عصرایران - جملاتی مانند تو باید دکتر بشی! مهندس بشی! از کودکی در همه خانه ها پیوسته میان والدین و فرزندان دوره می شود! تا شاید شانس موفقیت و در نهایت آسایش زندگی را برایشان فراهم کند.
با چنین روندی، از همان ابتدا ذهنیتی را در فرزندان خود ایجاد می کنیم که هر رشته دیگر غیر از پزشکی و مهندسی ارزش تحصیل ندارند و خوشبختی و سعادت آینده فقط و فقط در همین دو رشته خلاصه شده است! حال آنکه جامعه غیر از پزشک و مهندس بخش های مختلفی را شامل می شود که نیازمند تخصص و دانش روز است و متاسفانه همین رویکرد می تواند از دلایل مهم عدم پیشرفت یک کشور باشد.
اما نکته جالب در این میان وضعیت متفاوت نگرش به رشته های تحصیلی در کشورهای پیشرفته است. مهمترین عامل برتری کشورهای غربی قطعا علوم تجربی یا ریاضی نبوده بلکه از ابتدا تا کنون خود و جهان را توسط علوم انسانی کنترل و اداره کرده اند هر چند در ظاهر چیزی که از آنها می بینیم آثار و نتایج علوم فنی و مهندسی بوده است. ولی باید توجه داشت کارکرد، جهت گیری و حتی روش استفاده همین علوم را نیز با بهره گیری از علوم انسانی تعیین می کنند و این مهمترین دلیل موفقیت آنها در مباحثی مانند اقتصاد و سایر حوزه هاست. آنها کیفیت بالای آموزش و استاندارهای کیفی برای رشد جوامع خود را با تاکید بر علوم اجتماعی و انسانی تضمین می کنند که در نهایت به ارتقا کیفیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی منتج می شود.
در ابتدا وقتی که به کشورهای توسعه یافته نگاه می کنیم و استانداردهای بالای زندگی در آنها را مشاهده می کنیم در نگاه اول ریشه تمامی پیشرفت ها در صنعت، کشاورزی، اقتصاد و ... در فناوری های که دارند متجلی می شود.
"آنها فناوری دارند بنابراین پیشرفته هستند!" همین تفکر برای سال ها وارد زندگی ما شده و در نیتجه آن فقط باید دکتر یا مهندس شویم تا فاصله خود را با جوامع پیشرفته کمتر کنیم! اما این سطحی ترین نگاه ممکن به اساس قضیه ای است که در ابتدای مطلب مطرح شد.
برای درک بهتر موضوع نگاهی به کشور آمریکا خواهیم داشت. بررسی آمار دانشگاه های این کشور نمایانگر حضور بسیار پررنگ شهروندان آمریکایی یا آنهایی که اقامت دائم دارند در دانشکده های حقوق، اقتصاد، مدیریت و ... است حال آنکه داشکده های مهندسی و پزشکی از ملیت های متنوع از عرب گرفته تا هندی و چینی و البته هموطنان خودمان پر شده است. شاید این آمار متفاوت و البته عجیب! با توجه به استانداردهای تحصیلی "مد" شده در کشور ما، خود پاسخی برای موفقیت کشوری مانند آمریکا باشد. آنها با تقویت علوم انسانی و اجتماعی زیربنایی محکم را ایجاد کرده اند که با پشتوانه آن شاهد کشف و پیشرفت فناوری هستند.
در کشور ما دانش آموزان ممتاز و باهوش حتی اگر به تحقیق و بررسی در رابطه با رشته های علوم انسانی بپردازند با مخالفت بیشتر اطرافیان خود مواجه می شوند که هوش و استعدادشان را در علوم انسانی نابود نکنند! و برای یک آینده خوب دکتر و مهندس شوند حال آنکه دانش آموزان با نمرات پایین تر را روانه علوم انسانی می کنیم تا در آینده اقتصاددان ها، مدیران و جامعه شناسان ما باشند! به نظر شما این می تواند روش مناسبی برای تضمین موفقیت یک کشور در آینده باشد؟! البته در سال های اخیر، با افزایش آگاهی های عمومی، تعداد دانش آموزان ممتازی که در رشته علوم انسانی تحصیل می کنند، رو به فزونی است.
در ادامه آمار جالبی از دانشگاه های آمریکا را مشاهده می کنید که تفاوت چشمگیری میان دریافت کنندگان مدرک دکتری در رشته های علوم انسانی و آموزشی با مهندسی و پزشکی را نشان می دهد حال آنکه بیشتر دانشجویان ویزایی(خارجی) رشته های علوم تجربی و ریاضی را انتخاب کرده اند.
این جدول توسط بنیاد ملی علوم آمریکا (NSF) ارائه شده است. این بنیاد یک نهاد دولتی در ایالات متحدهٔ آمریکا است که از ۱۹۵۰ تا کنون در توسعهٔ قوانین و سیاستهای رسمی علمی در ایالات متحدهٔ آمریکا فعالیت می کند.
این تفکر که رشد غرب از فناوری هست یک ادرس غلط و از قدیم در میان مسلمین بوده است مثلا اقبال میگوید
برتری غرب از علم و فن هست از همین اتش چراغش رو شن است در حالی که تکنولوژی زمانی رشد که که انسان خودش را در مرکز کائنات قرار داد و دیگه سیل و زلزله نتیجه گناه نبود و شروع به حل مشکلات کرد
آمریکاییها برنامه ریزیبرای بقیه میکنند و در علم مدیریت واقعا پیشتاز هستند و آن را گسترش و بهینه کرده اند و میکنند
من در تمام دوران تحصیلم شاگرد ممتاز بودم، ابتدایی و راهنمایی رو با معدل بیست تموم کردم. دبیرستان هم با معدل 19 پیش دانشگاهی رو تموم کردم. ولی متاسفانه پشت سد کنکور ماندم، حالا به هر علتی بماند.
یادمه تو دوران تحصیل قبل از دانشگاه هر موقع آزمایشگاه داشتیم من از همه سریعتر آزمایشات رو انجام میدادم. شیمی و فیزیک و عربی و زبان خارجه رو مثل آب خوردن حل میکردم. ولی چون علاقه ای به تست زدن نداشتم و همیشه دنبال سوالات تشریحی میرفتم، نتونستم در کنکور رتبه خوبی بیارم. البته استرس زیادی هم داشتم. این شد که رفتم اقتصاد خوندم و تا دکتری هم پیش رفتم. ولی الان میبینم یه فوق دیپلم بهداشت حقوقش 3 میلیون هست با کار تا حدود زیادی تضمین شده و من هنوز دنبال کارم،
همین سیستم کنکور بدترین سیستم استعداد کُش در ایران هست. کنکور ذهن بچه ها رو طوری برنامه ریزی میکنه که برای هر سوالی در زندگی فقط چهار گزینه وجود داره و خلاقیت اونا رو در هر مسائل مهم زندگی از بین میبره. همه به زور پول هم که شده میخوان برن دکتر بشن و درآمدهای بالا داشته باشن. در حالیکه بقیه رشته ها حتی مهندسی هم دیگه طرفدار نداره.
اینها همش بر میگرده به سیاستها و فرهنگ سازی منحرف و تجملگرایی شدیدی که در ایران وجود داره. این مسأله رو متخصصان علوم اجتماعی بهتر میتونن تحلیل کنن که به حرف اونها هم کسی توجهی نمیکنه.
سلام و عرض ادب
من سالهای سال است که سایت شما را دنبال میکنم. انتظار چنین تحلیل سخیفی نداشتم. اگر کمی دقت می کردید متوجه می شدید که امریکاییها در آن رشته ها اکثریت را دارند ولی از نظرتعداد ،امریکایی های بیشتری در علوم زیستی هستند. چرا چون ۶۹ درصد ۱۲۰۰۰ بیشتر است از ۷۵ درصد ۹۰۰۰. اگر هم قرار بود باید میگفتید ان رشته هایی که مشخص کردید برای غیر امذیکایی ها جذابیت ندارد.
1) مساله ی اول اینکه خب این آدمهایی که علوم انسانی میخونند، بعد از گرفتن دکترا چی میشند؟ کار دارند؟ چیکار میکنند با مدرکشون؟ وقتی که باهاشون صحبت میکنی کاملن افق پیش روشون توی همین آمریکا هم بسته است.
چند وقت پیش خانمی آمده بود دانشگاه ما به عنوان سخنران که دکترای زبان انگلیسی از کُرنل داشت و بعد به مدت نُه سال استاد دانشگاه میشیگان بود و بعد کارش رو از دست داده بود و در رستوران برای یکسال کار کرده بود. بعد شانس یارش شده بود و در شرکت آمازون (بیست و پنج سال پیش که معروف نبود) کار کرده بود و الآن میلیونر شده است. ایشون میگفت آقا این دکترا گرفتن به هیچ دردی نخوره، نرید به این سمت، کار براتون نیست، کسی اصلن براش مهم نیست شماها دکترا دارید و مقاله دارید.
پس این یک مساله. فراموش نکنید که آمریکا هم با وجود کمتر بودن مشکلاتش تفاوت خاصی بازار کارش با ایران نداره. کسی که دکترای جامعه شناسی یا زبان شناسی داره فقط و فقط میتونه بره استاد دانشگاه بشه و گرنه دکتراش رو اصلن به کار نگرفته.
شما اگر دانشکده ی پزشکی شون تشریف ببرید همه آمریکایی هستند و اصلن اجازه داده نمیشه خارجی بیاد درس بخونه. پس اینطور نیست که دلیل درس خواندن در علوم انسانی این باشه که مثلن آمریکایی ها یه عقل جمعی دارند که میگه باید کشورمون رو پیشرفته کنیم و راهش علوم انسانی هست!