ایران نوشت: ساعت 11 ظهر 24 تیر مرد میانسالی با مأموران کلانتری 181 عوارضی تماس گرفت و از ناپدید شدن همسرش خبر داد. او گفت: همسرم با خودروی پرایدش مسافرکشی میکرد. امروز برای کار از خانه خارج شد اما بعد از آن خبری از او ندارم. هر چه با تلفن همراهش نیز تماس میگیرم در دسترس نیست. سابقه نداشت که همسرم چند ساعت بیخبر از من و دخترم باشد و این موضوع نگرانکننده است.
با شکایت مرد میانسال تحقیقات آغاز شد، در نخستین گام شماره پلاک خودروی مینا به کلیه واحدهای گشت اعلام شد. بررسیها ادامه داشت تا اینکه غروب همان روز مأموران خودروی زن 39 ساله را داخل تونل کوهک شناسایی کردند. راننده خودرو نیز که یک پسر افغانی بود از سوی مأموران بازداشت شد.پسر افغان که مسعود نام داشت در تحقیقات گفت: خودرو متعلق به زن جوانی به نام مینا است. بهعنوان مسافر سوار خودرو او شدیم اما همین جا بنزین تمام کرد. دو نفر از دوستانم برای گرفتن بنزین مرا ترک کردند راننده هم داخل پارک است. به من هم گفتند داخل ماشین منتظرشان باشم. منتظر دوستانم بودم که پلیس مرا دستگیر کرد.
بدنبال اظهارات پسر افغان مأموران راهی پارک چیتگر شدند و بدین ترتیب جست و جو برای یافتن مینا ادامه یافت. آنها از ساعت 9 تا 12 شب به جست و جو برای یافتن زن جوان پرداخته و درنهایت جسد او را داخل پارک در حالی که با شال خفه شده بود پیدا کردند.
با کشف جسد زن جوان موضوع بلافاصله به بازپرس کشیک قتل پایتخت و تیم تحقیق اعلام شد. با حضور بازپرس مرادی و تیم بررسی صحنه جرم تحقیقات آغاز شد.با دستور بازپرس شعبه دوم دادسرای امور جنایی تهران، کارآگاهان برای بازداشت دو متهم فراری وارد عمل شده و «امانالله» را صبح روز دوشنبه 25 تیر در ساختمان نیمه ساز محل کارش بازداشت کردند.امانالله در تحقیقات به قتل زن جوان با همدستی دوست فراریاش اعتراف کرد و بررسیها برای دستگیری سومین متهم افغان ادامه دارد.گفتوگو با متهمانامانالله 40 سال سن دارد، دو سال است به ایران آمده و 6 فرزند در افغانستان دارد.
او که عامل اصلی این جنایت است در گفتوگویی از انگیزه قتل میگوید.چطور با مقتول آشنا شدی؟ مقتول با خودروی پرایدش مسافرکشی میکرد. سه ماه قبل بهعنوان مسافر با مسعود و ارسلان سوار خودرواش شدیم. از آنجایی که مسیر مسافرکشی مینا با مسیر کار ما یکی بود این ماجرا چندین بار تکرار شد. از طرفی چون ما همیشه سه نفره سوار ماشین میشدیم؛ درحقیقت ماشین دربستی میگرفتیم.
و چون هم مسیر با مینا بودیم بعد از مدتی هر جایی میخواستیم برویم با او تماس میگرفتیم و از او میخواستیم که ما را برساند.چرا او را کشتید؟چند ماه قبل مسعود گوشی تلفن همراهش که 500 هزار تومان خریده بود را به مینا داد و به او گفته بود که گوشی را از او بخرد. چون افغانی هستیم خرید و فروش برایمان سخت است. مینا گفته بود خودش نیازی به گوشی ندارد اما گوشی را به دخترش نشان میدهد اگر او خواست برایش میخرد. اما بعد از آن ماجرا مینا غیبش زد و دیگر تلفنهایش را جواب نداد.
مسعود از دست او ناراحت شده و کینه مینا را به دل گرفته بود.قرار شد من با مینا تماس بگیرم و از او بخواهم بهعنوان دربست ما را به جایی ببرد. در بین راه هم مسعود به ما بپیوندد تا گوشی را از او پس بگیریم. همین اتفاق هم افتاد با مینا قرار گذاشتیم و در میدان امیرکبیر سوار خودرواش شدیم. چند متر آن طرفتر هم مسعود سوار ماشین شد.بعد چه اتفاقی افتاد؟ داخل ماشین مسعود و مینا دعوایشان شد و مینا از شدت عصبانیت در کنار پارک چیتگر توقف کرد و پیاده شد.
به مسعود گفتم داخل ماشین منتظر بماند و من و ارسلان با مینا وارد پارک شدیم. میخواستیم او را راضی کنیم که گوشی را به مسعود برگرداند. اما مینا میگفت که گوشی دست او نیست و حاضر است پولش را بدهد. سر همین موضوع بحثمان شد. مینا شروع به داد و بیداد کرد و ارسلان با مشت به صورت او کوبید. با این ضربه شال از سر مینا روی گردنش افتاد و من هم با شال دور گردنش او را خفه کردم.بعد از جنایت چه کردید؟فوراً خودم را به ساختمان نیمه ساز محل زندگیام رساندم تا وسایلم را جمع کرده و فرار کنم اما دستگیر شدم.