاق خوشحال شدم اما پولی به من داده شد و سابقه‌ام هم خراب شد. آن آدم را گرفتند که فکر کنم یک سال در زندان بود.

آقای یساری با توجه به این که شما در پیش و پس از انقلاب، فعالیت سیاسی و اجتماعی نداشتید و به خارج از کشور هم نرفتید و توانستید سه شب در فاصله زمانی شب یلدا تا سالروز آزادی خرمشهر در تهران، اجرای زنده داشته باشید، نشان می‌دهد که شما اصلا ممنوع‌الفعالیت نیستید و چون خودتان هرگز برای اعطای مجوز درخواستی نداشتید، کارتان پیش نرفته چون انتظار داشتید آنها به شما پیشنهاد فعالیت بدهند که آنها هیچ وقت این کار را برای کسی نکرده و نمی‌کنند.

بر فرض اگر ممنوع‌الفعالیت نبودم به من نامه‌ای می‌دادند یا به شکلی به گوش من می‌رساندند. شاید هم به قول شما، ممنوع‌الفعالیت نیستم چون سال‌هاست که پوستر من، آزادانه و بدون هیچ تذکری در مجلات مختلف به چاپ می‌رسد. عکس‌های من را در قالب پوسترهای بزرگ چاپ می‌کنند مثلا همین چند وقت پیش، فکر کنم یک ماه و نیم پیش بود که مجله «دنیای کشتی» که اصلا عکس خواننده کار نمی‌کند، دو تا پوستر من را وسط صفحاتش منتشر کرده و هیچ کس هم از ایشان ایراد نمی‌گیرد یا تذکری نمی‌دهد. حالا شاید به قول شما این گونه باشد. من خجالت می‌کشم از این که بروم آنجا و به آنها بگویم اجازه بدهید که من بخوانم. من با مردم کار دارم. من زندگی‌ام با مردم است. من آدم آزاده و رفیق‌بازی هستم و اصلا در این خط‌ها نیستم که فلانی چه کار کرد و چه کار نکرد. از این که نمی‌توانم بخوانم ناراحت هستم اما در کل کاری به کسی ندارم.

الان برای اجرای برنامه در فیلم «دشمن زن» که مشکلی برای شما پیش نیامد؟

نه، هیچ مشکلی پیش نیامد. به من گفتند بیا بازی کن! گفتم شاید مشکل داشته باشم که گفتند همه چیز پای ما. رفتند و اجازه من را گرفتند.

پس به نوعی مدیون آقای فرحبخش، تهیه‌کننده «دشمن زن» هستید. از قبل با هم آشنا بودید؟

من در بازار چرم کار می‌کردم. آن زمان آقای فرحبخش کوچک بود و پدر خدابیامرزش یک قنادی داشت. ما از همان زمان با هم دوست بودیم که البته بعدا همدیگر را گم کردیم تا این که ایشان سال گذشته یک روز پیش من آمد و همدیگر را دیدیم و یک آبگوشتی خوردیم و داستانم را برایش گفتم و این که اگر بد بودم که نمی‌ماندم. بعد هم مقدمات بازی در فیلم فراهم شد و خدا را شکر که مردم هم استقبال خوبی از آن کردند. دست مردم درد نکند که کار شیرینی کردند و آبروی من را خریدند و استقبال قابل توجهی از اجرای من در این فیلم داشتند.

آن طور که من شنیده‌ام، خانواده‌ای مذهبی داشتید و خودتان هم مقیدات مذهبی شدیدی دارید. درست است؟

خانواده‌ام مذهبی است مثلا برادرم که فوت شد، رئیس هیات صنف کفاش بود. همه ما به همین ترتیب هستیم. این مربوط به اجتماع نیست، مربوط به خداست. من از بچگی تا به این سن هنوز نمازم ترک نشده است. باید ببینیم انسان‌ها چه کار می‌کنند. در خیلی کشورها انقلاب شده که من تا حالا ندیدم هنرمندان را ممنوع‌الفعالیت کنند باز حالا اگر مساله‌ای از او دیده باشند، باز اقدام‌شان قابل احترام است.

البته این سادگی که در کلام و شخصیت شما دیده می‌شود، دقیقا همان چیزهایی است که در کارهایتان نیز احساس می‌شود و این نشان می‌دهد که به‌ دور از فاکتورهای بازار، موسیقی را دلی اجرا می‌کردید.

من رشته ورزشی‌ام کشتی بود و کاسب هم بودم. باید کاری انجام می‌دادم که حرمت اینها هم حفظ می‌شد. می‌گشتم شعر خوب پیدا می‌کردم یعنی شعری که مفهوم و اثری داشته باشد مثلا همان‌طور که گفتم با آهنگ «بچه‌ها»، صدها طلاق منجر به آشتی شد که مجله «جوانان» به‌ دلیل همین اتفاق، پوستر من را وسط صفحاتش منتشر کرد. «قصه مرد منتظر»، «سپیده دم»، «صبر ایوب» و... همه اینها انگار دیروز خوانده شده چون هنوز کهنه نشده‌اند.»

ارسال به دوستان