عصر ایران؛ روح الله صالحی- «وضعیت زرد، علامت آن این است که احتمال حمله هوایی وجود دارد و لازم است در جای امن، پناه بگیرید.»
جیغ ها در هم که می آمیخت به دست های هم پناه می بردیم تا موج انفجار، هوای این به سرش نزندکه می تواند از پله های پناهگاه پایین بیاید وگوش هامان را خون بزند و برود.
این روزها، لغات سیاستمدارها روی موج دل پریشی و زرد می چرخد. از تحریم گرفته تا تصفیر و... ما باید یک دستمان به زلف یار باشد و دست دیگر لغت نامه دهخدا، به قول ناصر فیض: «یک دست جام باده و یک دست زلف یار، پس من پیراهنم را چگونه عوض کنم؟!»
باید به تمام معانی مسلط باشی که بفهمی این وضعیت که می شنوید روی کدام موج قرار است تنظیم شودو امروز باید چه لباسی بپوشی که خاکی پناه گرفتن باشد یا وسط مجلس شادی، پایکوبی کنی.
می گویند سه راه داریم که بهترینش، سخت ترین آن است و گفتگو با کسی که فرهنگ لغات و عاشقانه هایش با ما متفاوت است و آن چه او می گوید با آن چه ما می شنویم فرق دارد. این وسط هم آتیش بیارهای معرکه هم از بیرون، هم از داخل، بادبزن به دست آشیر داری می کنند شاید تقی به توقی بخورد و پول از پاروی تحریم و تفصیر و... بالا برود.
تصفیر شاید برای همسایه های حسود ما معنی صفر شدن صادرات نفت باشد برای آن ها سودای تولد داعشی دیگر، اما برای ما با یک کسره کوچک یعنی زرد کردن هر چیز و نا خواسته یاد زرد در فرهنگ عامه می افتیم. زرد یعنی نفرت داشتن و حتی تا سال ها سعی می کردیم گل زرد به کسی پیشکش ندهیم تا معنی بد تلقی نکند.
حتی خالی کردن خانه و صدا کردن حیوان برای نوشیدن آب هم معنی می دهد با چنین تفاوت معنایی صرفا در کلمه دشوار است بتوان گفتگویی را آغاز کرد. این مشت نمونه خروار و کرور کرور اختلاف است و در مثل جای مناقشه نیست که چه فرق می کند کدام معنی را بدهد اما مهم است چون برای هر فتحه و ضمه چند هزار دلار و چند تن سکه از بازار آب می رود. باید سخت ترین راه را همان اول امتحان کرد که فردا نگویند: «اگر می شد اگر بود اگر...»
ما در وضعیت های سفید هم گوش و چشم پر بوده ایم از بدرقه جنازه ها و چه قدر دل مان پشت ماشین تابوت شهدا گریسته است در وضعیت زرد هم توفیری ندارد یک چشم خون باشد یک چشم اشک، اما فاصله و فساد و فقر این سه حرف مشترک دل را چرکین می کند که کارگر با حداقل حقوق باید تحریم را سق بزند و دیگر تحریم را سرمه کند که زندگی اش بزک شده باشد.
قرار باشد یکی به نعل بزند و دیگر بر سر، سنگ روی سنگ بند نمی شود ما به یک دستی نیاز داریم تا این تخم لق و دندان فساد را بکنند که نکند بابک زنجانی هایی از توی تصفیر دربیایند، بگوییم دیدید صفر نشدیم. اما یادمان نرود برای قبولی باید حداقل ده شد وگرنه صفر و هشت فرقی با هم ندارند
خوبی همین فضای نیم بند مجازی و فیلتر همین شد که فشار افکار عمومی برای جلوگیری از فساد ارز دولتی را بتواند انتقال دهد. باید این روحیه خواست عمومی را بر اصلاح زردی ها که نشانه بیماری هستند را پاس داشت.
در کوپن بازی ما سهم باطری های رادیو را کنار می گذاشتیم تا هوای وضعیت ها را داشته باشیم و حالا باید صدایی باشد که بی تصفیر و تحریم و...وضعیت سفید را هر روز برای ما یادآوری کند که هفت قرن غزل و مینیاتور را به چشم بکشیم که جهان بداند ما مغول را نکشتیم هضم کردیم تا مکتب هنری بسازیم
گزینه یقه کشی و جنگ نه برای ما آب و نان دارد نه برای پرنده های منطقه و عیب بزرگی است، جهان باز تشنه خواهد ماند تا غزلی و سرودی عاشقانه از خاورمیانه ای برخیزد که خمار شعر است و به قدر کافی گلوله از تنش درآورده اند.
لازم است کمی سکوت کنیم و بگذاریم که دیپلماسی آخرین حرف هایش را توی توپ و تانکش بگذارد و ما بی خودی آتش داخل را تند نکنیم .
فعلا برگردیم دستمال شادیانه را برداریم و بی خیال تق و پوق قمپز در کردن های دشمن و برنو ها پر کنیم تا به وقتش با «دایه دایه...» خواندن ها بگویم: « ایرانی هستیم»
از وسط نوشته ترجیح دادم که نخونم