عصرایران؛ احسان محمدی- کتاب را چهارم ابتدایی خواندهام. هنوز آن کتابخانه چوبی نمدار خاطرم هست. گوشه مدرسه. جایی در یک وجبی خاک عراق. تقریباً همه کتابهایش را خواندهبودم. دانهدانه. اما نمیدانم چرا از بین آن همه کتاب این داستان هنوز که هنوز است با من مانده.
مردی سوار بر اسب در بیابان میتاخت. ناگهان کسی را روی زمین دید که ناله میکرد. ایستاد. از اسب پیاده شد. دید مریض و بیحال و فلج است و ناله میکند. کمکش کرد که سوار اسبش شود. اما او به محض سوار شدن، افسار اسب را دستش گرفت و به تاخت رفت!
مرد از دور داد زد: یک لحظه بایست!
دزد دورتر ایستاد. مرد گفت:
_ اسب را برای خودت ببر اما این داستان را به کسی نگو. چون میترسم فردا روز اگر کسی در بیایان در راه ماندهای را ببیند از ترس دزدیدن اسبش سوارش نکند و او بمیرد!
وقتی خبر احضار علی دایی، صادق زیباکلام، الهام پاوهنژاد و مهراب قاسمخانی را خواندم باز یاد این داستان افتادم. اینکه مجموعه اتفاقات رخ داده پیرامون پیشقدم شدن این چهرهها برای کمک به زلزلهزدگان کرمانشاه باعث میشود اگر فردا روز خدایناکرده حادثهای در کشور رخ بدهد هیچ چهره اجتماعی پیش قدم نشود. یا اگر بخواهد کاری کند اطرافیان بگویند به تو چه؟ سرت درد میکند؟ یادت نیست با علی دایی و زیباکلام و بقیه چه کردند؟ بردند دادگاه که جواب بدهند و ...
این ماجرا درست در روزهایی رخ داد که رسانهها در مورد FATF نوشتند و از شفاف سازی مالی دفاع کردند و گفتند نور به تاریک خانه ها میتاباند و سرنوشت هر داد و ستدی مالی مشخص میشود. سالهاست با و بدون FATF شفاف سازی مالی در مورد پروژهها، هزینه تبلیغات انتخاباتی نامزدها، واردات و صادرات و ... یکی از توقعات به حق مردم است.
میگویند به چه حقی از بیت المال خرج میکنید و خودتان را ملزم نمیدانید گزارشی روشن و شفاف و همهکس فهم ارائه کنید؟ چندسال پیش وقتی خانم مرکل متهم شد که در یک سفر اروپایی همسرش را همراه بردهاست، رسانه های آلمانی سلاخیاش کردند که او صدراعظم است و حق دارد از هواپیمای دولتی استفاده کند، همسرش چه حقی برای سفر رایگان دارد؟... عذرخواست و جریمه را پرداخت.
اما چرا وقتی پای شفافسازی عدد و رقم چند میلیاردی که به حساب شخصی چند چهره واریز شده به میان میآید افکار عمومی مقاومت میکند و آن را نوعی بازخواست و «کباب» کردن کسی میدانند که میخواسته «ثواب» کند؟
بخشی از این ماجرا بر میگردد به محبوبیت، صداقت و بینیازی این چهرهها که در ماجراهای متعدد نشان دادهاند «دولتی» نیستند و «ملتی» هستند و آزمون پس دادهاند و مردم فرق بین غارتگر بیت المال و حمایتگر مردم را میفهمند. اینکه علی دایی وسط هزار مشغله فردی بلند میشود و به کرمانشاه میرود، جز این است که دلش به دردآمده و از ظرفیت فردی خود برای کاستن از رنج مردم بهره گرفتهاست؟
اما عدهای از آنها که خشمگین شدهاند میگویند چطور نگران چند میلیاردتومانی هستید که خود مردم بدون زور و اجبار و با ایمان قلبی پرداختهاند اما بیخ گوشتان اختلاسهای هزارمیلیاردی صورت میگیرد و آب از آب تکان نمیخورد؟ اگر دایی و زیباکلام باید به دادگاه بیایند کسان دیگری هستند که مستحق داغ و درفشاند و حالا در کانادا خوش میگذرانند؟ این اراده را برای برخورد با آنها هم دارید؟
ما از شفافسازی مالی حمایت میکنیم. اقدام بسیار خوبی است که هرجا پای پولی از مردم در میان بود پیگیری شود که کسی از آن برای خودش کیسه ندوزد، این بخشی از FATF است اما ماجرای آن اسب و سوار را تکرار نکنید که فریاد زد:
_ اسب را برای خودت ببر اما این داستان را به کسی نگو. چون میترسم فردا روز اگر کسی در بیایان در راه ماندهای را ببیند از ترس دزدیدن اسبش سوارش نکند و او بمیرد!
هر آنچه از دل بر خیزد بر دل نشیند
خدا قوت
آنرا که حساب پاک است از محاسبه چه باک است
مشکل امروز محاسبه گردانند که از ناپاک ترینند.
هر کسی به هر اندازه اشتباهی که ذاشته باید جواب پس بده، چه خاوری و مرتضوی، چه دایی زیباکلام و سایر سلبریتیها