عصر ایران ؛ نهال موسوی - بعد از انتخاب فيلم "بدون تاريخ، بدون امضا" بعنوان نماينده ايران در مراسم اسکار، حرف و حديث زيادي پيرامون اين انتخاب صورت گرفت و برخي اعتقاد داشتند که با توجه به فضاي سياه و قصه تلخ آن انتخاب درستي بعنوان نماينده ايران نبوده است.
فرهاد توحيدي (عضو هيات انتخاب نماينده سينماي ايران) درباره معيارهاي انتخاب فيلم «بدون تاريخ، بدون امضا» به ويژه با توجه به برخي از انتقادهاي مطرح شده نسبت به تلخي داستان اين فيلم، در گفتوگويي با ايسنا بيان کرد:
« در سینمای آمریکا اولویت با فیلمهای داستانگو است، بر اين اساس از ميان فيلمهاي سال قبل، 11 اثر را براي مرحله نهايي انتخاب کرديم که در بين آنها افتخارات جهاني فيلم «بدون تاريخ، بدون امضا» (به کارگرداني وحيد جليلوند) بيشتر بود، يعني از جشنواره ونيز گرفته تا آسيا پاسيفيک و ديگر جشنوارههاي رده «A» مورد اقبال قرار گرفته بود.
[...] بايد ببينيم آيا فيلم پخش کننده خارجي دارد يا خير و اگر دارد کيست؟ چون اين مساله در بخش تبليغات اهميت بسيار زيادي دارد و در اين باره هم «بدون تاريخ بدون امضا» از شرايط خوبي برخوردار بود.
[...] در فهرست نهايي ما سه فيلم انتخاب شد که از هر لحاظ، کميته تصور کرده بود شرايط لازم را دارد و در آخر در شرايط برابر شانس «بدون تاريخ، بدون امضا» به دلايلي که توضيح دادم بيشتر از بقيه بود.
بعد از اظهارات توحيدي، محمد خزايي تهيه کننده فيلم "به وقت شام" ابراهيم حاتمي کيا در مصاحبه با روزنامه جوان واکنش نشان داد و گفت: « نگاه حاكم بر انتخاب نماينده ايراني براي اسكار همان نگاه ??سال پيش است و در طول اين سالها هيچ تغييري نكرده است. ما نيازمند نگاه جديد شكل انتخاب آثار هستيم.
شنيديم كه يكي از اعضاي هيئت انتخاب گفته كه بايد فيلمي را براي اسكار انتخاب كنيم كه بتواند در امريكا اكران داشته باشد. اولاً چه كسي گفته كه آن فيلم انتخابي ميتواند در امريكا اكران داشته باشد؟ در ثاني از كجا ميدانند كه «به وقت شام» نميتوانسته در آن كشور اكران داشته باشد؟
[...] وقتي فيلمي قرار است براي جشنواره خارجي انتخاب شود، صرفاً به احتمال جايزه گرفتن آن فيلم توجه ميكنند. شاهد آن هستيم برخي از فيلمها كه نه سر و شكل خوبي دارند، به خاطر اينكه جنجالهاي دروغيني كه مثلاً يك فيلمساز در حصر قرار دارد، به آن جايزه ميدهند.
تا انديشه نو به حوزه مديريت فرهنگي وارد نشود و دايره بسته مديران تغيير پيدا نكند، نميتوان به تغيير اين شرايط اميد داشت و نوسانات سينما در همين حد كه ميبينيد خواهد بود. »
با وجود مباحث مطرح شده باید گفت متاسفانه گاهي اوقات جناح بندي هاي سياسي بر تمام امور سايه افکنده است و چنين انتخابهايي را هم تحت الشعاع خود قرار داده و هر گونه انتخابي 2 قطب موافق و مخالف خود را دارد و مانند داستان آن مردي که سوار خري بود و افسارش در دست پسرش و هر کاري که مي کردند عدهاي آنها را نقد مي کردند.
اگر به جاي فيلم جليلي فيلم "تنگه ابوقريب" يا " بوقت شام" يا هر فيلم ديگري هم انتخاب ميشد باز گروهي به آن اعتراض کرده و اين انتخاب را درست نمي دانستند. اما نکته قابل توجه همان است که توحيدي هم اشاره کرده : « همه اين فيلمها محصول سينماي ايران است و با مجوز وزارت ارشاد توليد و پخش شده اند، پس ديگر فقط بايد در نظر گرفت با توجه به موقعيت موجود چه راهکاري درستتر است.
[...] ضمن اينکه نبايد فراموش کرد تمام اين فيلمها از سينماي ايران مجوز دارند يعني پروانه ساخت و نمايش داشته و مردم در سينماها به تماشاي آنها نشستند. پس آيا اين محصول سينماي ايران نيست؟ علاوه بر اين بايد توجه داشت، اگر با اين نوع مقياسها بخواهيم به فيلمي نگاه کنيم «بچههاي آسمان» (به کارگرداني مجيد مجيدي) هم نبايد به اسکار معرفي ميشد چون دو کودک معصومي را نشان ميدهد که يک جفت کفش بيشتر در خانه ندارد و ميتوان دربارهاش گفت که اين چه فقر سياهي است که از ايران نمايش داده ميشود؟ در حالي که داستان «بچههاي آسمان» در کتابهاي درسي ژاپن تدريس ميشود و آيا اگر اين فيلم به اسکار نميرفت اين چنين مورد توجه قرار ميگرفت؟»
فارغ از هر گونه جناح بندي و با نگاهي واقعبينانه بايد گفت، مهمترين قضيهاي که بايد مد نظر داشته باشيم اين است که فيلم انتخاب شده براي معرفي به اسکار چه پشتوانه بينالمللي دارد؟ يعني چه کمپاني پخش فيلم در آمريکا را بر عهده دارد؟ زيرا که قدرت و اعتبار کمپاني پخش کننده و ايجاد کمپين تبليغاتي براي معرفي فيلم از نکات مهم اين ماجراست. چهبسا اگر کمپاني آمازون پخش آمريکاي شمالي فيلم "فروشنده" فرهادي را در اختيار نداشت، شايد سرنوشت اسکار دوم در کارنامه ايران به گونهاي ديگر رقم ميخورد.
مطرح شدن فيلم در فضاي رسانههاي آمريکا، نظر منتقدان و مخاطبان و امکان نمايش آن در آمريکا همگي در اين روند نقش دارد و طبيعتا شانس فيلمي که در آمريکا پخش شده باشد (به مدد کمپاني که اين قدرت را دارد) بيشتر از فيلمي است که چنين تمهيداتي را در اختيار ندارد و فقط نسخه بلوري آن در اختيار داوران اعضاي آکادمي است که شايد حتي آن را کامل نبينند.
حال از ليست فيلمهاي ايراني کدام فيلمها در امريکا پخش کننده دارند و يا قرار است پخش کننده پيدا کنند؟ تنها خبري که وجود دارد اين است که «کمپاني ديستريب فيلمز يواس مسئول پخش فيلم «بدون تاريخ بدون امضا» به کارگرداني وحيد جليلوند در ايالات متحده آمريکا است. اين کمپاني قصد دارد با همکاري ???? انترتينمنت و ??? شرکت توزيع کننده فيلم جليلوند را در سينماها اکران کند.» براي مابقي فيلمها اطلاعات خاصي در اين زمينه وجود ندارد.
بيتعارف با توجه به جوايزي که فيلم جليلوند در جشنواره ونيز 2017 و جشنواره هاي ديگر دريافت کرده است ميتوان گفت نسبت به ساير گزينهها مصالح لازم بهتري جهت ارائه به اسکار را دارا بود. (از جهت شناسايي و مانور تبليغاتي بر روي آن)
برخلاف سایر جوایز اسکار، جایزه اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان به شخصی خاص اعطاء نمیشود و گرچه کارگردان اثر آن را دریافت میکند اما در واقع جایزه به طور کل متعلق به کشور فرستانده فیلم به آکادمی محسوب میشود. بنابراین باید بر اساس شناخت از زمین بازی رقابت اسکار و مصلحت ملی بالاترین شانس را با آن فیلم داشته باشیم.