عصر ایران؛ مصطفی داننده- پزشکی قانونی اعلام کرده است که تهرانیها در 3 ماه نخست سال 97 پرخاشگرتر شده و 2 درصد نزاع نسبت به سال گذشته افزایش پیدا کرده است.
بله، با وجود مشکلات ریز و درشت این روزها و این ماهها، بیشتر عصبانی شدن مردم چندان عجیب نیست. تهران به خودی خود شهری خاکستری و عصبانی است. شهری پر از ترافیک، بدون رنگ، شلوغ، پر دود، پر صدا که هر آدم آرامی را هم میتواند به مرز جنون برساند.
صبحی که میتواند آرام و بدون دغدغه آغاز شود با شلوغیهای عجیب و غریب و استرس رسیدن به کار، دانشگاه، مدرسه و... تبدیل به صبحی تلخ میشود.
تلخی که آمپر انسان را به بالاترین حد خود میرساند و اجازه تصمیمهای عقلانی را به او نمیدهد.
حالا به این شهر خاکستری فکر کردن به گرانیهای ریز و درشت را هم اضافه کنید. فکر کردن به چگونه چرخاندن چرخهای زندگی.
ذهن مردم این روزها به شدت درگیر است. درگیر آینده و این سوال که قرار است چگونه این زندگی را مدیریت کنیم؟ پیر و جوان هم ندارد. بسیاری از مردم وقتی سوار مترو میشوند یا اتوبوس و یا تاکسی سواری میکنند سر در گریبان دارند و به گوشهای خیره شدهاند و فکر میکنند.
آمار اعلام شده از سوی پرشکی قانونی چندان عجیب نیست. این ذهن درگیر قطعا با صدای یک بوق عصبانی میشود. این ذهن درگیر قطعا با صدایی بلند عصبانی میشود. این ذهن درگیر قطعا با هل دادن اتفاقی در مترو عصبانی میشود.
آدمهای درگیر با مشکلات اقتصادی و اجتماعی دوست دارند یا بهتر بگویم مجبور هستند عصبانیت خود را جایی خالی کنند. اگر شد در خیابان اگر نشد در خانه.
قطعا این روزها در خانهها نیز شاهد دعواهای اساسی هستیم. پدر و مادر به دنبال حساب و کتاب زندگی هستند و بچه به دنبال رسیدن به علایق خود. همین تفاوت نگاه باعث ایجاد تنش در خانوادهها میشود.
این آمار در سه ماه دوم سال و ماههای بعد از آن افزایش پیدا خواهد کرد. روان آرام احتیاج به جامعه آرام دارد. نمیشود در جامعهای که شبیه بازار مسگرهاست انتظار داشت مردم همچون فلیسوفها رفتار و با مشکلات منطقی برخورد کنند.
کم کم جمله «شما دیگه چرا؟» تبدیل به جمله غریبی خواهد شد. در این جامعه میشود از هر فردی با هر میزان تحصیلاتی انتظار پرخاش و درگیری داشت. چون به معنای واقعی کلمه اقشار مختلف جامعه درگیر بحرانهای اقتصادی و اجتماعی هستند.
همه، فاصله طبقاتی ایجاد شده در جامعه را میبینند و از خود میپرسند چگونه است پول عدهای هر روز از پارو بالا میرود و برای ما هر روز شپش در جیبمان پشتک میزند.
باید مواظب حال جامعه بود و گرنه باید خود را آماده خشونتهای بیشتر اجتماعی کنیم.
ارداتمند، دیوار